This is the start of the ending

بازی تقلید

جمعه 30 فروردین 1398 04:45 ب.ظ

نویسنده : ᴢᴇᴅᴅ
ارسال شده در: ×movie× ،
The Imitation Game - Benedict Cumberbatch, Matthew Goode, Keira Knightly
[هر روز تصمیم می‌گرفتیم که کی زنده بمونه و کی بمیره…مردم جنگ رو مثل یه نبرد حماسی می‌دونستن. آزادی در مقابل ظلم، دموکراسی در مقابل نازیسم، ارتشی از میلیون ها سرباز زخمی روی زمین، ناوگانی از کشتی‌ها که ته اقیانوس غرق می‌شدن، هواپیماهایی که اونقدر از آسمون بمب می‌انداختن که خورشید رو محو می‌کردن. ولی جنگ برای ما این نبود، جنگ برای ما فقط شش تا نابغه رمزگشایی در یک روستای کوچک در جنوب انگلیس بود]
بازی تقلید از فیلمای که وقتی میبینید میشینید و به خودتون فحش میدید که چرا این فیلمو زودتر ندیده بودید
دیالوگای جالبی داره و شخصیت آلن جذبتون میکنه 
این فیلمو خودم چندماه پیش دیدم امروز نشستم دوباره دیدمش و دوباره و دوباره عر زدم:))))




دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: جمعه 30 فروردین 1398 04:56 ب.ظ

چیزهای که بهم ربط نداره رو بهم ربط بدیم، مثل خودمون

سه شنبه 20 فروردین 1398 11:50 ق.ظ

نویسنده : ᴢᴇᴅᴅ
لی لی عزیز، درسته خنده داره من هنوز کاری نداری ولی میخوام بازنشست شم
من زیاد منتظر موندم، منتظر اینکه برگردی و مثل قبل باهم تو خیابون راه بریم، زیر درخت ها بشینیم و کتابهای که هیچ ربطی بهم نداره رو بهم ربط بدیم، مثل خودمون!
هیچ ربطی بهم نداشتیم ولی بهم گره خوردیم، راست میگفتی ما عادی نبودیم.
هیچ وقت، هیچ کس یه احمقو تحمل نکرد. هیچ کس وقتی کاسه اشو لبریز کردن و شکستن اونا رو بهم نچسبوند
اون تو بودی که یه احمقو تحمل کردی، حق رفتن داشتی ولی نرفتی
میدونم اگه الان اون سردیها نبود میتونستم تو بغلم داشته باشمت
خاک های سرد لی لی من رو ول کنید من منتظرشم
دلم تنگ شده براش، بیشتر از هرچیزی که سردیتون اون رو بفهمه.



دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: سه شنبه 20 فروردین 1398 11:55 ق.ظ

soon is soon?

پنجشنبه 8 فروردین 1398 10:54 ب.ظ

نویسنده : ᴢᴇᴅᴅ
و اینک سحر وقت انتقامه:)))

میدونی که باید بیایی ادامه مطلب دیگه؟

دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: پنجشنبه 8 فروردین 1398 11:11 ب.ظ

بهم نگاه کن چی میبینی؟

یکشنبه 4 فروردین 1398 12:06 ق.ظ

نویسنده : ᴢᴇᴅᴅ
بهم نگاه کن، چی میبینی؟
سیاهی روی صورتم؟ باید باورت بشه که اینا سیاه نیستن، رنگهای خیلی زیادی باهم قاطی شدن و این تیرگی رو درست کردن.
خون دستم؟ تاوان کارهای که کردم، چیزای که نوشتم
قلب که کویره؟ اونجا قرار بود شهر بشه
چشمام رنگی نداره، بویی رو حس نمیکنم، گوشم نمیشنوه
متنها دارن واقعی میشن این جالبه نه؟
چون یه متن یه فکره، اون فکر بزرگ میشه و بهش عمل میکنی و این دلیل این داستانه



دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: یکشنبه 4 فروردین 1398 12:11 ق.ظ

فقط یه رویا

جمعه 2 فروردین 1398 03:19 ب.ظ

نویسنده : ᴢᴇᴅᴅ
ارسال شده در: ×Music× ، ×lyric× ،
من توی بالاترین نقطه بودم اما حس میکردم انگار توی زیر زمینم
مثل اینه که نفر اول باشی و بعد ببینی به راحتی جایگزین شدی
قسم میخورم غیر قابل تحمله 
که بدونی یه نفر عزیزت رو ازت گرفته
حالا که دیگه دور و برم نیستی عزیزم نمیتونم فکر کنم

داشتم در مورد تو فکر میکردم، در مورد خودم
در مورد ما، ما قراره چی بشیم؟
چشمام رو باز کردم و دیدم این همش یه رویا بود
پس من به گذشته سفر میکنم به همون جاده
آیا تو برمیگردی؟ هیچکس نمیدونه
و من میفهمم این فقط یه رویا بوده

قسم میخورم وقتی میخوام خودم رو خلاص کنم به هر طرف میچرخم صورتت رو میبینم
دارم سعی میکنم این راهنمایی رو تموم کنم اما میتونم بذارم بسوزه
و من فقط ارزو میکنم ای کاش میدونستی
تو تنها کسی هستی که با همه ی وجودم میخوام و سخته که اونو داشته باشم
مطمئنم تعجب نمیکنی اگر گم بشم. پس من کی یاد میگیرم؟
ایا تمام عشقم رو بهت ندادم؟
فکر کنم الان دارم بازپرداخت میکنم

هی، خیلی ساده بود که عاشقت باشم
 اما صبر کن فکر کنم این عشق کافی نبوده
هر دفعه از این طریق به این نتیجه میرسم که من تنهام
و حالا ارزو میکنم که ای کاش گوشی رو برمیداشتی
اما تو تصمیمت رو گرفتی که
میخوای منو ترک کنی
چون من اشتباه میکردم
just a dream -cover Christina Grimmie and Sam Tsui



دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: جمعه 30 فروردین 1398 04:56 ب.ظ



شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات