شنبه 15 تیر 1398  02:59 ب.ظ

یک سیکل یک دوره و یا یک پریود آزادید هرچه خواستید اسمش را بگذارید در یک زندگی متأهلی هر ماه تکرار می شود من اسمش را گذاشته ام آرامش بعد از طوفان دقیقا وقتی که احساس می کنی همه چیز رو به راه است و روال خودش را دارد بد ترین اتفاق ممکن رخ می دهد  یک دعوای عظیم به خاطر یک موضوع پیش پا افتاده یا بهتر بگویم بخاطر هیچ چیز. قشنگ دو روز که دعوا شروع شد ناگهان تمام می شود و یک هفته یا شاید دو سه روز بیشتر مثل دو مرد زندگی ادامه پیدا می کند و ناگهان دوباره زن و شوهر می شوی تا طوفان بعد از آرامش بعدی دوباره فرا برسد.بگذریم عاقلان دانند.
خیلی شکاک است خیلی با او صحبت کرده ام که شک ، بیشتر به جای اینکه وصل کند می گسلد ، گوشش بدهکار نیست که نیست .  بار ها به او گفته ام لاجرم جوینده یابنده است.بجای اینکه عیب و بدی را بجویی ، جویای عشق و محبت باش اما آدم بدبین ، بدبین است ،  ربطی به دین ،مذهب و مرام هم ندارد.بهترین جمله را هم که به او بگویی بهترین کار را هم که برایش انجام دهی حتما یک ،این را گفتی چون و یا اینطور کردی که ، ای برایت دارد تا تو را از گفتار و کردار نیکت پشیمان کند ،پندار نیک هم باشد طلب زرتشت. اوج این شکاکی ها مربوط می شود به همان طوفان بعد از آرامشی که در بالا گفتم هر دفعه تحملش می کردم و مثل متهمی که ناگهان در خیابان میگیرنش و برایش حکم ابد می برند ،  از خودم دفاع می کردم اینبار اما کاسه صبرم لبریز شد و قید همه چیز را زدم و بی فکر از این که این عادت ماهانه اوست تکلیفش را یک سره کردم به او گفتم زندگی به این سبک عذاب آور است اگر واقعا به من شک داری برو با کسی باش که به او ایمان داری و بیش از این به خودت رنج نده .دقیقا همین را به او گفتم یا در جمله ای دیگر وقتی بیشتر عصبی شده بودم به او گفتم گشتن و جستجو مربوط به چیز های پنهان است مگر دنبال ردپای خیانت در زندگی من نیستی من خود به خیانت ناکرده ام اعتراف می کنم من خائنم آخرش که چه؟الان از این به بعد تصمیمت برای زندگی با من خائن چیست-برداشتش از این جمله پیشنهاد طلاق بود.از من پرسید الان به من داری پیشنهاد طلاق می دهی؟یعنی میگویی برم خانه مادرم؟ دستپاچه شده بودم نکند قضیه اوج بگیرد و دیگر فرود نکند حواسم نبود آخر روز دوم است و باید بحران را مدیریت میکردم نه اینکه دامن میزدم مانده بودم بر زمین به سان کشتی شکسته ای مانده بر تخته ای در بی کران اقیانوس ها.آشفته و بریده از همه چیز و همه جا به اقبال بد خود اندیشه می کردم.در اوج این دعوا ها و بگو مگو ها همکارم چونان مگسی مرتب تمرکز من را بر هم میریخت و نمیگذاشت سنجیده جواب دهم ، آخر کل دعوا در بستر چت واتس اپ بود.و من سر کار در مواجه با انبوهی از پرونده که باید رسیدگی می کردم بودم اما  گذاشته بودمشان کنار و دعوا می کردم.گفتم نه ، میخواهم تکلیف خودت را مشخص کنی . میخواهم زحمتت را کم کنم و دیگر مرتب همه پیام ها و تماس های من را چک نکنی می خواهم از توهمات مرتبت که در آن من نقش یک خائن را دارم کم کنم.الان من خود میگویم خائنم(میخواستم توپ را در زمین خودش بیندازم می خواستم حس عذاب وجدان را به او منتقل کنم) دنبال چیزی نگرد از الان تصمیمت برای ادامه زندگی با یک خائن چیست؟چیزی نگفت اما بعدا با رفتارش غیر مستقیم معذرت خواهی کرد و روز دوم این ماه به خیر و خوشی تمام شد . الان چند روز است که مردانه زندگی می کنیم.

1




نظرات()   
   
یکشنبه 9 تیر 1398  02:08 ب.ظ

جوان تر که بودم فراغ بال ذهنی بیشتری داشتم.بعضی وقت ها می شد که ساعت ها به نقطه ای خیره می ماندم و درباره زندگی پر هیجانی که فکر میکردم در آینده در انتظار من است فکر میکردم و برای نوع رفتار هایم تصمیم میگرفتم و همه ابعاد را بررسی میکردم اینکه چگونه با همسرم عشق بازی کنم و چطور بذر عشق و محبت را بین فرزندانم تقسیم کنم به کجا ها مسافرت بروم و یا چه کادو هایی برای همسرم بخرم و حتی هر روز چطور به او بگویم دوستش دارم تا برایش تکراری نشود... . خلاصه مشغول بودم ساعت ها ،   و لذت می بردم از حتی فکر کردن به آینده ام... چون فکر می کردم هر تلاشی نتیجه ی مثبتی دارد و به این جمله ایمان داشتم.
اکنون که بزرگتر شدم و دنیای پر از بی رحمی و خون ریزی و نامردی را دیدم به این نتیجه رسیده ام که هر تلاشی نتیجه مثبتی خواهد داشت اگر.یا هر تلاشی می تواند نتیجه مثبتی را به ثمر برساند به شرطی که . بگذریم ادامه دادن دو جمله قبل مستلزم تشریح شرایط تلخ ما برای آیندگان خواهد بود آیندگانی که این دست نوشته ها را می خواهند بخوانند و به عمق فاجعه زندگی عصر ما پی ببرند. به آینده به شدت خوش بین هستم . البته منظورم از آینده سه 10 یا بیست سال بعد نیست شاید اوضاع از این هم وخیم تر شود.
هجمه فراز و نشیب های زندگی چونان به ما حمله ور شده که حتی نمیگذارد که بتوانیم بیندیشیم در گذشته شیرین خود چه رویا هایی به سر داشتیم.




نظرات()   
   
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات