هیچ مخلوقی ، جهت بیهودگی ، قدم به حیات نمی نهد ، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم ، حتی اگرخود به هیچ فکر کنیم.
در وادی اول ، آموختیم که با تفکر ساختارها آغاز می شود . بدون تفکر ، آنچه هست رو به زوال می رود . آموختیم که باید تفکر کنیم ، درست فکر کنیم، قبل از هر انجامی ، به انجام و چگونگی انجام فکر کنیم ، سعی کنیم به خیلی چیز ها فکر نکیم ، آموختیم که تفکر یک حرکت درونی است که ترسیم کننده رفتارهای بیرونی است . تفکر ، حرکت از یک نقطه مجهول به یک نقطه معلوم است برای اینکه مجهول به معلوم تبدیل شود .تفکر مثبت ، رفتار مثبت و رویداد مثبت و تفکر منفی ، رفتار منفی ، حال بد و اتفاقات بد را به دنبال خواهد داشت .آموختیم که تفکر ، آغاز خلق است و هر رویداد ، اتفاق و یا هر وضعیتی در زندگی ما بوجود می آید و خلق می شود ، نقطه آغاز آن ، از تفکر ما بوده است .
و اما وادی دوم : هیچ مخلوقی ، جهت بیهودگی ، قدم به حیات نمی نهد ، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم ، حتی اگرخود به هیچ فکر کنیم.
زمانی که مصرف کننده مواد مخدر ، برای شروع درمان و آغاز سفر اول ، به وادی اول می رسد و به آن عمل می کند ، وقتی فکر می کند به خودش و کارهایی که انجام داده و تخریب هایی که به وجود آورده ، چه موقعیت ها و چه فرصت هایی را از دست داده ، چه ضربات سهمگینی به خود و اطرافیان خود وارد کرده است ، چه آسیب هایی در جسم خود به وجود آورده ، زمانی که فکر می کند که چه راه سخت و طولانی را باید برای رسیدن به درمان اعتیاد و جبران تخریب ها طی نماید و در پیش روی دارد ، در مقابل این هجمه ، ممکن است ضعف و ناامیدی بر او مستولی شود . به دنبال نا امیدی ، احساس پوچی به او دست می دهد ، از خودش و هستی و حتی از خداوند گله و شکایت دارد . اصولاً ، حرکت در مسیر ضد ارزشها و روی آوردن به مسائل منفی و مخرب و خارج شدن از صراط مستقیم ، ایجاد حس منفی می نماید ، مانند احساس ناامیدی و پوچی. این احساسات خاص زمانی است که انسان از مسیر صحیح زندگی خارج شده است .
در این حالت ،از خداوند می پرسد که چرا مرا خلق کردی ، چرا بایستی من این همه بدبخت باشم ، چرا این همه خرابکاری کردم چطور می توانم این همه خراب کاری را درست کنم ؟
وادی دوم ، در این مقطع و برای از بین بردن این تفکرات مخرب و ویرانگر و احساس پوچی ، بیهودگی و نا امیدی ، مطرح می شود .نا امیدی ، یکی از مخرب ترین حس هایی است که ممکن است به سراغ انسان بیاید .
انسان موجود قدرتمندی است و خداوند نیروها و قدرت های عظیمی را به او داده است . نیروی منفی ، خوب می داند که انسان با وجود این نیروها و قدرت ها ، شکست ناپذیر است . شیطان ، خوب می داند که انسان را از بیرون نمی تواند شکست دهد . به همین دلیل ، تمام توان خود را به کار می گیرد ، تا این نیروها را از درون ، خنثی کند . نا امیدی ، یکی از همین ترفندها است . نیروی منفی ، با استفاده از حس نا امیدی ، موتورهای تولید کننده نیروهای انسان را از درون خاموش می کند . اینجاست که انسان از حرکت باز می ماند . خودش ، خودش را متوقف می کند ، این حس ، به قدری خطرناک است که حتی ممکن است انسان را به جایی برساند که خودش ، خودش را نابود کند و دست به انتحار و خودکشی بزند . این ، درست چیزی است که نیروی منفی می خواهد . توقف و سکون . در اینجا مفهوم بازدارندگی نیروی بازدارنده را تا حدی درک می کنیم . شکست انسان با استفاده از نیروی خود انسان . این تکنیک نیروی منفی است . شیطان در مقابل انسان ، از تکنیک های بسیار پیچیده و پیشرفته ای استفاده می کند .
هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی نهد . هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم ، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم .
وادی دوم با پیام بسیار زیبای خود ، ما را در مقابل این نقشه نیروی منفی ، تجهیز و آماده می کند .
وادی دوم به ما می گوید : هیچ مخلوقی در این جهان و در این هستی به جهت بیهودگی خلق نشده است ، همه و همه از ریز و درشت و از اول تا آخر، همه دارای نقش و عملکرد خاص خودشان هستند که هیچ چیزی نمی تواند جای آن نقش و عملکرد را پر کند . هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم ، همه ما دارای خصوصیات و توانایی های خاص خودمان هستیم که نظیر آن وجود ندارد. هر یک از ما ، نسخه ای منحصر به فرد از قدرت ها و توانایی هایی هستیم که خداوند به ما داده است .
اما نکته اینجاست که بر اثر مصرف مواد مخدر و خارج شدن از صراط مستقیم ، وضعیتی به وجود آمده که توانایی های ما ، زیر خروارهای اعتیاد و تخریب های آن ، مدفون شده و اثری از آن دیده نمی شود . طبیعی است که در چنین حالتی ، شخص احساس پوچی و نا امیدی و بی خاصیت بودن کند .
یکی از نتایج حرکت در مسیر ضد ارزش ها ، همین احساس گناه کار بودن و پوچی است . باید دانست که این وضعیت و این احساس قابل تغیر است و اگر بخواهیم ، می توانیم آن را تغیر دهیم . البته اگر بخواهیم !
آری ، اگر بخواهیم می توانیم همه چیز را عوض کنیم و از پایین ترین نقاط ، به بالاترین نقاط و جایگاه ها برسیم . اگر به آرم کنگره 60 دقت کنید ، یک مثلث را در درون دایره می بینید . مثلث ، تمثیل حرکت از پایین ترین نقطه است ، نقطه سقوط ، نقطه ویرانی، اسفل السافلین . اگر ما سه عدد چوب کبریت یا سه ضلع داشته باشیم ، تنها شکل هندسی که می توانیم با آن درست کنیم ، مثلث است . مثلث به معنی حرکت از پایین ترین نقطه و با کمترین امکانات و در بدترین وضعیت می باشد . درست مانند وضعیت یک مصرف کننده مواد مخدر که می خواهد سفر خودش را برای رسیدن به درمان و جبران تخریب ها ، با وجود مشکلات گوناگون ، آغاز کند .
اما دایره بر خلاف مثلث ، دارای بی نهایت ضلع است ، به معنی بیکران ، یعنی بالاترین نقاط و جایگاه ها . به معنی رسیدن به اوج ، یعنی نزدیک شدن به فرمان عقل ، یعنی حرکت در صراط مستقیم . مثلث در درون دایره ، ثمثیل انسا نی است که سقوط کرده و نابود شده است ، اما با خواست خودش و به کارگیری نیروهای خفته و اذن الله حرکت می کند و خود را دوباره به اوج می رساند ، آری ، یک مصرف کننده مواد مخدر ، اگر بخواهد می تواند اعتیادش را درمان کند و به اوج برسد .
فرازی از کتاب عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر :
در بعد حیات مادی ، چنین است که می بینید ، انسان گاهی مانند پرنده ای است که بر یک کشتی سوار است و دنیا را از همین روزنه می بیند ، و گاهی با یک بلم کوچک تا بیکران می رود و می اندیشد که حتی بلم را به پرواز در آورد و زمانی در جایی می ماند و به علت و معلول های آن ، فکر نمی کند .
نیک می داند که باید مکان را تغییر بدهد ؛ اما در میان آب های پرتلاطم ، اسیر می شود تا به خشکی برسد .
طوفان همچنان ادامه دارد و در این مقوله ، باید به نیروهای درون خود ، فکر کند و از قدرت آن ها قوت بگیرد .
بایستی خوب جوانب امر را در نظر آورد که چگونه از نیروهای الهی خفته درون ، برای آزادی خود از گیر آب سود جوید.
باید از آنچه که توسط حق تعالی در وجود آدمی نهاده است به جای خود ، مورد استفاده قرار بدهیم که معلمی خواهیم بود ، برای آینده .
در اندیشه های بهتر ، وسعت عمل به وجود آورید و برای کشتی خود که لازمه هستی و ادامه حیات در آن است ، نوعی دیگر باشید .
می دانید که کار ابتدا مشکل است ، اما لنگر کشتی را از آب بکشید .
شروع حرکت در بیکران و آغازی تازه برای جان بخشیدن می شود .
یک مصرف کننده مواد مخدر که به شدت احساس پوچی ، یاس ، نا امیدی و بیهودگی می نماید ، فقط کافیست حرکت کند ، فقط کافیست که سفر خودش را آغاز کند و در صراط مستقیم قرار گیرد . در این حالت خیلی زود احساس او تغییر می کند . دیگر احساس پوچی و نا امیدی نخواهد . دیگر احساس ضعف نخواهد کرد ، بلکه احساس بودن ، مفید بودن و موثر بودن در او به وجود می آید و با ادامه حرکت و مخصوصاً ، آموزش دیدن و خدمت کردن ، این احساس به شدت تقویت می شود .
تا جایی که دیگر اثری از نا امیدی و پوچی در او مشاهده نمی شود . یک مصرف کننده مواد مخدر در اوج تخریب ، وقتی سفر اول خود را آغاز می کند ، حتی بعد از گذشت چند روز و کاهش حتی یک پله از مقدار مصرفش ، تغیرات را در او به وضوح می بینیم ، احیا و تحرک او را می بینیم . تغیرات چهره و تغیرات تفکر و دیدگاه .
در ادامه سفر ، او در می یابد که نه تنها به جهت بییهودگی قدم به حیات ننهاده ، بلکه برای هدف بسیار والا ، مقدس و ارزشمند و برای ماموریتی بس عظیم ، پا به عرصه حیات نهاده است . در این حالت ، برای خودش و برای زندگیش و برای خدمتش و برای نقشی که ایفا می کند ، بسیار ارزش قائل است ، خودش را دوست دارد و دیگران را هم دوست دارد و برای دیگران و برای توانایی های دیگران هم ارزش بسیاری قائل است ، همانگونه که برای خودش ارزش قائل است .
به شما عزیزان توصیه می کنیم ، متن کامل وادی دوم را که در نشریات کنگره 60 و در پکیج یا بسته آموزشی کنگره 60 موجود است و همچنین سی دی مربوط به سخنرانی مهندس حسین دژاکام پیرامون وادی دوم را تهیه ، مطالعه و گوش کنید و ببنید که مصرف کننده موادمخدر برای شروع حرکت با چه مشکلاتی مواجه است و چه باید بکند .
مسافر علی خدامی 8/7/1390
www.c60.ir