تاریخ : جمعه 13 دی 1392  | 10:45  | نویسنده : هستی  
برمیدارم اسمت را 
از صفحه ی حوادث روزنامه
دلتنگیهایم را در چمدان میریزم
روبه خبری از تو
زمین برفی و سرفه های سنگین من
گونه های سرخ و بوسه ی سرما
دستهای گره خورده به چتر
سربه زیر
قدمهای رفتنم چه استوار
واژه ی بیخیال بر زبان
تو رفته ای ومن ناخواسته مسافر میشوم
با چتر و روزنامه و چمدان...
										
از صفحه ی حوادث روزنامه
دلتنگیهایم را در چمدان میریزم
روبه خبری از تو
زمین برفی و سرفه های سنگین من
گونه های سرخ و بوسه ی سرما
دستهای گره خورده به چتر
سربه زیر
قدمهای رفتنم چه استوار
واژه ی بیخیال بر زبان
تو رفته ای ومن ناخواسته مسافر میشوم
با چتر و روزنامه و چمدان...



