قــصـه هـای ( طــنـزِ ) شــیـر و عـسـل درباره وبلاگ مطالب اخیر
آرشیو وبلاگ نویسندگان آمار وبلاگ
جمعه 22 آذر 1398 :: نویسنده : صــادق امــیـن
406 - ملا نصر الدین و طبیب منصف ملا رفیقی داشت که طبابت می نمود. روزی با هم از گورستان عبور می کردند. طبیب دستان خود را به صورت گرفته بود. ملا پرسید: چرا روی خود را پوشاندی؟ طبیب گفت: از مردگان این گورستان شرم دارم که به هر یک می گذرم می بینم که ضربت من خورده و از همان ضربت من دنیا را وداع کرده است نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : جمعه 22 آذر 1398 :: نویسنده : صــادق امــیـن
405 - زن بیوه ، ملا نصر الدین
ملا زن بیوه ای گرفت که برای چهارمین مرتبه به ملا شوهر کرده بود. در بیماری سختی که ملا دچار شد، زن بر بالینش گریه می کرد و می گفت: اگر تو از این جهان بروی مرا به چه کسی می سپاری؟ ملا سر برداشته گفت: به احمق پنجمی نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : جمعه 15 آذر 1398 :: نویسنده : صــادق امــیـن
403 - ملا نصر الدین و بزرگی سر در خانه یکی از ملاکین ملا مهمان بود. بزغاله بریانی نزد او آوردند صاحب خانه گفت: کله اش را بخور که مغز او سر آدم را بزرگ میکند. ملا گفت: به این حساب بایستی سر جنابعالی به قدر سر خر شده باشد نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : جمعه 15 آذر 1398 :: نویسنده : صــادق امــیـن
403 - شباهت ملا نصر الدین هنگامی که ملا وعظ می کرد شخصی با صدای بلند گریه می کرد. ملا پرسید: چه فهمیدی که اینطور گریه می کنی؟ گفت: هیچ، کار من چهارپا داری است. چندی قبل الاغی داشتم، گرگ پاره اش کرد حالا صدای داد و فریاد شما مانند صدای عرعر او به گوش من رسیده سبب گریه ام شد نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : جمعه 8 آذر 1398 :: نویسنده : صــادق امــیـن
402 - شاهد ملا نصر الدین شخصی از ملا ادعای صد دینار طلب می نمود و با او به محضر قاضی آمده بودند. قاضی ادعا را شنیده پرسید: شاهدت کیست؟ آن شخص گفت: خدا. ملا گفت: برای شهادت باید کسی را معرفی کنی که قاضی او را بشناسد نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : جمعه 8 آذر 1398 :: نویسنده : صــادق امــیـن
401 - گفت و شنود ملا نصر الدین ملا در وعظ میگفت: سبب اینکه دو گوش و یک زبان به آدمی داده اند این است که باید در مقابل دو سخن که می شنود یک سخن بگوید نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : جمعه 8 آذر 1398 :: نویسنده : صــادق امــیـن
400 - انگور خوردن ملا نصر الدین در مجلس مهمانی ملا خوشه ای انگور برداشته به دهان گذاشت. گفتند: انگور را باید دانه دانه خورد. ملا گفت: آنکه دانه دانه میخورند بادنجان است نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : جمعه 8 آذر 1398 :: نویسنده : صــادق امــیـن
399 - ملا نصر الدین و مُرده بدهکار جمعی از شوخ چشمان شهر یکی را در تابوت گذاشته به قبرستان میبردند. ملا را هم به زور برای نماز بردند. ملا چون تکبیر نماز گفت، صدای بادی از مرده بلند شد. ملا رو به همراهان کرده گفت: مَیت شما مدیون است. دَینش را ادا کنید تا از فشار قبر رهائی یابد نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : |
||