قــصـه هـای ( طــنـزِ ) شــیـر و عـسـل درباره وبلاگ مطالب اخیر
آرشیو وبلاگ نویسندگان آمار وبلاگ
جمعه 14 تیر 1398 :: نویسنده : صــادق امــیـن
385 - ملانصر الدین و وزن گربه یکروز ملا یک من گوشت خریده و به خانه آورد و به زنش داده و گفت: زن برای امشب من مهمان دارم این یک من گوشت را کباب کن تا جلوی آنها بگذارم. او پس از این حرف از خانه خارج شد. ولی زنش بلافاصله گوشتها را کباب کرده و چند تن از دوستان و همسایگان را دعوت کرد و کباب سیری خوردند. شب وقتی ملا به خانه آمدو سراغ کباب را گرفت زن حیله گر گفت: من در حال درست کردن آتش بودم تا کباب بپزم ولی ناگهان گربه آمد و تمام گوشتها را خورد. حالا بهتر است غذای دیگری برای مهمانت درست کنی. ملا بدون درنگ رفت گربه را که در گوشه حویلی نشسته بود گرفت و ترازوئی آورد و گربه را در یک طرف و در طرف دیگر سنگ گذاشت و شروع به وزن کردن گربه نمود. وزن گربه کمتر از یک کیلو بود و با عصبانیت رو بطرف زنش کرده و گفت: زن دروغگو اگر یک من گوشت را این گربه خورده بود لااقل باید وزنش از یک من بیشتر باشد در صورتی که مشاهده میکنی وزن تمام بدن او حتی دو کیلو هم نمیشود نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : جمعه 14 تیر 1398 :: نویسنده : صــادق امــیـن
384 - پول
دوستی ملا نصر الدین
خسیسی از ملا پرسید: تو هم پول را دوست داری؟ ملا جواب داد: آنقدر دوست دارم که محتاج به مردمان لئیم و بی وجدان نباشم نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : |
||