گشت و گذار در کوهستان
هیچ بدمـ نمی آمد که با هیچ کس هایِ بسیار به گشت و گذار رومـ .مسلما به کوهستان و نه به جایِ دیگر...این هیچ کس ها چه جمعیت متراکمی میشدند با دسته های از هم گشوده و در همـ حلقه کرده پاهای فراوان به فاصله ی گامی کوتاه از همـ ! مسلما همه لباس فراک به تن دارند همگی شاد و شنگول گام بر می داریم...باد از شکاف میانِ ما و اعضایِ بدنمان می گذرد.گلو در کوهستان باز می شود مایه ی تعجب این که ما آواز سر نمیدهیمـ ...
+منتخب از داستانِ کوتاه گشت و گذار در کوهستان " کافکا"
+تاریک نوشت : از آثارِ سورئالیسمـ لذت میبرمـ به نظرمـ در نوعِ خودشون عالین و پایِ ثابت ...
+ نوشته شده در 1392/04/25 ساعت 11:53 توسط مآریا | قلمی بچکان بر تاریکی ()