بازار چورس قدیم و سکه اشرفی
بازار چورس قدیم و سکه اشرفی
لطفا
چورس را دست کم نگیریم
شاه اسماعیل بعد از کشته شدن پدرش شیخ حیدر از خانقاه بیرون می آید و به جای پارچه صوف که صوفیان می پوشیدند خفتان پوشیده و خود بر سر نهاد در حصول پیروزی های متعدد در تابستان ۹۰۷ هجری قمری در تبریز تاجگذاری کرد و مذهب شیعه را مذهب رسمی ایران اعلام کرد .
سلطان سلیم عثمانی (پدر سلطان سلیمان قانونی ) با رسمیت یافتن مذهب شیعه در ایران ، نیات خود را چنین آشکار ساخت :
هدف من در درجه اول اشغال خاک ایران است و بعد از اینکه ایران را تصرف کردم در صدد اشغال سایر کشورهای اسلامی خواهم بود تا وقتی که تمام ممالک اسلامی جزو قلمرو من بشود و به معنای واقعی خلیفه مسلمین بشمار بیایم و باز ماندگانمن مانند خلفای عباسی ، خلیفه ی تمام مسلمین باشند ( شاه جنگ ایرانیان در چالدران و یونان - به نقل از تاریخ چایپاره - بسطامی- باقری ) .
او همچنین می گوید : <<هیچ چیز من کمتر از اسکندرنیست و اسکندر تا سن سی سالگی تمام دنیای عصر خود را گرفت و من هم باید تا سی سالگی تمام دنیای زمان خود را تصرف نمایم . اجدادمن کشور هایی را گرفتند و به عثمانی ملحق کردند ولی از تصرف کشورهای اسلامی غفلت نمودند و این غفلت باید از طرف من جبران شود >>
و به این ترتیب با ایجاد خوفهای سنگین در دل سلطان سلیم از حکومت شیعی در مرزهای شرقی و گرایش اتباع عثمانی در آنادولی به صفویان سلیم در سال 920 حمله به ایران را شروع کرد و جنگ چالدران ( واقع در خاک ایران - ماحال قره عینی - سیه چشمه ) در گرفت در این جنگ 2000عسگر ایران و 3000نیروی عثمانی جانخود را از دست دادند ولی استفاده از توپخانه باعث شد که قوای عثمانی پیروز میدان گردند .
سلیم با دیدن کشتار شروع به عقب نشینی و باز گشت کرد و در شرف فراربود که سنان پاشا رسید و دستور داد توپخانه را کمی بالاتر نشانه بگیرد و هم بر روی ینی چر و هم بر روی ایرانیان آتش گشود اسبهای ایرانیان با شنیدن غرش آن ماشینهای جهنمی در دشت پراکنده و متفرق شدند و بدلیل وحشتی که داشتند دیگر در اختیار سواران خود نبودند ... با اطمینان گفنه شده که در صورت فقدان پوپخانه که باعث وحشت اسبهای ایرانیان شدکه تاکنون چنان صدایی را نشنیده بودند همه نیروهای تار و مار شده و از لب تیغمی گذشتند . (سی ووری ،ایران عهد صفوی. ترجمه احمد صبا )
و سرانجام شاه اسماعیل مجبور می شود به سوی تبریزعقب نشینی کند و به این صورت تعدادی از شهر ها و ولایات غربی از جمله ماحال چایپاره و مرکز آن چورس تسلیم عثمانی ها گردد .
سلطان سلیمان درزمان شاه طهماسب اول سال 954 یورش دیگر را علیه ایران آغاز می کند که در این مرحله نیز چورس زیر سم اسبان دولت عثمانی لگد کوب می شود ونیروی عثمانی تا تبریز پیش می رود ولی به تدبیر شاه ایران وخراب کردن قناتها و چشمه ها و از بین بردن مواد غذایی و علوفه در تمامی مسیر حمله نیروی عثمانی تلف شده و عقب نشینی می نمایند . (تاریخ چایپاره - بسطامی- باقری ) . با قدرت گیری هرچه بیشتر صفویان عقد صلح در سال 962 در آماسیه منعقد می شود و حدودا 30 سال یک صلح پایدار بر قرار می شود و منویات و آرزوهای سلطان سلیم عملی نمی گردد .
اگر چه قلعه ی چورس در زمان اوزون حسن هم جز قلاع مهم کشور محسوب وآباد بوده که نشانگر شهر بودن آنرا اثبات می نماید . ولی اهمیت آن از زمان سلطان سلیم به بعدخصوصا دست یازی عثمانی به سرحدات ایران آغاز می شود .همچنین در سال 1049 معاهده قصر شیرین منعقد می گردد و موجب رونق تجارت می گردد . حکومت چورس به دنبلی ها داده می شود . دنبلی ها نقش زیادی درآبادانی تبریز - چورس - خوی و آران ( ساحل جنوبی ارس ) داشته اند . بطوریکه می شود گفت بنای اصلاحات ، آبادانی، بالا بردن سطح زندگی مردم و تلاش در پیشرفت را آنها پایه گذاری کرده اند که بعدها عباس میرزا و امیر کبیر این کارها را ادامه می دهند .
با توجه به مطالب فوق می شود گفت که چورس از این دوره در مسیر ترقی قرار می گرد و دارای مکانهای مهم وبازار می شود . واینجاست که مرحوم دکترریاحی مورخ و سخنشناس شهرمان ؛ تحت تاثیر اهمیت چورس ( وجود بقایای قلعه 5 برجه - قیرمزی مسجد - بوزخانا در دوره صفویان وطبعت زیبای چورس قرا ر می گیرد و به داد آن می رسد و تحت توجهات ایشان مسجد چورس ( قیرمزی مسجد یا مسجد مرتضی قلی خان دنبلی ) جز آثار تاریخی کشور ثبت می شود .
تاورنیه بازرگان وجهانگرد فرانسوی درخصوص رونق اقتصادی چورس مطلبی را نوشته است وبه این ترتیب چورس دارای بازار می شود .
در روزگارقدیم به فراخور مناسبات موجود و تولید مبادلات تجاری به شکلهای امروزی نبوده است یعنی خرید و فروش مانند حال دربازارها ی مثل بازار تهران- بازار تبریز - بازار خوی به شکل امروزی انجام نمی گرفته است . بلکه غالب شکل بازارها به این حالت بوده که همه ی صنفها از قبیل دامداران و موادغذایی - کشاورزان صاحب غلات - پیشه وران صنعتی مثل صاحبان صنعت ظرف های مسی - چاقو فرو شان - جاجیم فروشان - طناب فروشان - اسلحه فروشان - خشکبار فروشان و ...... روز مشخصی متاع خود را به محل شناخته شده ای در ولایات می آوردند . و این در کل ایران مرسوم بود همه می دانستند که این بازار در روز مشخصی درسلماس و در روزی در چورس و دیگر ولایات دایر می شده است با توجه به اینکه این بازار در حال حاضر در قره ضیا ء الدین برپا می شود به نظر می رسد در چورس قدیم همین روز ( یکشنبه ) بوده است . دلیل دیگر اینکه می گوییم چورس شهر بوده است به این منطق است که کسی تاکنون نشنیده است که در چورس اسامی قدیمی محلات را تغییر داده باشند ولی مشاهده شده است که وقتی محلات جدید احداث می شوند نامی جدید بر آنها گذاشته شده است . در چورس نام محلات قدیمی کوچه باشی و بازار محله سی - صلاح لو - ملا کریم سیدلر - درویش بلاغی - تپه باشی - آغالیق - حاج حسن محله سی وجود داشته اند و به نظر می رسد از اول کار بوده اند و اینکه چرا یکی از محلات آنهم مرکز چورس بازار خوانده شده است گویای این است که حتما شهری بوده است و بازاری هم داشته است .
این بازارها درحال حاضر هم در اقتصاد روستایی مهم هستند مثلا در استان گیلان روستایی وجود دارد که به نام خود روز بر پا شدن بازار نامگذاری شده است و اسم آن بازار جمعه نام دارد (مابین رشت- فومن ).
اما منظور ما از این بازار گرم کردن ها ، بازار کاریها و بازار یابی نقل یک طنز بود از بازار قدیمی چورس که دهان به دهان نقل شده و به ما رسیده است و دوست دارم همه نیز بشنوند :
در یکی از بازارها شخصی دامدار به نام حسن کیروه به بازار چورس می آید آنروزها یکی از پولهای رایج بازار اشرفی بوده است . لازم به ذکر است اشرفی نوعی سکه طلا بوده که نام دیگر آن طلای قسطنطنیه بوده است و تا این اواخر هم موجود بودند و بیشتر خانومها بسته به وضعیت مالی خانواده گردنبندی از آن را بر گردن خود داشتند که طلایی کم عیار بوده است منظور عیار آن کمتر از ۱۸ بوده است. ( منتظر نظر دوستان )
حسن کیروه گوسفندان خود را فروخته و وقتی می خواست اشرفی ها را بشمارد یکی از این اشرفی ها از دستش رها شده روی زمین مانند چرخ ماشین از زیر پای او دور می شود و اوزمین را نگاه می کند تا این پولش رابیابد که در این حال یکی از عیاران زمانه به نام محمد پا را روی این اشرفی می گذارد تا بلکه بعد از ناامید شدن حسن آقا از یافتن سکه ی خود ، آن را در جیب خود بگذارد و بقول معروف به زندگی خود سرو سامانی بدهد .
از طرف دیگر حسن آقا برای پیدا کردن سکه به تلاش خود ادامه می داد و به افراد ی که شاهد این صحنه بودند می گفت مثلا آقا بکش آن طرف تا اینجا را هم نگاه کنم و یا اینکه به دیگری می گفت پایت را کمی بلند کن تا ببینم اشرفی ام کجاست .
در این اثنا شخصی در حلقه عیاران زمان نگو که متوجه بوده که سکه طلا زیر پای بز( خاکستری) ممد اسیر است ولی بز ممد مثل اینکه سست شده واز از ترس بدنامی و اینکه ممکن است به او شک شود مثل اینکه دو دل شده واز خیر آن گذشته و می خواهد پایش را از روی سکه بر دارد . که یک دفعه این شخص شعر زیر را می خواند تا ممد همچنان پایش را همچنان بر روی سکه بفشارد . و لذا شعری را می خواند و ممد را به خودش می آورد :
اشرفی دی ، خوروز دگیل بانّناماز
دایان بٌزممدیم دایان ، حسو کیروه آنناماز
ترجمه : ممد اینکه زیر پایت است یک سکه ی طلا است پس خروس نیست که قوقولی کند.
تحمل کن بٌز ممد من و پایداری نشان ده . آقا حسن متوجه نمی شود .
و محمد با این تذکر و پشتیبانی ، صاحب اشرفی می شود .
اَشرَفی سکه طلا به جا مانده از قرن پانزدهم میلادی که نخستین بار در سال ۱۴۰۷ در مملوک مصر ضرب شد. نام اشرفی احتمالا از نام سلطان مملوک، اشرف برسبی (۱۴۲۲/۳۸ میلادی) گرفته شدهاست. وزن سکه اشرفی برابر با ۳٫۴۵ گرم و در اندازه و شکل مشابه سکهٔ طلای دوکات ایتالیایی بود. سکههای ایتالیایی به علت وزن و شکل ثابتشان محبوب بودند و اشرفی به مثابه مشابه آنها در جهان اسلام درآمد.
اشرفی مصری با سکه طلای معمول یا همان دینار تفاوت دارد و به همراه دوکات در شرق اسلامی رایج شد. سکهٔ جدید بزودی در بخشهای ترکمننشین آناتولی شرقی به همراه شمال سوریه و بخشهای شمالی خاورمیانه رواج پیدا کرد.
در ایران [ویرایش]
نخستین اشرفیها در زمان جهانشاه قراقویونلو (۱۴۳۸-۶۷ میلادی) با وزن ۳٫۹ گرم و در زمان آق قویونلوها به وزن ۳٫۴ گرم بکار گرفته شدند. در زمان شاه اسماعیل صفوی این سکه به وزن ۳٫۵۲ گرم ضرب شد. نادر شاه افشار سکه جدیدی را با نام مهر اشرفی بکار برد که دقیقا مطابق با استاندارد سکه مغولی مهر در هندوستان بکار میرفت.در سال ۱۷۶۸ مهر اشرفی به وزن ۱۱٫۰۱۶ و برابر با ده هزار دینار نقره بود.
در اواخر دوران فتحعلی شاه قاجار (۱۸۳۰-۳۴ میلادی) استاندارد قدیمی سکهٔ اشرفی بار دیگر بکار رفت و هر اشرفی برابر با ده هزار دینار ضرب شد که از اینرو به نام تومان معروف گردید. و به همین جهت، استمرار بی ارزش شدن دینار سبب بکار رفتن واحد جدید تومان شد. نام اشرفی از سال ۱۸۳۴ میلادی تا قرن بیستم کماکان برای سکههای طلا به ارزش یک تومان بکار میرفت. تا اینکه در سالهای ۱۹۲۶-۲۷ میلادی، سکهٔ طلای پهلوی با وزنی یک سوم کمتر جایگزین آن شد. بزودی وزن سکهٔ پهلوی به ۸٫۱۳۴ گرم تغییر یافت و نهایتا سکه اشرفی منسوخ شد.
راوی داستان اشرفی و حسن کیروه مرحوم باقر سلطان بیگی هست و متون تاریخی از منابع اخذ گردیده است .