black star

دو ستاره سیاه که مسافتی به انداره هزاران سال نوری را در نوردیدن و حرف ها زیادی برای گفتن دارند

کادوی یه دوست!

 

این ازون لطف هایی که دوستامون بهمون دارن!



+ نوشته شده در جمعه 31 تیر 1390 ساعت 07:20 ب.ظ توسط shaqayeq & sara P.E| نظرات()


جاده

 

خط های سفید جاده را میشمارم . . .

یک . . . دو . . . صد و بیست و هشت . . . هزار و هفتصد و هشتاد و چهار . . .

از تو دور میشوم و نزدیکتر به انتظار . . .

 

 

                                                                        شقایق



+ نوشته شده در جمعه 31 تیر 1390 ساعت 04:09 ق.ظ توسط shaqayeq & sara P.E| نظرات()


خواب قلب

دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست

کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست

 

گفته بودی زود برمیگردی....آن قدر زود که ماهی ها هنوز بیدار نشده باشند...

ومن سال هاست که در کنار حوض نشسته ام و برای ماهیان لالایی می خوانم.

 

وقتی پایت خواب میرود نمیتوانی درست راه بروی لنگ میزنی

وقتی قلبت خواب میرود نمیتوانی درست فکرکنی . . .

عاشق میشوی!

 

به تو تبریک میگویم ! تا دیروز همه از عشق قفس میساختند ولی امروز . . . تو گاو صندوق ساخته ای !

 

به من ادامس تعارف میکنی و میگویی این تازه ترین طعم بازار است . . . حرف هایت بوی جدایی می دهند!

 

رابطه مان انقدر سرد شده که دیگر میتوانیم با خیال راحت کولر را خاموش کنیم!!اینگونه در هزینه ها سرفه جویی میکنیم!

 

 



+ نوشته شده در پنجشنبه 30 تیر 1390 ساعت 06:01 ب.ظ توسط shaqayeq & sara P.E| نظرات()


نمره مهربانی

سلام...

این آپ رو واسه کسایی گذاشتم که به محض اولین نگاه به نمرات درخشانشون....اشک شوق!!!! از چشماشون جاری شد...

.

.

.

گریه نکن

جهان پر شده از نمره های بیست

دانش آموزان زرنگ تر

بمب های بزرگتری خواهند ساخت

اگر قلب های کوچک تری داشته باشند

و هیچ کس

نمره ی مهربانی دست های تو را

وقتی به گربه ها غذا می دهی

در کارنامه ات ثبت نخواهد کرد

 

 

 

                                                                                                                                                      سارا



+ نوشته شده در پنجشنبه 30 تیر 1390 ساعت 05:13 ب.ظ توسط shaqayeq & sara P.E| نظرات()


tell me ....

Tell me Im clever

Tell me Im kind

Tell me Im talented

Tell me Im cute

Tell me Im sensitve

granceful and wise

Tell me IM perfect

but . . .

TELL ME THE TRUE

 

 

 

shel silverstein

 

 

 

 



+ نوشته شده در یکشنبه 19 تیر 1390 ساعت 08:03 ب.ظ توسط shaqayeq & sara P.E| نظرات()


متن اهنگ گله از بیباک

هه ! هیچ کدومتون نمیفهمین
به خدا هیچ کدومون نمیفهمین
وقتی دنیات واقعا سیاه شده
وقتی موقع نوشتن بغضت میترکه
میفهمی چه حسی داره ؟؟؟
بعد میگی همه اینها تبلیغه؟


آماده ای ؟ که تو هم منو ترک کنی
یا می خوای بشنوی تا درد منو درک کنی
می خونم تا تو دلم این بار سنگین نمونه
این اشکه منه که باعث رنگین کمونه
این صدای اشک منه به هر گوشه رسید
فعلا که زندگی گرگه و ما یه خرگوشه سفید
دلم بهم میگه این ناله ها کافی نیست یه ریز
غرق خوابم ، واسم یه لیوان کافی میکس بریز
که بیدار بمونم ببینم من چه واژهای
می تونه بهتر بیان کنه عمق این تراژدی
وقتی کسی راه نمیاد باهام جز سایه من
بایدم رپ معنی دار بشه مایه ننگ
با همین امکاناتم میرم تو این راه پیش و پس
وقتی 70 میلیون می خوان کار شیش و هشت
پس دیگه حاجت کدوم استخاره هست ؟
باید بکنم از استعدادم استفاده پس

گله دارم ، آره من از خدا گله دارم
که چرا در هر قدمم می خوره گره کارم
دیگه پر شده از ناله ها دله پارم
که چرا خوبیهای دنیا واسم نصفه کارست
وقتی غرق میشم آره زیر سیل کارم
وقتی نمیشه بدست بیارم دل یارم
وقتی شونه ای ندارم روش سر بذارم
میگم گله دارم ، گله از این دل زارم


می گی کفر نگو ، تو هم شکر کنش باز
ولی وقتی شب رفته و اینجا صبح شدش باز
و خورشید تابید رو مشکلی که تو دل من بوده
حالا منم و روزگار و یه دوئل مردونه
می گم بکش خودتو بذا یه نفسی بکشی
وقتی داری راه زندگیتو عوضی می کشی
به مشکلاتم می گم من دوباره نمی خوامت
چرا سختی واسه منه خوشی مال رفیقامه ؟
از شاسن بده مائه جاده تنگ میشه ، آره
وقتی دست به طلا هم میزنیم سنگ میشه ، آره
وقتی به آینده ها ندارم حص خاصی
وقتی به جیبم ندارم حتی اسکناسی
پیش دوست و آشنا هم نمی خوام کم بیارم
مجبورم سر و تش رو با یه دروغ هم بیارم
جای اینکه خدا واسه مشکلم پا پیش بذاره
کاری کرده صبح و شب رو سرم آتیش بباره


گله دارم ، آره من از خدا گله دارم
که چرا در هر قدمم می خوره گره کارم
دیگه پر شده از ناله ها دله پارم
که چرا خوبیهای دنیا واسم نصفه کارست
وقتی غرق میشم آره زیر سیل کارم
وقتی نمیشه بدست بیارم دل یارم
وقتی شونه ای ندارم روش سر بذارم
میگم گله دارم ، گله از این دل زارم

تا که پوله به جیبت دورت از دوستی پره
تا که مشکل داری نمیبینی دوستی دورت
جز 2 ، 3 نفر رفته هر کی سمت ما بود
حالا ماییم و بورس و چک و سفته هاممون
اونها شعار می دادن منو درکم می کنن
ولی وقت سختی دیدم چطور ترکم می کنن
چه دوستهای من ، چه عشق و چه برادرم
نمیدونستم ضامن رابطمه درآمدم
و واسه مشکلاته به هم ریخته حال روحیم
حالا کجای دنیا فرار کنم با چه رویی؟
و تو هر کشوری که به تو بخوان اقامت بدن
واسه ایرانی بودنت تو رو حقارت میدن
تو رویا بودم که حال خوشم همیشگی است
 و حالا می فهمم هیچ مادیاتی همیشه نیست
دنیا کاری کرد که چشم های من هر شب اشکه
ولی نمیبازم ، مگه دنیا از رو نعشم رد شه



+ نوشته شده در یکشنبه 19 تیر 1390 ساعت 07:56 ب.ظ توسط shaqayeq & sara P.E| نظرات()


* دلقک

نمی دانم ... واقعا نمی دانم نقش چه را درزندگی بازی میکنیم؟

نمیدانم من هم مثل بقیه یه نقاب به چهره دارم یا نه؟

شاید من هم یه دلقک هستم . . . از اون دلقک هایی ک برای خنداندن دیگران اشگ میریزند . . .

واقعا چی توی دنیا واسه ادم ها خنده اوره؟؟؟؟

چیه این دنیا خنده داره؟

ناعدالتی هاش . . .؟؟

بی رحمی هاش . . .؟؟

دخترگلفروش سر چهارراه . . .؟؟

پسر 12ساله موادفرورش سر پارک . . .؟؟

یا پسر دخترایی ک قلب های همو به بازی میگیرن؟

یا . . .

ماکجاییم؟چرا؟چرا نمی بینیم؟؟

نقش چیرو تو زندگی بازی میکنیم؟

نقش یه مترسک تویه مزرعه بی اب و علف؟

که نمیدونم چرا کلاغ ها دوروبرش دارند پرواز می کنند؟؟

این کنار یه عده نشستن و سکوت میکنند و کلاغ ها فریاد میزنند مترسک ناز می کند . . . عشوه می اید. . . برای که؟؟

برای چه؟

اری این است مزرعه زندگی من وتو . . .

بی آب و علف و تنها با یک مترسک و چندکلاغ . . .

بلندشو بلندشو همه چیز از دست رفت محصولی برای درو نیست!

نقش یک درخت خشک را دزندگی بازی میکنیم . . .

چرا دل شکستنن اسون ترشده از بدست اوردن دل واسه ادما؟

نه . . . نه . . . برای چوب خشک ها . . .

حتی کسی واسه هیزم ازونا استفاده نمیکنه!

فرشته ها بال هایشان را سوزاندند  . . . همه دیدن . . .

اما قطره ای اشک نریختن . . .

اری این است تقدیر فرشته بی بال امروزی . . .

وقتی تعدادی در رابطه دوستی به مسایل جنسی فکرمیکنند و بعضی کارت ایرانسل !!

کجا باید رفت؟؟؟

دلقک جان فریاد بزن و شیون کن و اشک بریز

تا بیشتر بخندند . . .

 

 

 

                                                                 شقایق

 



+ نوشته شده در یکشنبه 19 تیر 1390 ساعت 07:21 ب.ظ توسط shaqayeq & sara P.E| نظرات()


*زندگی

مرااین گونه باورکن . . .

به ارامی یک خواب چند دقیقه ای ...

به طمع توت فرنگی یخ زده ...

مرا دریاب ...

حتی اگردراوج مصیبت ها بودی ...

حتی اگر چند صباحی باقی مانده بود...

من برای سالهامینگارم برای سالیان دراز برای تمام غروب های نیامده برای تمام طلوع های نرسیده برای تمام شقایق های نروییده برای تو...برای او...

برای هزاران امده و نیامده...

زندگی راازدست نده...ازستش بدهی بازنده خواهی بود..بترس...بخند...عاشق شو...دوست بدار...فریادبزن...عصبانی شو...کم بیار...خم شو...بشکن و...ولی ازدست نده...

ازطرف رفیق ندیده ات زندگی

 



+ نوشته شده در چهارشنبه 15 تیر 1390 ساعت 12:51 ب.ظ توسط shaqayeq & sara P.E| نظرات()


Notice

مطالب با عنوان ستاره دار،نوشته ی نویسندگان وبلاگ می باشند و از آثار نویسنده ی دیگری استخراج نشده اند.

+ نوشته شده در یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 01:23 ب.ظ توسط shaqayeq & sara P.E| نظرات()


نیا باران!

 

نیا باران زمین جای قشنگی نیست

من از جنس زمینم و خوب می دانم

که گل در عقد زنبور است

اما یک طرف سودای بلبل،

یک طرف بال و پر پروانه را هم

دوست میدارد

نیا باران پشیمان میشوی از آمدن

زمین جای قشنگی نیست

در ناودان ها گیر خواهی کرد

من از جنس زمینم خوب می دانم

که اینجا جمعه بازار است

و دیدم عشق را در بسته های زرد کوچک نسیه میدادند

در اینجا قدر مردم را به جو اندازه می گیرند

در اینجا شعر حافظ را به فال کولیان در به در اندازه

 می گیرند

نیا باران زمین جای قشنگی نیست

 

 

 

 



+ نوشته شده در یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 12:45 ب.ظ توسط shaqayeq & sara P.E| نظرات()


*چه کسی چراغ را خاموش کرد؟

چه کسی چراغ را خاموش کرد؟

چرا مرا در تاریکی رها کردی؟

چرا؟

ای کاش این جا بودی...در کنارم..مانند همیشه...و من دست های گرمت را در میان دستان سردم می فشردم..

و زندگی ام را از مقابل این تلق خاکستری بیرون میکشیدم و دوباره همه چیز رنگارنگ می شد!مثل نخستین دیدار من وتو!

اما اکنون؟

چه کسی چراغ را خاموش کرد؟

 من می ترسم..می ترسم.

می توانی کشتزار های سبز را از خط آهنی سبز تشخص دهی؟

و یا لبخند را از نقاب؟

می توانی؟با من بگو!

ما دو روح گمشده ایم که سال های سال است در تنگ ماهی شنا می کنیم!

و بر همان زمین آشنا و قدیمی راه می رویم..

و چه یافته ایم؟

همان ترس های قدیمی را!

.

.

من می ترسم...

منتظرت می مانم...اما نه برای همیشه!

 

 

 

                                                          سارا                                                                                                            



+ نوشته شده در یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 12:18 ب.ظ توسط shaqayeq & sara P.E| نظرات()


رصدخانه...

سلام دوستای عزیزم امیدواریم لحظات خوبی رو تو وبلاگ ما داشته باشید . .  . خوشحال میشیم نظرتونو درباره ی رصد امروز بنویسید!

 

1

 

2

 

 

3

 

 

4

 

5

 

 

6

 

 

 

7

 

 

 

8

 

 

 

9

 

 



+ نوشته شده در شنبه 4 تیر 1390 ساعت 11:16 ق.ظ توسط shaqayeq & sara P.E| نظرات()


*آمده ایم .....

 

ارام ارام هزاران  آسمان را  گذرکرده ایم تا به این جا رسیده ایم

پای پیاده تک  و تنها همه دارایی خود را از دست داده ایم

بهای امدن ما از دست دادن نورمان و روشناییمان بوده است

ولی بدون هیچ حسرتی... زیرا ما امده ایم...

ارام و بی صدا با هزاران فریاد خفه شده....ما دو ستاره سیاه...

 

 

black star,black star,

forever you will be

a shining star,a shining star,

be whatever you can be

.

.

a rock star, rock star

you will always be

a black star,black star,black star

black star,black star,black star

 

 

 

                          شقایق و سارا



+ نوشته شده در جمعه 3 تیر 1390 ساعت 04:58 ب.ظ توسط shaqayeq & sara P.E| نظرات()