چند دقیقه زندگی |
طعم دهانم تلخ تلخ است انگار سمی قطره قطره رفته میان تار و پودم این لکه ها چیست؟ بر روح سرتاپا کبودم!
ای وای پیش از آنکه از این سم بمیرم باید که از دست خودت دارو بگیرم ای آنکه داروخانه ات هر موقع باز است من ناخوشم داروی من راز و نیاز است چشمان من ابر است و هی باران می آید اما بگو کی می رود این درد و کی درمان می آید؟
لطفت برایم نسخه پیچید: یک شیشه شربت، آسمان یک قرص خورشید یک استکان یاد خدا باید بنوشم معجونی از نور و دعا باید بنوشم...
عرفان نظرآهاری
+الهی قلبی محجوب، و نفسی معیوب، و عقلی مغلوب، و هوائی غالب، و طاعتی قلیل، و معصیتی کثیر، فکیف حیلتی یا ستار العیوب و یا علام الغیوب...
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |