به همسر عزیزم زهرا – 16/10/1398 قَرَض این است که حرف برای گفتن بسیار باشد و زمان برای شندینش اندک، همسرکم
چونان که زمان سپری می شود و روز ها یکی پس از دیگری میدوند حسرت دوباره به آغوش کشیدنت بر دوش من سنگین و سنگین تر می
شود . لبخند های همیشگیت پشت و پناه من باشد و روز ناراحتیت حسرت فزاینده ایست بر
تمامی حسرت هایم از این دنیا ، از این دنیایی که تنها موهبتش بر من تو بودی. حسرتی به درازای این که یک روز شاد بودنت به
تمام بدهکاری هایم به تو اضافه شد. دستان مهربانت سکینه قلب من باد آنگاه که
هراسان و نگران از دنیای دنیه خارج از پیش تو به تو باز می گردم ،سوزش لب هایم آن
وقت که برایم چای قند پهلو می آوری چونان شیرین است که چای را ، تلخ که میخورم
قندم بالا می رود . حورای وجودت چنان سوزان است که در سوز سرمای زمستان تک تک سلول
های بدنم عرق سوز می شود. خلاصه بگویم تمام حرف های نگفته ام که در سینه ام حبس مانده ، دوستت دارم هایی است
که انقضایش به بلندای تاریخ ابدیت است پس سوگند به چشمان پر عشقت آنگاه که بی
صبرانه چون کودکی مشتاق بر در است در انتظار من سوگند به لاک قرمزت و لب های رژ
آلودت که آراسته ای برای من ، دوستت می دارم .
آخرین پست هالحظات پر التهاب..........یکشنبه 29 دی 1398
به همسر عزیزم زهرا – 16/10/1398..........سه شنبه 17 دی 1398
عاشق که باشی.............دوشنبه 27 آبان 1398
درد دل..........دوشنبه 20 آبان 1398
برای کسی دست تکان ندهید..........پنجشنبه 18 مهر 1398
مرد بودن..........چهارشنبه 17 مهر 1398
روز های پر التهاب من..........شنبه 6 مهر 1398
طوفان بعد از آرامش..........شنبه 15 تیر 1398
انسانیت جوانی..........یکشنبه 9 تیر 1398
خوب بودن.............سه شنبه 21 اسفند 1397
دندان نیش پسرم/حاشیه های زندگی شیرین من..........شنبه 11 اسفند 1397
روز مهندس..........یکشنبه 5 اسفند 1397
دوست داشتن عجیب و غریب او.............چهارشنبه 24 بهمن 1397
در لحظه..........سه شنبه 23 بهمن 1397
شنبه های پر از دلهره..........شنبه 17 شهریور 1397
همه پستها