قــصـه هـای ( طــنـزِ ) شــیـر و عـسـل
درباره وبلاگ



مدیر وبلاگ : صــادق امــیـن
آمار وبلاگ
  • کل بازدید :
  • بازدید امروز :
  • بازدید دیروز :
  • بازدید این ماه :
  • بازدید ماه قبل :
  • تعداد نویسندگان :
  • تعداد کل پست ها :
  • آخرین بازدید :
  • آخرین بروز رسانی :

333 - مرغ واقعی ملا نصر الدین


Image result for ‫ملا نصر الدین‬‎

روزی ملا لک لکی خریده به خانه برد و مشغول تماشای او شد. دید منقار و پاهای لک لک بلند و زشت است. برخاسته منقار و هر دو پای او را برید. در نتیجه لک لک مرد و بر زمین افتاد پس او را از زمین برداشته به دیوار تکیه داده گفت: حالا شدی مرغ واقعی






نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :

332 - عرعر کردن خر ملا نصر الدین


Image result for ‫به مقصود رسیدن ملانصر الدین‬‎

ملا مقداری پیاز بار خر خود کرده و در کوچه و بازار شهر میگشت. ولی هر بار که میخواست فریاد بزند و مردم را از خوبی و ارزانی پیاز هایش باخبر کند خرش شروع به عرعر کردن مینمود و نمیگذاشت ملا فریاد بزند. ملا چند بار خواست فریاد بزند ولی با عرعر خر روبرو شد و سرانجام عصبانی شد و خطاب به خر خود گفت: -ببینم آیا تو پیاز ها را میفروشی یا من






نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :

331 - شباهت به خود ملا نصر الدین


Image result for ‫ملا نصر الدین‬‎

روزی شخصی به دیدن ملا آمد. ملا از او پذیرائی کاملی کرده تمام روز را با او بسر برد.

شب هنگام که مهمان اراده رفتن کرد ملا پرسید: اسم شما چیست؟

مهمان جواب داد: پس برای چه از من پذیرائی کردید؟

ملا جواب داد: چون عمامه و چپن ات نظیر عمامه و چپن خودم بود، تصور کردم خودم هستم






نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :

330 - نقل مکان ملا نصر الدین

Image result for ‫ملا نصر الدین‬‎

ملا شبی در خانه خود خفته بود. دزدی کم روزی وارد شده مختصر اثاثیه ملا را گرد آورده بدوش کشیده بیرون رفت. ملا نیز برخاسته رختخواب را برداشته به عقب دزد افتاد تا هر دو وارد خانه دزد شدند. دزد او را دیده با تشدد گفت: در اینجا چه میخواهی؟ ملا جواب داد: هیچ... تغیر منزل داده ام. حمالی شما هم حاضر است







نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :

329 - ملا نصر الدین و زائیدن دیگ


Image result for ‫ملا نصر الدین‬‎

ملا دیگی از همسایه خود به عاریه گرفت. فردای آنروز دیگچه ای در درون آن گذاشته و به همسایه برد.

همسایه پرسید: دیگچه از کجا آمد؟

ملا گفت: دیگ شما حامله بود. دیشب زائید. و این بچه آن است.

همسایه خوشحال شده، آنرا گرفت و رفت.

چند روز بعد ملا باز هم همان دیگ را عاریه گرفت.

مدتی گذشت پس نداد.

همسایه به سراغ دیگ آمده و آنرا از ملا طلب نمود.

ملا گفت: سر شما به سلامت باشد. دو روز قبل دیگ شما فوت کرد.

همسایه گفت: تا به حال شنیده نشده که دیگ بمیرد.

ملا جواب داد: پس اینطور شنیده بودی که دیگ میزاید اما مردنش را نشنیده بودی. پس بدان دیگی که بچه بدهد ممکن است سر زا هم بمیرد






نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :

جمعه 8 تیر 1397 :: نویسنده : صــادق امــیـن

328 - کار ملانصر الدین

Image result for ‫ملا نصر الدین و زنش‬‎

ملا از عتبات برگشته بود. شخصی که به دیدنش رفته بود از او پرسید: ملا در بغداد روز ها چه میکردی؟ ملا گفت: عرق






نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :

327 - پالان به جای بالاپوش


Image result for ‫ملا نصر الدین و زنش‬‎

روزی ملا با الاغ خود از صحرا میگذشت، خواست تجدید وضو نماید. بالاپوش اش را بیرون آورده و روی الاغ انداخت و برای وضو گرفتن به طرف جوی آب رفت. دزدی از انجا میگذشت و بالاپوش را ربود. ملا برگشته بالاپوش را ندید. پالان الاغ را برداشته به دوش گرفت و به الاغ گفت: هر وقت بالاپوش مرا دادی من هم پالانت را پس میدهم






نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :

326 - سبب گریه ملا نصر الدین


Image result for ‫ملا نصر الدین و زنش‬‎

روزی ملا با زنش  در آشپز خانه نشسته بودند. زن ملا ، قاشقی از آش داغ که پیش رویش بود به دهان گذاشت و از بس گرم بود اشک در چشمش پر شد. ملا سبب گریه اش را پرسید زن جواب داد: یادم آمد که مرحومه مادرم این آش را خیلی دوست میداشت و به این سبب گریه بر من مسلط شد. بعد ملا شروع به خوردن کرد. اتفاقا از داغی آش چشم او هم اشک آلود شد. این دفعه زن پرسید: شما چرا گریه کردید؟ ملا جواب داد: من هم به یاد مرحومه مادرت افتادم که مثل تو دختر بدجنسی را بلای جان من کرد






نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :



 
   
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات