منم مثل هزاران نفر دیگر
پنجشنبه 8 اسفند 1398 07:40 ب.ظ
هرروز صبح که بلند میشیم تحمل میکنم که تمام فحشا رو توی ذهمنون نگه داریم که کسی که بیدارمون کرده دلخور نشه.
اگه باید بریم مدرسه، سویشرتمونو برمیداریم تا اگه یکی از بچه ها فضولی کرد بتونیم مشتمونو توی جیب سویشرت نگه داریم.
از شیش صبح تا سه بعدازظهر یا حتی بیشتر، سعی میکنیم انواع روش های کشتنو توی ذهنمون روشون پیاده کنیم و بدنمونو قانع کنیم که یه روزی همه ی اینا تموم میشه
یا نه بعضی وقتا میریم باهاشون حرف میزنیم و اخرش چندتا داد میزنیم و میبینم نه بابا اینا درست بشو نیستن
به هر بدبختی شده خودمونو سالم میرسونیم به خونه
و دوباره تحمل کردن و تحمل کردن
تحمل کردن دوری ادمای که دوستشون داریم و از بین نبردن ادمای که توی فضای مجازین
بخوایید باور کنید یا نه
تحمل کردن دیگه چیزی نیست ما به عنوان یه صفت برای عمق دردمون استفاده کنیم
تحمل کردن برای ما دیگه عادته!
خوب یا بد بودن این عادت به عهده ی خودتون
ولی واقعا کسی هست که تحمل نکنه؟ یا یه سوال بهتر
کسی تو اطرافمون هست که تحمل براش عادت نشده باشه؟
دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: پنجشنبه 8 اسفند 1398 09:23 ب.ظ