آزادگان بهبهان |
بعد از ظهر روز دوشنبه 30 تیرماه سال 1399 پیکر پاک منصور پیله ور آزاده و جانیاز هشت سال دفاع مقدس در میان حزن و اندوه اندک حاضران در این مراسم به خاک سپرده شده.وداعی تلخ و غزیبانه با آراده ای که از سال 63 در اسارت تا سال 1399در زادگاهش همواره درگیر بیماری های گوناگون بود. همسر وفادارش در آخرین لحضات با حزن و اندوح فراوان باشریک زندگی خویش وداع کرد. شرایط امروز جامعه باعث شده است که بازماندگان سال های سخت و خاطره انگیز دفاع مقدس غریبانه به جمع یاران شهیدشان بپیوندند. منصور پیله ور نیز امروز در چنین شرایطی و با حضور حداقلی تشییع کنندگان درقطعه ایثارگران آرامستان بهشت رضوان بهبهان برای همیشه آرام گرفت . روحش شاد و یادش گرامی باد [ دوشنبه 30 تیر 1399 ] [ 11:39 ب.ظ ] [ رزمنده آزاده ]
[ نظرات ]
انالله و انا الیه راجعون آزاده و جانباز عزیز منصور پیله ور به دیار حق شتافت با کمال تاسف باخبر شدیم که منصور پیله ور جانباز و آزاده هشت سال دفاع مقدس پس از تحمل سال ها بیماری ناشی از دوران اسارت امروز 29 تیر ماه بر اثر ایست قلبی دارفانی را وداع گفت و به دوستان شهیدش پیوست. منصور پیله ور در ادامه عملیات میمک در سال1363 به اسارت درآمد و پس از تحمل 6 سال اسارت در اواخر مرداد سال 69 با سرافرازی کامل به میهن اسلامی بازگشت. او دوران پس از اسارت را نیزبا تحمل بیماری های گوناگون سپری کرد تا اینکه امروزتسلیم فرمان حق شد و به رحمت ایزدی پیوست هیات آزادگان بهبهان فقدان این عزیز از دست رفته را به
خانواده بزرگوار ایشان و جامعه بزرگ ایثارگری خصوصا آزادگان عزیزتسلیت عرض
می نماید. روحش شاد و یادش گرامی باد
هیات آزادگان بهبهان [ یکشنبه 29 تیر 1399 ] [ 11:04 ب.ظ ] [ رزمنده آزاده ]
[ نظرات ]
متاسفانه با خبر شدیم که آزاده و جانباز عزیز صادق پلیمی دارفانی را وداع گفت و به جمع دوستان شهیدش پیوست. این آزاده والامقام درسال 67 به اسارت دشمن درآمد و در شهریور سال 69با سرافرازی به میهن بازگشت. ایشان در اثر بیماری کرونا صبح روز یک شنبه 29تیر ماه جان به جان آفرین تقدیم نموده و به جمع دوستان شهید خود پیوست. هیات آزادگان بهبهان فقدان این عزیز از دست رفته را به خانواده بزرگوار ایشان و جامعه بزرگ ایثارگری خصوصا آزادگان عزیزتسلیت عرض می نماید. روحش شاد و یادش گرامی باد هیات آزادگان بهبهان
[ یکشنبه 29 تیر 1399 ] [ 01:16 ب.ظ ] [ رزمنده آزاده ]
[ نظرات ]
حضور نماینده بهبهان آقای مظلومی بعد از رهایی از بیماری کرونا در تجمع امشب به دنبال تجمع محدود برخی از جوانان در بهبهان که در پی دعوت هفته گذشته برخی گرو ه های خارج نشین و پوشش رسانه ای شبکه های معاند که سعی می کردند این تجمع محدود را بزرگ جلوه دهند. مردم متدین بهبهان با حضور در میدان بانک ملی محل تجمع ساختار شکنانه دو شب پیش ضمن اعتراض به وضعیت موجود و گرانی ها و تورم افسار گسیخته از مسوولین مربوطه تقاضا کردند که به وضعیت معیشتی مردم توجه کنند. در این تجمع به سرکردگان منافقین و ضد انقلاب خارج نشین ، وابستگان به استکبار جهانی پیام داده که بهبهان شهر شهیدان و ولایتمداران انقلابی است. شهر 1100 شهید دفاع مقدس و انقلاب اسلامی شهر سرداران شهید بقایی و دقایقی و...... است. بهبهان جولانگاه ضد انقلاب نیست. ما به مشکلات جوانانمان واقفیم و اجازه نمی دهیم که مشکلات زندگی ،جوان احساسی ما را به سمت بیگانه بی درد و فرصت طلب بکشاند. در این تجمع از مسوولین قضایی و امنیتی خواسته شد که با جوانان دستگیر شده با رافت اسلامی برخورد شود و در صورتیکه از برنامه ریزان و توطئه گران وابسته به بیگانه نباشند هرچه زودتر آزاد شوند. منافقین کوردل بدانند که بهبهان شهر شهیدان است و جلادان خون آشام وابسته به بیگانه جایی در این شهر ندارند. در پایان امیدواریم که مسوولین ما در قوای سه گانه و سایر ارگان ها تمام هم و غم خود را برای رفع دغدغه های مردم بکار بندند تا به یاری خدا از این مرحله سخت و طاقت فرسا با موفقیت عبور کنیم.نکته قابل توجه در این تجمع رعایت فاصله گذاری و دستورالعمل های بهداشتی بود. [ یکشنبه 29 تیر 1399 ] [ 01:05 ق.ظ ] [ رزمنده آزاده ]
[ نظرات ]
. بعد از ظهر بود آقای محمد رسولی، مسوول آسایشگاه ما، که از جلسه مسوولین آسایشگاه ها با فرماده عراقی اردوگاه برگشته بود گزارش این جلسه را به اسرا می داد او در پایان سخنانش گفت : “ برادران از من نخندید و ادامه داد این جمله را سرهنگ مزاحم سفارش كرده كه به شما بگویم و من از قول او بیان می كنم : “ ایران قطع نامة 598 سازمان ملل متحد را پذیرفته و بزودی جنگ تمام می شود و شما به خانه هایتان باز می گردید! همة بچه ها خندیدند و یكی از میان جمع گفت : “ شتر در خواب بیند پنبه دانه !!! ” اما بند دل من پاره شد ! مگر ممكن است یك سرهنگ سخنی را بگوید كه خیلی زود صحت و سقم آن مشخص شود ؟ !! سخنان مسؤول آسایشگاه زمانی به پایان رسید كه صدای صوت قرآن همه را به طرف محل وضـومی كشاند و سپس صدای اذان بلند شد و بچه ها برای راز و نیاز با یكتای بی همتا به نماز ایستادند . بعد از نماز و غذا من از آقای رسولی پرسیدم :“ آیا ممكن است كه سرهنگ راست بگوید و خبرهایی باشد كه ما از آن بی خبریم ؟!! ” آقای رسولی در پاسخ ضمن اینكه می خواست اصل ماجرا را كذب معرفی كند اما به نظر می رسید كه خود او نیز مردد است و در كنار پنجره منتظر سرباز می باشد . من هم كنار پنجره بودم آقای رسول آقا بالازاده هم آمـد او نیــز دلهـره داشـــت و بـا لحـن عجیبـی گفت : « اسكافی یعنی ممكن است .؟ !! » لحظاتی گذشت فرج سرباز بی خیال عراقی نگهبان آن شب بود ، پشت پنجره آمد آقای رسولی او را صدا زد او چندان دل خوشی از جنگ و مسائل اطرافش نداشت و گویا آنقدردراردوگاه مانده بود كه به اسرا شباهت بیشتـری داشـت تـا نگهبانان !! ازاو در مورد قطع نامة سؤال شد . فرج گفت: «نمایندة ایران در سازمان ملل متحد پذیرش قطع نامه ی شورای امنیت را رسماً بـه دبیر كل این سازمان اعلام كرده است و این خبر را تمامی رسانه های گروهی دنیا منتشر كرده اند !!! » او گفت : «به زودی روزنامه ها وارد اردوگاه می شوند و خودتان می توانید اخبار ایـن مسـأله را پـی گـیری كنید !! » سرباز عراقی رفت اما ما هنوز مات و مبهوت بودیم . مدتی بعد روزنامه ها را آوردند . آقای سعدون حمادی كه به تازگی به عنوان وزیر شؤن خارجی عراق منسوب شده بود در مصاحبة مطبوعاتی با تأیید این خبر آمادگی دولتش را برای مذاكره با ایران اعلام كرده بود . سكوت بر آسایشگاه حاكم شد و شاید در آن لحظه بر همة اردوگاه !!! یعنی چه شده است ؟!! صبح روز بعد رادیو عراق دائماً این سخن حضرت امام را پخش می كرد:“ قال الخمینی … سخن حضرت امام این بود:“ … قبول این مسأله برای من از زهركشنده تراست ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت اواین جرعه را نوشیدم …بدا به حال من كـه هنـوزمانده ام وجام زهرآلود قبول قطع نامه راسركشیده ام اردوگاه مراسمی را جهت بزرگداشت هفتمین روز شهادت آقای رضائی برگزار كرده بود ،اما داغ سخنان امام مبنی بر نوشیدن جام زهر با قبول قطع نامه چنان بر دلها اثر كرده بود كه بچه ها با حزن و اندوه فراوان اشك می ریختند . آن روز در آسایشگاه 3 محل مراسم فاتحه خوانی آقای حسین معینی به سبك استاد عبد الباسط قرآن می خواند صدای ایشان در آن مراسم حزن انگیز تر از گذشته بود . همه ناراحت بودند شاید در آن محیط بسته و بی خبر از همه جا ما قبول این قرار داد را نوعی شكست به حساب می آوردیم . شورای فرهنگی اردوگاه برای مقابله باچنین خطری نخست اطلاعیه ای را منتشر كرد كه گویندگاه اخبار آن را در آسایشگاه خواندند و سپس با تهیه و تنظیم تحلیـلی بسـیار جالـب موضـوع قبـول قطع نامه را برای بچه ها روشن كرد . اصل مطلب سخنرانان حول محور اطاعت از حضرت امام به عنوان ولایت امر می چرخید . سخن از ادای تكلیف بود . امام ما را به دفاع امر فرمودند و ما اجابت كردیم و اكنون دعوت به صلح شده ایم و باید اطاعت كنیم . قبول قطع نامه نیز همانند آمدن به جبهه یك آزمایش الهی است و ما در هر حال نباید دست از دامان امام بر داریم . سخنان طلاب و سخنرانان تأثیر فراوانی بر روحیة اردوگاه داشت . .... اگرچه برخلاف وعده های اولیه خبرگزاری ها عراقی در مذاکرات سنگ اندازی کردند و اسارت ما دو سال دیگر ادامه پیدا کرد. یادش بخیر چه روزهایی بود نقل از کتاب سال های اسارت اثر محمد جواد اسکافی [ جمعه 27 تیر 1399 ] [ 10:06 ق.ظ ] [ رزمنده آزاده ]
[ نظرات ]
شادی روحشان در این شب جمعه الفاتحة قبلها صلوات
[ سه شنبه 24 تیر 1399 ] [ 11:39 ق.ظ ] [ رزمنده آزاده ]
[ نظرات ]
روز شنبه 21 تیر ماه 1399 از دیروز در غم هجران دوستی باوفا و آزاده ای صدیق می سوختیم. سرانجام پیکر مطهر این آزاده دلاور از شیراز به بهبهان رسید . و قرار شد که ساغت شش بعداز طهر در قطعه ایثارگران آرامستان بهشت رضوان بهبهان به خاک سپرده شود. تصمیم براین شد که بخاطر شرایط حساس جامعه و شیوع بیماری کرونا تعداد معدودی در این مراسم شرکت کنند. در گروه آزادگان بهبهان با پیام های متعدد از دوستان دل سوخته خواسته شد که در مراسم حضور پیدا نکنند. تنها چند نفر به نمایندگی از دیگران در تشییع جنازه حاضر شدند. صحنه عجیب و در آوری بود. هرکدام از دوستان حاضر در آرامستان حال و هوای مخصوص به خود را داشتند اما همگی در یک حالت مشترک بودند می سوختند و می گریستند حاج عبدالصاحب بخردی اسطوره مقاومت در رومادیه 2 که هرگز در مقابل دشمن سرخم نکرد اینجا کمر خمیده بود از یک طرف تلاش می کرد علی آقا فرزند مرحوم را آرام کند و طرف دیگر بر غربت دوست عزیزش اشک می ریخت و ناله سر می داد. حاج عباس سیاری در غم فراق دوستی که چهل سال از او خاطره داشت جز سیل اشک چیز دیگری برای بدرقه اش نداشت. حاج بهروز ساختمانی با وجود جسم بیمارش چون پروانه دور قبر« کاکا اردشیر »خود می چرخید و ضجه می زد حاج رضا حق شعار دوست و همسایه این سال ها در شیراز از صحنه بیمارستان می گفت و دل هر شنونده ای را به آتش می کشید . می گفت و می نالید و اشک می ریخت که« ستون محکم دوستیهایمان غریبانه رفت» حاج عبدالرسول قاسمی مرد شوخ طبع وبا نشاطمان با چهره غمبار و چشمان اشک بار نظاره گر سفر غریبانه دوست با وفایش بود حاج حسین بوستانی که هیچگاه خنده از لبهایش دور نمی شد به همراه رحیم خادمی و حمدالله بوعلی از زیدون خود را رسانده بودند تا با اشک های چشمشان برادر مومن خود را بدرقه کنند. حاج امیر قرایی بانی سفرهای زیارتی و دورهمی های دوستانمان که همیشه آرام و محجوب بود در یک جمله آتشین همراه با اشک و آه گفت« سلار گروهمان غریبانه رفت» و قلب ما را آتش زد. حاج باقر رجایی دستی در کار دفن داشت و چشمی پر از اشک و چون همیشه پر کار و پر تلاش بود آقا مسعود مبشر نژاد هم آمده بود تا با گریه هایش یاد سال 62 و گردان محرم و بودن در کنار حاج اردشیر را زنده کند سید حبیب الله مرتضوی نسب خودر ا به آرامستان رساند زیرا نمی توانست در خانه بماند و براین تشییع غریبانه اشک نریزد. و حال دوستان ما در خانه ها بهتر از حال ما نبود که شرایط جامعه مجبورشان کرده بود که در خانه بمانند و بسوزند وبرای تسلی خاطر خود و شادی روح شهید عزیزمان قرآن بخوانند و دعا کنند. راوی دلسوخته می دید و می گریست و می سوخت که حتی گریه امانش نمی داد که پشت تریبون برود و از 38 سال خاطرات تلخ و شیرین دوست با وفایش سخنی بگوید. حاج اردشیر عزیز همانطوری که در اولین ساعات اسارت با صدای بلند گفتی که « خدایا راضی به رضای تو هستیم» اینک در این روز سخت و غمبار و در این تشییع غریبانه رو به درگاه الهی نموده و با صدای بلند فریاد می زنیم:« خدایا فراق یار باوفایمان آنقدر سخت و طاقت فرساست که جز با عنایات و محبت خودت قابل تحمل نیست اما راضی هستیم به رضای تو. همانگونه شهید عزیز ما راضی بود» حاج ارشیر یوسفی روز 20 تیرماه در شهر شیراز غریبانه جان به جان آفرین تسلیم کرد و روز 21 تیر غریبانه در زادگاهش بهبهان به خاک سپرده شد. باورم ناید که ترک بزم اهل دل گرفتی سینه بر دریا زدی آرامش از ساحل گرفتیروحش شاد و یادش گرامی هیات آزادگان بهبهان
[ یکشنبه 22 تیر 1399 ] [ 11:26 ق.ظ ] [ رزمنده آزاده ]
[ نظرات ]
[ شنبه 21 تیر 1399 ] [ 11:51 ق.ظ ] [ رزمنده آزاده ]
[ نظرات ]
انا لله و انا الیه راجعون باورم ناید که ترک بزم اهل دل گرفتی سینه بر دریا زدی آرامش از ساحل گرفتی با کمال تاسف باخبر شدیم که شب گذشته حاج اردشیر یوسفی آزاده و جانباز 8 سال دفاع مقدس پس از عمری مجاهدت در سنگر های نبرد در جبهه های جنگ و اسارت و تحمل سختی های فراوان در یک حادثه رانندگی در شهر شیراز دار فانی را وداع گفته و به یاران شهیدش پیوسته است. هیات آزادگان بهبهان این ضایعه دردناک را به پیشگاه امام زمان علیه السلام و نایب برحقش مقام معظم رهبری خانواده آن شهید بزرگوار و خانواده بزرگ ایثارگران و آزادگان تسلیت عرض می نماید امید است که در جوار حق با شهدای کربلا و دوستان شهیدش محشور باشد انشاالله در خصوص چگونگی مراسم تشییع و تدفین به زودی اطلاع رسانی خواهد شد. هیات آزادگان بهبهان [ جمعه 20 تیر 1399 ] [ 01:48 ب.ظ ] [ رزمنده آزاده ]
[ نظرات ]
|
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |