من.... قله.... سرازیری!

نویسنده :آبانا
تاریخ:سه شنبه 31 فروردین 1395-08:31 ب.ظ

چرا درست وقتی که کمی تا قله مونده متوقف می شم؟!! چرا وقتی زمان زیادی یه مسیر سربالایی رو رفتم و سختی هاشو کشیدم حالا رسیدم به جایی که قله رو می بینم ، دیگه تکون نمیخورم؟؟!! فقط کافیه یه کم دیگه تحمل کنم و برم، اما پاهام چسبیده به زمین! میدونم اگه ادامه ندم به زودی قل می خورم می افتم پایین! همون جای اول! ولی با این وجود بازم پاهام چسبیده...
چه قدر همین بی رغبتی و بی غیرتی هم اذیتم میکنه... اونم درست این جا! کمی پایین تر از قله...
۳۱ فروردین ۹۵



داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

وقتی دانش فوران میکند...

نویسنده :آبانا
تاریخ:چهارشنبه 25 فروردین 1395-04:52 ب.ظ

قبل از عید، داداش ما میخواست بره بیرون، لباسشو پوشیده بود اومد جلوم گفت لباسم خوبه؟! گفتم اره! گفت ینی لکه ی زردش مشخص نیست؟! ( لکه ی زردش خیلی گنگ و نامفهوم بود! اگه نگفته بود من نمی فهمیدم!) در کمتر از چندثانیه جوابی بش دادم که هرموقع یادم میاد خنده م میگیره! گفتم اگه کسی زوم شد رو این لکه، فوری ازش بپرس: ببخشید آقا شما دیگوکسین مصرف میکنید؟! اگه گفت اره، بگو آقا شما مسموم شدی!! باید سریع بری بیمارستان!

برادر با حیرت فرمود: اون وقت این ینی چی؟!!! 
گفتم اخه کسانیکه .dig ( بخوانید دیج!) مصرف میکنند درصورت مسمومیت با دیج،  دچار زرد بینی (yellow vision) میشن!! 
....
الان داشتم عوارض مسمومیت دیج رو میخوندم رسیدم به زرد بینی ، چک و چیلمان تا بناگوش باز شد!! و احتمالا اینو هیچوقت فراموش نمکنم!
....
گفتم بجای اینکه همش یچی بگم بخندیم یچی هم بگم بر علم تان افزوده شود!!
...
دیگوکسین که ما تو خونه! دیج صداش میزنیم یکی از داروهای قلبی ست که در بعضی آریتمی ها و نارسایی قلبی استفاده میشود و تنظیم دوزش اهمیت زیادی دارد چون افزایش دوز، منجر به dig. toxicity میشود.
...
به قول همین برادر: الهم الرزقنا ازین حاضرجوابی ها سر جلسه!! 




داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

شب های بی خوابی

نویسنده :آبانا
تاریخ:سه شنبه 24 فروردین 1395-12:00 ق.ظ

از کمتر از ساعاتی پیش یاد یک دختری از همکلاسی ها افتادم، شما فک کنین اسمش " نگار" که با آقای دکتری از طیف اساتید ازدواج کرد.. راستش خیلی دلم میخواس اسم واقعی دخترو بنویسم چون خیلی شدید مناسب شخصیت و موقعیتش بود و کلا خوراک این بود که مخاطب شعرهای عاشقانه باشد و البته از آن ها که شاعر می گوید:

چند تازی بهر صیدم، خسته شد پای سمندت
صبر کن تا من به پای خویشتن آیم به بندت...  ( دلتون آب شد؟!) 
ولی خب از نوشتن نام ایشان معذوریم!
الغرض! اینو نوشتم که مقدمه ای باشه بعدا فرصت اگر دست داد بیام شرح زندگی این " نگار" خانوم رو بنویسم.
هم چنان کامنتهایی تایید نشده وجود دارند. نگرانشون نباشید. پیش من جاشون امنه.
اینم از امشب! فک کنم هرشب بیام چار خط براتون قصه بنویسم با این وضع بی خوابی بنده!
شب تان خوش.



داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

... چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی

نویسنده :آبانا
تاریخ:دوشنبه 23 فروردین 1395-12:59 ق.ظ

سلام بر دوستان قشنگ!

معلومه که بی خوابی به سرم زده نه؟؟!! امیدوارم تا آدمی زنده باشد از هر جنس و رنگ و عقیده وووو به این مرض دچار نیاید... 
مقداری!!  کامنت در پستهای قبلی مانده منتظر پاسخ و تایید! دیر و زود داره اما سوخت و سوز خیر!
حجم افکاری که در سرم غوطه می خورد گاه چنان است که حس میکنم از جمجمه ام بیرون می ریزد! بماند که این حرف را به یک بنده خدایی گفتم و ایشان در خیالشان این صحنه را تصور نمودند و قاه قاه خندیدند!
...
روز دندان پزشک بر دندان پزشکان گرامی مبارک.
به یک عدد دختردایی! امشب تبریک گفتم. بعد از ساعاتی با دلی غمین فرمود: چه جالب که در این فامیل بالاخره یه ادم باکلاس پیدا شد که این روز فراموش شده رو یادش باشه!!  و ما سریعا از ذهنمان گذشت که وقتی زن برادره این دختر دایی به شوهرش که دندانپزشک است تبریک می گوید آیا به خواهرشوهرش تبریک نمی گوید؟!! که این بچه انقدر غمین و دلشکسته نباشد!
...
خواب، کیمیاست!
اکسیر من! نه اینکه مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این، کیمیا کم است.
...
شبتان آفتابی.



داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 




Admin Logo
themebox Logo



شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات