سه شنبه 24 تیر 1393

شبهای بی سارا

   نوشته شده توسط: امجد زمانی    نوع مطلب :شعرهای فارسی امجد زمانی ،

امجد زمانیباسلام  

 سی دی شماره 1  شعرهای فارسی با نام  شبهای بی سارا.... چند فایلو اپلود كردم.. امیدوارم خوشتون بیاد..بقیه رو بزودی میذارم

لینك دانود شعر فارسی شبهای بی سارا1            برای دانلود اینجا كلیك كنید

لینك دانود شعر فارسی شبهای بی سارا2             برای دانلود اینجا كلیك كنید

لینك دانود شعر فارسی شبهای بی سار31            برای دانلود اینجا كلیك كنید

لینك دانود شعر فارسی شبهای بی سارا4           برای دانلود اینجا كلیك كنید

لینك دانود شعر فارسی شبهای بی سارا5                برای دانلود اینجا كلیك كنید


چهارشنبه 4 آذر 1388

ا . نوری

   نوشته شده توسط: امجد زمانی    نوع مطلب :

مثل پرواز پرستو ساده ام

 دل به یک عشق خیالی داده ام

در هیاهوی شبی طوفان زده

پشت پرچین دلت افتاده ام

 


چهارشنبه 4 آذر 1388

بلوط

   نوشته شده توسط: امجد زمانی    نوع مطلب :

بلوط ( بَری )


دوشنبه 2 آذر 1388

امجد زمانی

   نوشته شده توسط: امجد زمانی    نوع مطلب :شعرهای فارسی امجد زمانی ،

امشو هم مانگه شه وه مانگ زلفی دارشیاگه

لریپه  ئاسمان تیه ی  هساره مال الداگه

ورو هر جایگی نورم چه وی لیموو دیاره

ته ک داس له ئاسمانوو چما خوه ر مرکوو داگه

سونزی گیانی چیو باخه زلف له وینه ی چرداخه

چه وی چما چراخه  له ش ئاسمان ساگه

ته ک هیز کمو نواتر  له وه ر درم شه یوه شر

توام بچم بزانم  له موده ی کی وساگه

دسم گریدو کیشی - له لای دلم دانیشی

دل چوار گلام داکیشی ئه ی نز گیان بریاگه

نیشم له سایه ی برزی خوه م را نه که م وه نه زری

وختی وه بی کوم قه پ ده م له ی سیف داتلیاگه

لی ناو خه وه پیم ئیوشی   یه ک تر هاله موده م

بایا بچم وه خه وی  چشتی وه روژ نماگه

داجمیدو   ئه و ره سم   هه ساتی هالای یه کی

نیه زام ارا لیوا که ی   ای دیوت لا بریاگه

شعر: امجد زمانی


دوشنبه 18 آبان 1388

دیدار

   نوشته شده توسط: امجد زمانی    نوع مطلب :

بازدید چند نفر از اعضای انجمن شعر و ادب شهرستان ایوان با انجمنهای ایلام و کرمانشاه

مدیریت جدید انجمن ادبی ایوان با رویکرد دیدار های رودر رو و بهره گرفتن از تجارب دیگر انجمنهای فعال کشور و معرفی اعضای انجمن به جامعه شعر و ادب کشوربرنامه ای  ارایه کرده است که در آن به تناسب و با تنوع و فراخور اعضای خود  این دیدار ها را ترتیب میدهد

در هفته های گذشته   اعضای این انجمن با انجمن  های شعر حوزه هنری ایلام و انجمن شعر  حوزه هنری( شاخه پایداری و مقاومت)

کرمانشاه دیدار کرده و ضمن قرائت اشعار و نقد و بررسی آثارشان با چهره هایی همچون : استاد ظاهر سارایی

بخشوده ، صفر بیگی ، دکتر رادفر،  جبار و جعفر عزیزی ، حساس و ...... آشنا شده و از نزدیک با ایشان به تبادل اطلاعات پرداختند

 

 


پنجشنبه 14 آبان 1388

حجت زمانی

   نوشته شده توسط: امجد زمانی    

یک خانه و یک چراغ آنهم سارا

 یک پنجره  رو به باغ آنهم سارا

 تنها ز بهار یک نفر می گیرد

 بی حوصله هی سراغ آنهم سارا

 *************************

 ۲

 خورشید تو تا پرید در چشمانم

 دنیا همه شد سپید در چشمانم

 انگار خدای خوب آمد خود را

 با دست تو آفرید در چشمانم

 ************************

 ۳

 از هر چه که هست دیدنی تر هستی

 از روح لطیف آب هم سر هستی

 تنها به تو خیره شد خدا بعداز خود

 شاید تو خودت خدای دیگر هستی

 **************************

 ۴

 تا وارد ماجرای ما شد باران

 نم نم همه مبتلای ما شد باران

 تاریک وخراب و لنگ و خاکی بودیم

 یکبار دگر عصای ما شد باران

 ************************

 ۵

 یک عمر تمام خاک بازی کردیم

 پشت سر هم خراب سازی کردیم

 در صحنه ی زندگی دو کودک بودیم

 تمرین نمایشی مجازی کردیم

 ************************

 """""""""""حجت زمانی""""""""""""

 

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه یکم مهر 1388ساعت 1:57  توسط حجت زمانی |  85 نظر

                  (۱)

از من نمانده جز دل دیوانه بیشتر

 آن هم گرفته یکسره روزانه بیشتر

 گلگون شدم ز دشنه ی پائیز بی دلیل

 از خال کوب سینه ی پروانه بیشتر

 مادر دوباره محض خدا داستان بگو

 از حال و روز مردم دیوانه بیشتر

 امشب برای عاشقی ام مثل کودکی

 از غم بباف رشته ی افسانه بیشتر

 مستم ز چشمهای تو تا روز واپسین

 از لولیان گوشه ی میخانه بیشتر


پنجشنبه 14 آبان 1388

1

   نوشته شده توسط: امجد زمانی    نوع مطلب :

در ناگهانی از آتش و اضطراب

رویای زندگان را می برد

شعله ای زرد و سرخ

از دره های سوخته

و جنگلی سکوت آموخته

تا جاده باستانی

مرگ و زندگی

که سرخترین بوسه ها

و اهورایی ترین عشق ها را

با خود داشت

علیرضاخانی


پنجشنبه 14 آبان 1388

1

   نوشته شده توسط: امجد زمانی    نوع مطلب :

از دست تو یک عمر نیاسودم حیف

هر لحظه به شوق خود میافزودم حیف

هر روز برای یک نفر میمردی

من سیصدو شصت و پنجمی بودم حیف

 صادق حسینی


پنجشنبه 14 آبان 1388

1

   نوشته شده توسط: امجد زمانی    

د میوه ی  دجوور له دارپه ی وه ن

شاکه وو خامه سیور  یه ی روح له د ته ن

تاریخ خونیمه دوره وه دوره

له تاریخ نیمه دکه س وه ی توره

مولوی! له شمس مه ر چوه شنه فتی؟

له دل وه خه وه ر ، له دیده خه فتی

مه رچوه شنه فتی هوشد چگ له سه ر

روحد په ر کیشا تا دامان خوه ر

تا جیی چیده له ئاله مه و   ده ر 

 ووره نیه ره سی پای به نی به شه ر

قه سم وو خوداگ دانا و ته واناس:

خانمه سیور شه مسه و شاکه مولاناس

غلامرضا کرمی


شنبه 2 آبان 1388

امجد زمانی

   نوشته شده توسط: امجد زمانی    نوع مطلب :شعرهای فارسی امجد زمانی ،

دلم عصر همین امروز در خود مرد وعریان بود

وتابوت تماشایم بروی دست باران بود

میان ازدحام عابران چشمم نمیدانست

پریزاد سیه پوشی که او میدید انسان بود

دلم گاهی دچار وحشت و تردید وشک میشد

ولی اینبار اماهای من مغلوب ایمان بود

سرانجام تمام کوچه های شک وتردیدم

نه بن بستی که پایانش در آغوش خیابان بود

تنش گلپوشی از آیینه و چشمش شراب نور

میان کوچه ها انگار یک خورشید عریان بود

پلنگانه جهیدم تا به چنگش آرم اما او

همان آهوی خوش ترکیب از انسان گریزان بود

 


شنبه 2 آبان 1388

امجد زمانی

   نوشته شده توسط: امجد زمانی    نوع مطلب :شعرهای فارسی امجد زمانی ،

انگ بی غیرتی و خنگ به دارا نزنید

بی جهت تهمت ناجور به سارا نزنید

باجه به باجه نگردید و مزاحم نشوید

واز ایرانسل خود زنگ به عذرا نزنید

یو سف ار گمشده و دسترس آنتن نیست

ننشینید و اس ام اس به زلیخا نزنید

دل مجنون ز شما خون شده ای مردم شک

مرد باشید و دگر طعنه به لیلا نزنید

دستگاه دل شیرین همه شب خاموش است

اینقدر دکمه ی تکرار هوس را نزنید

¤

عشق مجموعه گل های بهاری است هنوز

بی طهارت پس از این دست به گلها نزنید


شنبه 2 آبان 1388

شعر حجت زمانی

   نوشته شده توسط: امجد زمانی    

" ارزانی روح بلند و

 ملکوتی پدر عزیزم"

کس چه داند تو که بودی و چه بودی جز من

با که گویم چه بگویم به زبانی الکن

 

آن کتابی که تو را هیچ کسی صفحه نزد

کاش و ای کاش تو را واو به واوت خواندن

 

یک نفس حرف بزن تا که نسیمی خیزد

در دل دشت بپیچد نفس آویشن

 

هر چراغی که تو را دید به پت پت افتاد

من چه آرم که به مقدار تو باشد روشن

 

 میروم راه تو را پیش بگیرم دیگر

به چه دردی بخورد شعر برایت گفتن

 

دلخوشم اینکه قیامت به تو وصلم شاید

ورنه صد بار به از زندگی من مردن

 

یادتان باغچه ای مملو گلهای سپید

می نشیند به دل  آینه خرمن خرمن

 

برگ برگش همه تقدیم کسانی بادا

یادتان را ز دل خویش نخواهد بردن

 

-خوشبحال تو بهشتا که همانا ارزان

تا ابد مال شما شد گل آن پیراهن

 

-آسمانا تو گرفتی ز سرم سایه ی او

مرد و مردانه بیا باز ببارش بر من .

حجت زمانی


شنبه 2 آبان 1388

شعر

   نوشته شده توسط: امجد زمانی    نوع مطلب :شعرهای کردی امجد زمانی ،

1


بی وزنی


        جُرم سنگینی دارد


وقتی قلم


       برمدارقافیه می چرخد


2


گوسفندان


قصیده های بلند قصابان را


ترجمه می کنند


 


3


عقربه های ساعت مدام


سکوت اتاقم را نیش می زنند ،


بعداز تو


زمان چه زهری دارد


 


4


شهیدان


 تکلیفشان را با خون می نویسند






شنبه 2 آبان 1388

امجد زمانی

   نوشته شده توسط: امجد زمانی    نوع مطلب :شعرهای فارسی امجد زمانی ،

من نه شاعرم و نه از فروش واژه نان میخورم

باور کنید اینکه من

نه شاعرم

ونه از فروش واژه

نان میخورم

دو ستان من

قبلاز آنکه شاعر شوند

نامشان شاعر بود

ودر صف بلند نان قصیده میگفتند

ومن تنها گاهی دلم که بگیرد

شعر میخوانم

واژه مینوشم

ودستهای پیر پدرم

دوبیت  نان را

به من

می آموزند

                                                                                                امجد زمانی


تعداد کل صفحات: 6 ... 3 4 5 6
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات