قــصـه هـای ( طــنـزِ ) شــیـر و عـسـل درباره وبلاگ مطالب اخیر
آرشیو وبلاگ نویسندگان آمار وبلاگ
جمعه 13 مهر 1397 :: نویسنده : صــادق امــیـن
342 - ملا نصر الدین و
عروسی پسر زن
ملا شبی میگفت: پسر ما بزرگ شده و آرزوی عروسی او را دارم. ملا گفت: این روز ها
پولی در بساط نیست. زن گفت: خر را بفروش خرچ عروسی کن. بعد گفتگو های دیگری پیش
آمد و عروسی فراموش شد. پسر ملا که تصور میکردند در خواب است، سر را از زیر لحاف نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : |
||