شنبه 17 شهریور 1397  07:47 ق.ظ

دوباره شنبه شد
و من بزرگ شده به یاد ایام پر از التهاب شنبه صبح هایی که تکالیفش انجام نشده بود و باید دوباره از بستر تن خسته ی هنوز به خواب نیاز داشته را می کندی و به مدرسه می راندی از بستر کندم و به محل کار کشیدمش...
و هفته دو باره شروع شد...


  • آخرین ویرایش:شنبه 17 شهریور 1397
  • برچسب ها:شنبه ،
نظرات()   
   

به نام خدا 
همسر عزیزم سلام
همان طور که گفتی( و چه زیبا گفتی و نوشتی و چه زیبا دل بردی),چند وقتیست سختی های زندگی چنان بیرحمانه  میتازد که دیگر نمیتوان قامت راست کرد، اما خواستم بگویم که خداهست،عشق هست ، ومن در کنارت هستم.من تمام قد وباتمام وجود در کنارت هستم تا باهم این مشکلات را پشت سر بگذاریم.و شاید هم توانسته باشم اندکی از زحماتی که برای ما میکشی را جبران کرده باشم.

همسرم هنگامی که خودم را کنار شما میبینم خوشبخت ترینم . وانگار دیگر چیزی از این دنیا نمیخواهم .همیشه کنارم بمان.
عشق زیبای من، تو زیباترین بهانه برای نفس کشیدنم هستی، تو پاک‌ترین شعر عاشقانه هستی، تو بهترین معنای دوست داشتنی، تو شاه بیت غزل زندگی‌ام  هستی. تو را عاشقانه دوستت دارم. 
 دوستت دارم واز خدا برایت سلامتی و دل خوش میخواهم .
زهرا


نظرات()   
   
دوشنبه 12 شهریور 1397  02:44 ب.ظ

به نام خدا

عشقم سلام

چند وقتی بود که ملال شدید زندگی و اوج سختی هایی که روزگار به دوشم افنکنده مانع این شده بود که دو باره برایت بنویسم

برایت دوباره بنویسم و دوباره بگویم که دوستت دارم

خوشحالم از اینکه هستی و خاطرم آسوده است که مراقب فرزندمان می باشی

کاش زندگی به لطافت همین قلمی بود که روی کاغذ میکشیدم تا عشقم نثارت گردد

ولی سختی روزگار حیاتمان چونان بر مردان عصر زندگی مشترکمان می تازد که دیگر نمی توان قامت راست کرد

و به قامتی خمیده در آماج مشکلات باز دوباره میگویم دوستت دارم

دوستت داشته ام

و دوستت خواهم داشت

زهرای عزیزم

من تمام قد و با تمام وجودم به عشق تو و فرزند دلبندمان در برابر همه مشکلات تمام قد خواهم ایستاد شاید بتوانم اندکی از - از خودگذشتگی های تو برای زندگیمان را جبران کنم

و تا حد توانم مبارزه خواهم کرد

هر چند توانم کمتر از بلندای مشکلات است و بخاطر این کمی از تو پوزش می طلبم

و امیدوارم در محضر خدا به خاطر بی رحمی روزگار زندگیمان که تا کنون روی خوش به ما نشان نداده من را ببخشی و عفو کنی

امید بر آن دارم زندگی ام کوتاه گردد بل تمام شود تا چنین در دشواری زندگی کردنتان را به چشم خود نبینم.

دلم میخواست تمام دنیا را به پایتان بریزم اما چه کنم که این دیوانه عنان خویش را از دستم بربوده و فراری است.از دست سخاوتمند من.

دوستت دارم


نظرات()   
   
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات