آزادگان بهبهان



http://uupload.ir/files/h7ag_img-20200720-wa0056.jpg

http://uupload.ir/files/ohyh_img-20200720-wa0050.jpg
بعد از ظهر روز دوشنبه 30 تیرماه سال 1399 پیکر پاک منصور پیله ور        آزاده و جانیاز هشت سال دفاع مقدس در میان حزن و اندوه اندک حاضران
در این مراسم به خاک سپرده شده.وداعی تلخ و غزیبانه با آراده ای که از سال 63 در اسارت تا سال 1399در زادگاهش همواره درگیر بیماری های گوناگون بود. همسر وفادارش در آخرین لحضات با حزن و اندوح فراوان باشریک زندگی خویش وداع کرد.
 شرایط امروز جامعه باعث شده است که بازماندگان سال های سخت و خاطره انگیز دفاع مقدس غریبانه به جمع یاران شهیدشان بپیوندند. منصور پیله ور نیز امروز در چنین شرایطی و با حضور حداقلی تشییع کنندگان درقطعه ایثارگران آرامستان بهشت رضوان بهبهان برای همیشه آرام گرفت .
    روحش شاد و یادش گرامی باد


[ دوشنبه 30 تیر 1399 ] [ 11:39 ب.ظ ] [ رزمنده آزاده ] [ نظرات ]


http://uupload.ir/files/5bdv_img-20181222-wa0075.jpg

انالله و انا الیه راجعون

آزاده و جانباز عزیز منصور پیله ور به دیار حق شتافت
با کمال تاسف باخبر شدیم که منصور پیله ور جانباز و آزاده هشت سال دفاع مقدس پس از تحمل سال ها بیماری ناشی از دوران اسارت امروز 29 تیر ماه بر اثر ایست قلبی دارفانی را وداع گفت و به دوستان شهیدش پیوست. منصور پیله ور در ادامه عملیات میمک در سال1363 به اسارت درآمد و پس از تحمل 6 سال اسارت در اواخر مرداد سال 69 با سرافرازی کامل به میهن اسلامی بازگشت.
او دوران پس از اسارت را نیزبا تحمل بیماری های گوناگون سپری کرد تا اینکه امروزتسلیم فرمان حق شد و به رحمت ایزدی پیوست

هیات آزادگان بهبهان فقدان این عزیز از دست رفته را به خانواده بزرگوار ایشان و جامعه بزرگ ایثارگری خصوصا آزادگان عزیزتسلیت عرض می نماید.
روحش شاد و یادش گرامی باد                                                                                                   هیات آزادگان بهبهان


[ یکشنبه 29 تیر 1399 ] [ 11:04 ب.ظ ] [ رزمنده آزاده ] [ نظرات ]

l63t_whatsapp_image_2020-07-19_at_02.48.57.jpeg
متاسفانه با خبر شدیم که آزاده و جانباز عزیز صادق پلیمی
دارفانی را وداع گفت و به جمع دوستان شهیدش پیوست.

این آزاده والامقام درسال 67  به اسارت دشمن درآمد و در شهریور سال 69با سرافرازی به میهن بازگشت.
ایشان در اثر بیماری کرونا صبح روز یک شنبه 29تیر ماه جان به جان آفرین تقدیم نموده و به جمع دوستان شهید خود پیوست.

هیات آزادگان بهبهان فقدان این عزیز از دست رفته را به خانواده بزرگوار ایشان و جامعه بزرگ ایثارگری خصوصا آزادگان عزیزتسلیت عرض می نماید.
روحش شاد و یادش گرامی باد                                                                                                   هیات آزادگان بهبهان

[ یکشنبه 29 تیر 1399 ] [ 01:16 ب.ظ ] [ رزمنده آزاده ] [ نظرات ]






http://uupload.ir/files/c352_whatsapp_image_2020-07-18_at_12.24.22.jpeg

http://uupload.ir/files/hub9_whatsapp_image_2020-07-18_at_11.20.03.jpeg

http://uupload.ir/files/an41_whatsapp_image_2020-07-18_at_09.57.02.jpeg

http://uupload.ir/files/xd5q_whatsapp_image_2020-07-18_at_11.20.04.jpeg
dz7y_whatsapp_image_2020-07-18_at_14.14.25.jpeg

حضور نماینده بهبهان آقای مظلومی بعد از رهایی از بیماری کرونا در تجمع امشب
به دنبال تجمع محدود برخی از جوانان در بهبهان که در پی دعوت هفته گذشته برخی گرو ه های خارج نشین و پوشش رسانه ای
شبکه های معاند که سعی می کردند این تجمع محدود را بزرگ جلوه دهند. مردم متدین بهبهان با حضور در میدان بانک ملی محل تجمع
ساختار شکنانه دو شب پیش ضمن اعتراض به وضعیت موجود و گرانی ها و تورم افسار گسیخته از مسوولین مربوطه تقاضا کردند که به
وضعیت معیشتی مردم توجه کنند. در این تجمع به سرکردگان منافقین و ضد انقلاب خارج نشین ، وابستگان به استکبار جهانی پیام داده
که بهبهان شهر شهیدان و ولایتمداران انقلابی است. شهر 1100 شهید دفاع مقدس و انقلاب اسلامی شهر سرداران شهید بقایی و دقایقی
و...... است.  بهبهان جولانگاه ضد انقلاب نیست. ما به مشکلات جوانانمان واقفیم و اجازه نمی دهیم که مشکلات زندگی ،جوان احساسی ما را به سمت بیگانه بی درد و فرصت طلب بکشاند.

 در این تجمع از مسوولین قضایی و امنیتی خواسته شد که با جوانان دستگیر شده با رافت اسلامی برخورد شود و در صورتیکه از برنامه ریزان

 و توطئه گران وابسته به بیگانه نباشند هرچه زودتر آزاد شوند.
منافقین کوردل بدانند که بهبهان شهر شهیدان است و جلادان خون آشام وابسته به بیگانه جایی در این شهر ندارند.

در پایان امیدواریم که مسوولین ما در قوای سه گانه و سایر ارگان ها
تمام هم و غم خود را برای رفع دغدغه های مردم بکار بندند تا به یاری خدا از این مرحله سخت و طاقت فرسا با موفقیت عبور کنیم.نکته قابل توجه در این تجمع رعایت فاصله گذاری و دستورالعمل های بهداشتی بود.


[ یکشنبه 29 تیر 1399 ] [ 01:05 ق.ظ ] [ رزمنده آزاده ] [ نظرات ]


aiqw_unnamed.jpg

. بعد از ظهر بود آقای محمد رسولی، مسوول آسایشگاه ما، که از جلسه مسوولین آسایشگاه ها با فرماده عراقی اردوگاه برگشته بود گزارش این جلسه را به اسرا می داد او در پایان سخنانش گفت : “ برادران از من نخندید و ادامه داد این جمله را سرهنگ مزاحم سفارش كرده كه به شما بگویم و من از قول او بیان می كنم : “ ایران قطع نامة 598 سازمان ملل متحد را پذیرفته و بزودی جنگ تمام می شود و شما به خانه هایتان باز می گردید!

 همة بچه ها خندیدند و یكی از میان جمع گفت :‌ “ شتر در خواب بیند پنبه دانه !!! ”  اما بند دل من پاره شد ! مگر ممكن است یك سرهنگ سخنی را بگوید كه خیلی زود صحت و سقم آن مشخص  شود ؟ !! سخنان مسؤول آسایشگاه زمانی به پایان رسید كه صدای صوت قرآن همه را به طرف محل وضـومی كشاند و سپس صدای اذان بلند شد و بچه ها برای راز و نیاز با یكتای بی همتا به نماز ایستادند . بعد از نماز و غذا من از آقای رسولی پرسیدم :“ آیا ممكن است كه سرهنگ راست بگوید و خبرهایی باشد كه ما از آن بی خبریم ؟!! ”  آقای رسولی در پاسخ ضمن اینكه می خواست اصل ماجرا را كذب معرفی كند اما به نظر می رسید كه خود او نیز مردد است و در كنار پنجره منتظر سرباز می باشد . من هم كنار پنجره بودم آقای رسول آقا بالازاده هم آمـد او نیــز دلهـره داشـــت و بـا لحـن عجیبـی گفت :‌ « اسكافی یعنی ممكن است .؟ !! »  لحظاتی گذشت فرج سرباز بی خیال عراقی نگهبان آن شب بود ، پشت پنجره آمد آقای رسولی او را صدا زد او چندان دل خوشی از جنگ و مسائل اطرافش نداشت و گویا آنقدردراردوگاه مانده بود كه به اسرا شباهت بیشتـری داشـت تـا نگهبانان !! ازاو در مورد قطع نامة سؤال شد .

فرج گفت: «نمایندة ایران در سازمان ملل متحد پذیرش قطع نامه ی شورای امنیت را رسماً بـه دبیر كل این سازمان اعلام كرده است و این خبر را تمامی رسانه های گروهی دنیا منتشر كرده اند !!! »  او گفت : «به زودی روزنامه ها وارد اردوگاه می شوند و خودتان می توانید اخبار ایـن مسـأله را   پـی گـیری كنید !! » سرباز عراقی رفت اما ما هنوز مات و مبهوت بودیم . مدتی بعد روزنامه ها را آوردند . آقای سعدون حمادی كه به تازگی به عنوان وزیر شؤن خارجی عراق منسوب شده بود در مصاحبة مطبوعاتی با تأیید این خبر آمادگی دولتش را برای مذاكره با ایران اعلام كرده بود . سكوت بر آسایشگاه حاكم شد و شاید در آن لحظه بر همة اردوگاه !!! یعنی چه شده است ؟!!  صبح روز بعد رادیو عراق دائماً این سخن حضرت امام را پخش می كرد:“  قال الخمینی سخن حضرت امام این بود:“ قبول این مسأله برای من از زهركشنده تراست ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت اواین جرعه را نوشیدم بدا به حال من كـه هنـوزمانده ام وجام زهرآلود قبول قطع نامه راسركشیده ام

اردوگاه مراسمی را جهت بزرگداشت هفتمین روز شهادت آقای رضائی برگزار كرده بود ،‌اما داغ سخنان امام مبنی بر نوشیدن جام زهر با قبول قطع نامه چنان بر دلها اثر كرده بود كه بچه ها با حزن و اندوه فراوان اشك می ریختند . آن روز در آسایشگاه 3 محل مراسم فاتحه خوانی آقای حسین معینی به سبك استاد عبد الباسط

 قرآن می خواند صدای ایشان در آن مراسم حزن انگیز تر از گذشته بود . همه ناراحت بودند شاید در آن محیط بسته و بی خبر از همه جا ما قبول این قرار داد را نوعی شكست به حساب می آوردیم . شورای فرهنگی اردوگاه برای مقابله باچنین خطری نخست اطلاعیه ای را منتشر كرد كه گویندگاه اخبار آن را در آسایشگاه خواندند و سپس با تهیه و تنظیم تحلیـلی بسـیار جالـب موضـوع قبـول قطع نامه را برای بچه ها روشن كرد . اصل مطلب سخنرانان حول محور اطاعت از حضرت امام به عنوان ولایت امر می چرخید . سخن از ادای تكلیف بود . امام ما را به دفاع امر فرمودند و ما اجابت كردیم و اكنون دعوت به صلح شده ایم و باید اطاعت كنیم . قبول قطع نامه نیز همانند آمدن به جبهه یك آزمایش الهی است و ما در هر حال نباید دست از دامان امام بر داریم . سخنان طلاب و سخنرانان تأثیر فراوانی بر روحیة اردوگاه داشت . ....

اگرچه برخلاف وعده های اولیه خبرگزاری ها عراقی در مذاکرات سنگ اندازی کردند و اسارت ما دو سال دیگر ادامه پیدا کرد.

یادش بخیر چه روزهایی بود              نقل از کتاب سال های اسارت اثر محمد جواد اسکافی


[ جمعه 27 تیر 1399 ] [ 10:06 ق.ظ ] [ رزمنده آزاده ] [ نظرات ]
            t2wk_img-20200724-wa0027.jpg mv64_img-20200724-wa0030.jpg voip_img-20200724-wa0029.jpg  k3u9_img-20200724-wa0034.jpg
jc43_img-20200724-wa0033.jpg 6l1i_img-20200725-wa0001.jpg my0k_img-20200724-wa0024.jpg mgp2_img-20200724-wa0023.jpg 
wleo_img-20200725-wa0002.jpg md7t_img-20200724-wa0032.jpg xk2v_img-20200724-wa0028.jpg             
                    
    5a8p_img-20200724-wa0026.jpg jmdq_13.jpg3rn1_img-20170209-wa0039.jpg  7zj_img-20200725-wa0003.jpg                       

  fg3e_img-20200711-wa0021.jpg 4a8r_whatsapp_image_2020-07-19_at_02.48.57.jpeg 5re_img-20200724-wa0025.jpg                                                        
شادی روحشان در این شب جمعه الفاتحة قبلها صلوات

[ سه شنبه 24 تیر 1399 ] [ 11:39 ق.ظ ] [ رزمنده آزاده ] [ نظرات ]



http://uupload.ir/files/b8da_whatsapp_image_2020-07-11_at_12.29.41.jpeg

روز شنبه 21 تیر ماه 1399 از دیروز در غم هجران دوستی باوفا و آزاده ای صدیق می سوختیم. سرانجام پیکر مطهر این آزاده دلاور از شیراز به بهبهان رسید . و قرار شد که ساغت شش بعداز طهر در قطعه ایثارگران آرامستان بهشت رضوان بهبهان به خاک سپرده شود.

تصمیم براین شد که بخاطر شرایط حساس جامعه و شیوع بیماری کرونا تعداد معدودی در این مراسم شرکت کنند. در گروه آزادگان بهبهان با پیام های متعدد از دوستان دل سوخته خواسته شد که در مراسم حضور پیدا نکنند. تنها چند نفر به نمایندگی از دیگران در تشییع جنازه حاضر شدند.

صحنه عجیب و در آوری بود. هرکدام از دوستان حاضر در آرامستان حال و هوای مخصوص به خود را داشتند اما همگی در یک حالت مشترک بودند می سوختند و می گریستند

حاج عبدالصاحب بخردی اسطوره مقاومت در رومادیه 2 که هرگز در مقابل دشمن سرخم نکرد اینجا کمر خمیده بود از یک طرف تلاش می کرد علی آقا فرزند مرحوم را آرام کند و طرف دیگر بر غربت دوست عزیزش اشک می ریخت و ناله سر می داد.

حاج عباس سیاری در غم فراق دوستی که چهل سال از او خاطره داشت جز سیل اشک چیز دیگری برای بدرقه اش نداشت.

حاج بهروز ساختمانی با وجود جسم بیمارش چون پروانه دور قبر« کاکا اردشیر »خود می چرخید و ضجه می زد

حاج رضا حق شعار دوست و همسایه این سال ها در شیراز از صحنه بیمارستان می گفت و دل هر شنونده ای را به آتش می کشید . می گفت و می نالید و اشک می ریخت که« ستون محکم دوستیهایمان غریبانه رفت»

حاج عبدالرسول قاسمی مرد شوخ طبع وبا نشاطمان با چهره غمبار و چشمان اشک بار نظاره گر سفر غریبانه دوست با وفایش بود

حاج حسین بوستانی که هیچگاه خنده از لبهایش دور نمی شد به همراه رحیم خادمی و حمدالله بوعلی از زیدون خود را رسانده بودند تا با اشک های چشمشان برادر مومن خود را بدرقه کنند.

حاج امیر قرایی بانی سفرهای زیارتی و دورهمی های دوستانمان که همیشه آرام و محجوب بود در یک جمله آتشین همراه با اشک و آه گفت« سلار گروهمان غریبانه رفت» و قلب ما را آتش زد.

حاج باقر رجایی دستی در کار دفن داشت و چشمی پر از اشک و چون همیشه پر کار و پر تلاش بود

آقا مسعود مبشر نژاد هم آمده بود تا با گریه هایش یاد سال 62 و گردان محرم و بودن در کنار حاج اردشیر را زنده کند

سید حبیب الله مرتضوی نسب خودر ا به آرامستان رساند زیرا نمی توانست در خانه بماند و براین تشییع غریبانه اشک نریزد.

و حال دوستان ما در خانه ها بهتر از حال ما نبود که شرایط جامعه مجبورشان کرده بود که در خانه بمانند و بسوزند وبرای تسلی خاطر خود و شادی روح شهید عزیزمان قرآن بخوانند و دعا کنند.

راوی دلسوخته می دید و می گریست و می سوخت که حتی گریه امانش نمی داد که پشت تریبون برود و از 38 سال خاطرات تلخ و شیرین دوست با وفایش سخنی بگوید.

حاج اردشیر عزیز همانطوری که در اولین ساعات اسارت با صدای بلند گفتی که « خدایا راضی به رضای تو هستیم» اینک در این روز سخت و غمبار و در این تشییع غریبانه رو به درگاه الهی نموده  و با صدای بلند فریاد می زنیم:« خدایا فراق یار باوفایمان آنقدر سخت و طاقت فرساست که جز با عنایات و محبت خودت قابل تحمل نیست اما راضی هستیم به رضای تو. همانگونه شهید عزیز ما راضی بود»

حاج ارشیر یوسفی روز 20 تیرماه در شهر شیراز غریبانه جان به جان آفرین تسلیم کرد و روز 21 تیر غریبانه در زادگاهش بهبهان به خاک سپرده شد.

باورم ناید که ترک بزم اهل دل گرفتی

                      سینه بر دریا زدی آرامش از ساحل گرفتی

روحش شاد و یادش گرامی       هیات آزادگان بهبهان

[ یکشنبه 22 تیر 1399 ] [ 11:26 ق.ظ ] [ رزمنده آزاده ] [ نظرات ]

حاج اردشیر یوسفی- متولد 1345

جمعی تیپ 15امام حسن(ع)-گردان یکم(محرم)

فرمانده ی گردان پرویز رمضانی 

گروهان سوم به فرماندهی:داوود زنگنه

عملیات خیبر 4/12/62منطقه ی هور الهویزه

اسارت:9/12/62روستای البیضه عراق


zrt3_1_(29).jpg

نشسته از راست نفر سوم حاج اردشیر یوسفی

 حاج اردشیر یوسفی برای اولین بار در مهرماه سال 62به جبهه اعزام شد. در واقع این اولین تجربه ی او برای حضور در میادین نبرد بود.اواخر آبان ماه  سال 62بود که ما را از گردان دوبه گردان یک منتقل کردندو به گروهان سوم فرستادند. اردشیر یوسفی را ازآن زمان  شناختم ،  جوان پرشوری که درهنگام دویدن های صبحگاه در آبادان با شعارهایش بچه ها را به شور و هیجان وا می داشت تا از دویدن و ورزش صبحگاهی خسته نشوند ،از بچه های مسجد حضرت علی(ع)،قوامی، بهبهان بود مسجدی که در زمان هشت ساله دفاع مقدس یکی از پایگاه های پر شوربچه های رزمنده بود.رزمندگان زیادی  در این مسجد پرورش یافتند و برای دفاع از آرمان های انقلاب عازم میادین نبرد شدند و بسیاری از آنان در سنگرهای عشق به شهادت رسیدند از آن جمله :«شاهرخ یوسفی ، سعید نژاد دهباشی ، خیرالله عیوق و.....» و تعداد زیادی نیز به اسارت دشمن درآمدند. اردشیر یوسفی در مدت حضورش در گردان یکی از بچه های فعال و مورد علاقه  فرمانده ی گروهان بود. در پنج روز در گیری در الصخره و البیضه نیز بسیار فعال و پرکار بود. در مورد شهادت دوستش شاهرخ یوسفی می گفت:«سنگر شاهرخ کنار سنگر من بود روز ششم اسفند که یکی از روزهای بسیار سخت در خط الصخره بود و شدت پاتک دشمن به حدی بود که فرصت توجه به دوستان کنارمان را از ما می گرفت،  نزدیکی های نماز ظهر احساس کردم هیچ تحرکی یا صدایی از سنگر شاهرخ نمی آید خط کمی آرامتر شده بود .فکر کردم مشغول نماز است، از این فرصت استفاده کردم و به طرف سنگر شاهرخ رفتم . دیدم که تیری به صورتش خورده و در همان حالت نشسته به شهادت رسیده بود. کمکی از دست من ساخته نبود .فقط توانستم به کمک دوستان او را در قایقی بگذارم تا به پشت جبهه منتقل شود.»در البیضه همراهش بودم نخستین جمله ای که از او در خودرو عراقی در آغاز اسارت شنیدم این جمله بود که :«خدایا راضی به رضای تو هستیم» و بدین سان اسارت ما آغاز شد. رضایت به رضای خداوندی که سرنوشت ما را جهت ساخته شدن با اسارت رقم زده بود. در ابتدای ورود به اردگاه موصل یک قدیم که بعدا به نام اردوگاه 2معروف شد در آسایشگاه 11 ساکن گردید اما در روز دوم یا سوم بود که با تشکیل آسایشگاه مجروحان(8 و9) به آسایشگاه 8 منتقل شد تا به امر خطیر کمک رسانی به مجروحان بپردازد. در آسایشگاه 8 بیش از 100مجروح وجود داشت که اغلب آن ها وضع بسیار نا بسامانی داشتند. اردشیر و هفت نفر دیگر مامور شدند تا کارهای مربوط به جابجایی،کمک رسانی، شستن لباس ها ، دادن غذا و ..... راانجام دهند. او از جوانی می گفت که نامش سید ابوالفضل بود جوانی از خطه ی شمال که قطع نخاع شده بود و برای جابجا کردنش سه تا چهار نفر لازم بود. و چون زخم بستر داشت همواره باید او را جابجا می کردند که برایش بسیار درد آور بود .این جوان که به اردوگاه بین القفسین (رومادی 2) منتقل شد بنا به اظهار برخی از دوستان در آن اردوگاه به شهادت رسید. زحمت کشان آسایشگاه 8با اخلاص کامل امور مربوط به مجروحان را انجام می دادند و هیچ منتی هم بر دوش کسی نداشتند و در همان حالت خدمتگزاری مورد ضرب و شتم دشمن نیز قرار می گرفتند. حاج اردشیر می گفت:«گاهی بچه های مجروح بخاطر رعایت حال ما سعی می کردند که خودشان بعضی از کارها نظیر دستشویی رفتن و.... را انجام دهند که به علت ناتوانی اغلب یا در آسایشگاه باعث ایجاد سر و صدا می شدند یا به زمین می خوردند و مشکل تازه ای برایشان بوجود می آمد!! وقتی ما علت این کارشان را می پرسیدیم می گفتند که می خواهیم کمی از زحمات شما کاسته شود!! و ما از آنان می خواستیم که کارهایشان را به ما بسپارند مبادا دچار مشکل بیشتری شوند.» ایشان اظهار می کردند که :«بارها دیده شده بود که بچه ها به آرامی وارد آسایشگاه 8 می شدند و سهم خرما یا پرتقال خود را زیربالش مجروحان می گذاشتند و سعی داشتند که این کار مخفیانه باشد و خود مجروح نداند که چه کسی این کار را انجام داده است!!!» و این معنی همان سخن است که از امام صادق(ع) نقل شده :«..احسان به مردم به کمال نمی رسد جز با سه خصلت : 1- شتاب نمودن در آن 2- کم شمردن بسیارآن

 3- منت نگذاشتن با آن به مردم. ایثار بدون منت گذاری.

حاج اردشیر بعد از پایان ماموریت خدمتگزاری در آسایشگاه مجروحان به آسایشگاه چهار منتقل شد، در ماجرای گفتگو با هیات قلابی  کنفرانس اسلامی که در جای دیگر بیانش کرده ام حضور داشت. در همان آسایشگاه به عنوان معاون و سپس مسوول آسایشگاه انتخاب شد و در اواخر اسارت مسوول آسایشگاه تازه تاسیس 21 شد. این آسایشگاه در طبقه دوم اردوگاه قرار داشت.و اما خاطره ای ازآسایشگاه 21:                                                                محرم سال 1369بود و هوا بسیار گرم بچه های آسایشگاه 21تصمیم داشتند تا چراغ های آسایشگاه را خاموش کنند که مراسم شام غریبان را با زیبایی کامل برگزار کنند.آن ها می خواستند چراغ ها را خاموش کنند تا فضا معنوی تر شود.

.این امر ممکن نبود زیرا سربازان دشمن حساسیت عجیبی روی خاموشی چراغها داشتند .تحت هر شرایطی می بایست چراغ ها روشن باشد.قرار شد که حاج اردشیر به طور ساختگی خود را به خواب زده تا اگر سربازان ایراد گرفتند اظهار بی اطلاعی کند.مراسم معنوی شام غریبان با حالت زیبایی برگزار شد خاموشی چراغ ها و تاریک شدن محوطه ی آسایشگاه گرچه برمعنویت فضای مراسم می افزود اما امری نبود که از دید دشمن مخفی بماند با اشاره ی نگهبانان پشت بام اردوگاه سربازان سراسیمه به سراغ آسایشگاه 21آمدند و طبق معمول فریاد زدند:«وین مسوول قاعه» مسوول آسایشگاه کجاست؟ بچه ها گفتند که خواب است و محل خفتنش را به سرباز نشان دادند. سرباز با داد و بیداد او را از خواب مصنوعی بلند کرد. حاج اردشیر سعی نمود خواب خود را واقعی نشان دهد چشمان خود را می مالید و می آمد و به ظاهر خود را بهت زده نشان می داد و می پرسید که چه شده است؟ سرباز با عصبانیت گفت :«حالا خودت را به خواب می زنی؟ چرا چراغ ها را خاموش کرده ای؟» تلاش حاج اردشیر برای متقاعد کردن آن ها سودی نداشت سرباز گفت:« فردا تو را به بغداد می فرستیم تا از چشمانت چراغ بسازند!!!» صبح روز بعد حاجی را به وسط اردوگاه بردند و پس از یک محاکمه ی سرپایی حکم به زندانش دادند و ده روز او را به انفرادی فرستادند. اما حاج اردشیر راضی بود زیرا مراسم طبق خواسته ی بچه ها برگزار شد. با همان حالت معنوی خاص خود. آری آزادگان بی ادعای ما باورشان براین بود که دررسیدن به هدف باید هر خطری را پذیرفت. مگر جز این است که مولایشان حسین بن علی (ع) از همه چیز خود در روز عاشورا گذشت پس چرا ما که ادعای پیروی از او را داریم از رنج چند روز زندان بهراسیم؟؟؟؟ حاج اردشیر و حاج اردشیرها در کسوت مسوولین آسایشگاه همواره با پذیرش این خطرات و استقبال از این سختی ها مسوولیت را می پذیرفتند و اول کسانی بودند که تیغ حملات دشمن متوجه آنان می شد  اما هیچ گاه نه عقب نشستند و نه گلایه کردند تا اردوگاه بتواند مراسم معنوی خود را با موفقیت برگزار کند. و از این حیث  این افراد حق ویژه ای بر دوش همه ی ما دارند. چرا که این کارها هیچ گو.نه سود برای آن ها نداشت بلکه همواره سلامتیشان در معرض خطر بود.


r0p1_img-20200711-wa0021.jpg

حاج اردشیر یوسفی در روز 28مرداد سال 69 با سرافرازی به مهین اسلامی بازگشت و بعد از آن به استخدام فرمانداری بهبهان  درآمدو سپس به عنوان فرماندار هندیجان برگزیده شد .سرانجام این مجاهد فی سبیل الله درروز 20 تیرماه سال 1399 در جوار همرزمان شهیدش آرام گرفت.                    نقل از کتاب ستارگان بهبهان اثر محمد جواد اسکافی

روحش شاد و یادش گرامی باد.                                             هیات آزادگان بهبهان








[ شنبه 21 تیر 1399 ] [ 11:51 ق.ظ ] [ رزمنده آزاده ] [ نظرات ]
http://uupload.ir/files/6b8x_screenshot_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B0%DB%B0%DB%B7%DB%B1%DB%B0-%DB%B1%DB%B4%DB%B1%DB%B0%DB%B2%DB%B7_instagram.jpg
انا لله و انا الیه راجعون
باورم ناید که ترک بزم اهل دل گرفتی
            سینه بر دریا زدی آرامش از ساحل گرفتی
با کمال تاسف  باخبر شدیم که شب گذشته حاج اردشیر یوسفی آزاده و جانباز 8 سال دفاع مقدس پس از عمری مجاهدت در سنگر های نبرد در جبهه های جنگ و اسارت و تحمل سختی های فراوان در یک حادثه رانندگی در شهر شیراز دار فانی را وداع گفته و به یاران شهیدش پیوسته است.
هیات آزادگان بهبهان این ضایعه دردناک را به پیشگاه امام زمان علیه السلام و نایب برحقش مقام معظم رهبری خانواده آن شهید بزرگوار و خانواده بزرگ ایثارگران و آزادگان تسلیت عرض می نماید
امید است که در جوار حق با شهدای کربلا و دوستان شهیدش محشور باشد انشاالله
در خصوص چگونگی مراسم تشییع و تدفین به زودی اطلاع رسانی خواهد شد.
هیات آزادگان بهبهان


[ جمعه 20 تیر 1399 ] [ 01:48 ب.ظ ] [ رزمنده آزاده ] [ نظرات ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

نویسندگان
آمار سایت
بازدیدهای امروز : نفر
بازدیدهای دیروز : نفر
كل بازدیدها : نفر
بازدید این ماه : نفر
بازدید ماه قبل : نفر
تعداد نویسندگان : عدد
كل مطالب : عدد
آخرین بروز رسانی :
امکانات وب
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات