قــصـه هـای ( طــنـزِ ) شــیـر و عـسـل
درباره وبلاگ



مدیر وبلاگ : صــادق امــیـن
آمار وبلاگ
  • کل بازدید :
  • بازدید امروز :
  • بازدید دیروز :
  • بازدید این ماه :
  • بازدید ماه قبل :
  • تعداد نویسندگان :
  • تعداد کل پست ها :
  • آخرین بازدید :
  • آخرین بروز رسانی :
جمعه 24 مرداد 1399 :: نویسنده : صــادق امــیـن

437 - فایده ملانصر الدین


داستان کوتاه ملانصرالدین و مرد فقیر - ادبستان شعر پارسی

ملا گوسفندی را دزدیده و کشت و گوشت آنرا صدقه داد. مردم از او پرسیدند. چرا چنین کردی؟ ملا گفت: ثواب صدقه با گناه دزدی برابر است. و خوبی دیگر اینکه پای و دنبه و غیره گوسفند هم فایده من می شود








نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


436 - تنبلی عجیب ملا نصر الدین

ماجرای لحاف ملا نصرالدین - مجله مراحم

ملا و زنش به خاطر بستان درب خانه نزاع کرده قرار گذاشتند هر کس اول حرف بزند این کار را به عهده او بگذارند. اتفاقا گدائی دست بدر خانه زد و چون آنرا باز دید وارد خانه شد. ملا و زنش را دید که سر سفره غذا هستند. ولی تعجب کرد که او را دیدند اما هیچ چیزی نگفتند. پس نزدیک آنها رفته سر سفره نشسته و مشغول غذا خوردن شد. باز هم زن و شوهر چیزی نگفتند. گدا که این موضوع را دید پس از سیر شدن به عنوان تمسخر قطعه استخوانی برداشته با ریسمان به گردن ملا آویخت و رفت. در این بین سگی وارد خانه شده استخوان را بر گردن ملا دیده به طرف آن پرید و به دندان گرفته خواست بیرون ببرد. ملا هم که بند استخوان مثل افسار به گردنش آویخته بود از ترس اینکه مبادا حرف بزند مجبور شد دنبال سگ برود و در وقتی که از درب خانه بیرون می رفت ناگهان زنش فریاد زد: از شنیدن این حرف ملا جانی گرفته اول سگ را زده بیرون کرد و بعد برگشته به زنش گفت: بلند شو خودت درب را بسته کن و بعد از این مرا در این باب به زحمت مینداز








نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


435 - ملا نصر الدین و خواب راحت


ماجرای لحاف ملا نصرالدین - مجله مراحم

خانه ملا آتش گرفت و در نتیجه عیالش تلف شد. یکی از دوستان که برای تسلیت آمده بود پرسید: ملا هیچ راهی برای رهائی عیالتان نداشتید؟

ملا گفت: چرا ، ولی چون تازه به خواب ناز رفته بود حیفم آمد خوابش را حرام نمایم








نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


434 - دختر کاکای ملانصر الدین

ماجرای لحاف ملا نصرالدین - مجله مراحم

دختر کاکای ملا نامزد او بود ولی شوهر بهتری نصیبش شده ملا را جواب کرد. پس از سه سال شوهر او به مرض سکته دنیا را وداع گفت. ملا که برای تسلیت نزدش رفته بود گفت: خدا را شکر که ترا به من ندادند ورنه امروز سرنوشت شوهر ترا من باید تحمل کرده باشم. دختر کاکا که انتظار داشت ملا با اطلاع از ثروتی که به او رسیده خیلی بیش از این مهربان باشد از گفتار او رنجیده و دیگر به منزل خویش راهش نداد








نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


433 - مقابله به مثل ملا نصر الدین

طنز،شعر ،ادبیات و… | اشتراک eshtrak | صفحهٔ 3

همسایه ملا پیش او آمده گفت: سگ شما امروز پای عیالم را دندان گرفته و زخم کرده باید جبران کنید. ملا گفت: چیزی که عوض دارد گله ندارد. شما هم سگ تان را بفرستید پای عیال مرا دندان بگیرد







نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :



 
   
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات