قــصـه هـای ( طــنـزِ ) شــیـر و عـسـل درباره وبلاگ مطالب اخیر
آرشیو وبلاگ نویسندگان آمار وبلاگ
جمعه 18 آبان 1397 :: نویسنده : صــادق امــیـن
353 - دل و جگر ملا نصرالدین ملا بارها دل و جگر خریده بود و به زنش داده بود که بپزد و هر بار زنش تنها خورده بود و به او نداده بود روزی ملا به تنگ آمد و از او پرسید: این همه دل و جگر کن من خریدم چه شد ؟ زنش پاسخ داد: همه را گربه خورد ملا برخاست و دیگ را برداشت و در انبار گذاشت و در انباری را قفل کرد زنش از او پرسید: چرا دیگ را در انباری را قفل کردی؟ ملا پاسخ داد: گربه ای که دل و جگر می خورد دیگ را هم که چند برابر آن ارزش دارد خواهد خورد نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : جمعه 18 آبان 1397 :: نویسنده : صــادق امــیـن
جمعه 18 آبان 1397 :: نویسنده : صــادق امــیـن
351 - جشن همسایه ملانصرالدین مردی به ملا گفت: همسایه ات امشب جشن زناشوئی دارد. ملا گفت: به من چه؟ آن مرد گفت: در خانهََ او گفتگو در بارهَ فرستادن یک سینی شیرینی برای شمابود ملا گفت: به شما چه؟ نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : جمعه 11 آبان 1397 :: نویسنده : صــادق امــیـن
350 - ملا نصر الدین و سگ تازی لاغر شهری که ملا زندگی میکرد فرماندار فرومایه ای داشت روزی این فرماندار به ملا گفت شنیده ام شما به شکار میروید و شکار را دوست میدارید خواهش میکنم یک سگ تازی تیزپا برای من پیدا کنید ملا خواهش او را پذیرفت و پس از چند روز سگ پاسبان درشت اندام و زور مندی را ریسمان به گردن نزد او آورد.فرماندار چون آن سگ را دید با شگفتی از ملا پرسید: این سگ را برای چه نزد من آورده اید؟ او پاسخ داد: خودتان خواسته بودید فرماندار گفت: من تازی لاغرمیان شکاری خواسته بودم نه سگ پاسبان درشت اندام ملا گفت: اگر این سگ یک هفته در خانه شما بماند بی گمان مانند تازی لاغر میان خواهد شد نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : جمعه 11 آبان 1397 :: نویسنده : صــادق امــیـن
349 - زرنگی ملا نصر الدین از ملا پرسیدند در شهر شما به بچه گاو چی می گویند؟ ملا هرقدر فکر کرد نتوانست نام گوساله را به خاطر بیارد و به همین جهت گفت: در شهر ما وقتی بچه گاو است نامش را نمی گویند، نمی گویند ،نمی گویند تا که بزرگ شود. آنوقت صدایش میزنند گاو. نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : جمعه 4 آبان 1397 :: نویسنده : صــادق امــیـن
348 - ملا نصر الدین و صد خر یکروز ملا گوسفندی برای حاکم شهر هدیه برد. حاکم از این کار او خوشش آمد و یکی از غلامانش را صدا زد و گفت به جای این گوسفند یک خر به این مرد بدهید. ملا به تندی گفت: اختیار دارید قربان شما خودتان بیشتر از صد خر برای ما ارزش دارید نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : جمعه 4 آبان 1397 :: نویسنده : صــادق امــیـن
347 - فایده ملا نصر الدین ملا گوسفندی را دزدیده و کشت و گوشت آنرا صدقه داد. مردم از او پرسیدند. چرا چنین کردی؟ ملا گفت: ثواب صدقه با گناه دزدی برابر است. و خوبی دیگر اینکه پای و دنبه و غیره گوسفند هم فایده من می شود. نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : |
||