آزادگان بهبهان |
![]() یادی از آن غروب غم انگیز چهار روز بود که از بهبهان به آبادان اعزام شده
بودیم. در تقسیم بندی انجام شده ما در واحد
بهداری قرار گرفتیم. مارا به مارد پادگان آموزش آبی خاکی بردند. گردان یکم
از تیپ 15 امام حسن موسوم به گردان محرم در آنجا در حال آموزش بودند. غروب روز
چهارم آبان ماه بود کار آموزش به پایان رسیده بود و همه خودر ا برای نماز جماعت
مغرب و عشا آماده می کردند. ناگهان حضور چند شی پرنده در آسمان با دودی که از به
دنبال داشتند و صدای شلیک مدام ضد هوایی های مستقر در آبادان و اطراف آن همه نظرها
را به سوی آسمان جلب کرد. سه شی پرنده در آسمان در حال حرکت بودند. لحظاتی بعد یکی
از آن ها مسیر خود را عوض کردو بسوی دیگری رفت و دو شی دیگر در یک مسر به حرکت خود
ادامه دادند. صدای گلوله ها کم کم قطع شد و اشیا پرنده از نظر ها محو شدند وکسی
نمی دانست که هدف آن ها کجا بود. تصور اولیه ما این بود که سه فروند هواپیمای جنگی
عراق در آسمان آبادان ظاهر شده و مدافعان حریم هوایی کشور قصد سرنگونی آنان را
داشته اند. اما قریب به یک ربع بعد از طریق اخبار سراسری متوجه شدیم که به دو شهر
بهبهان و مسجد سلیمان حمله شده. خبرهای تکمیلی نشان داد که بعد فاجعه در بهبهان بسیار
گسترده بوده و مدرسه راهنمایی شهید پیروز مورد هدف قرار گرفته است. بیش از هفتاد
تن از دانش آموزان و فرهنگیان و کسانی که در خانه های مسکونیشان بودند به زیر آوار
رفته و به شهادت رسیدند تا سردار نگون بخت قادسیه در رویای رهبری اعراب منطقه شاد
و سرمست باشد. روزهای بعد بچه ها در جبهه می خواند و عزاداری می کردند که : یارب یا رب مدرسه شد قتل گاه دانش آموزان....... نقل از کتاب لطایف زندگی من اثر محمد جواد اسکافی [ شنبه 3 آبان 1399 ] [ 07:57 ب.ظ ] [ رزمنده آزاده ]
[ نظرات ]
|
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |