بازار چورس قدیم و سکه اشرفی

تاریخ:جمعه 13 بهمن 1396-12:13 ب.ظ

بازار چورس قدیم و سکه اشرفی

لطفا

چورس را دست کم نگیریم

بازار چورس

شاه اسماعیل بعد از کشته شدن پدرش شیخ حیدر از خانقاه بیرون می آید و به جای پارچه صوف که صوفیان می پوشیدند خفتان پوشیده و خود بر سر نهاد در حصول پیروزی های متعدد در تابستان ۹۰۷ هجری قمری در تبریز تاجگذاری کرد و مذهب شیعه را مذهب رسمی ایران اعلام کرد .

سلطان سلیم عثمانی (پدر سلطان سلیمان قانونی ) با رسمیت یافتن مذهب شیعه در ایران ، نیات خود را چنین آشکار ساخت :

هدف من در درجه اول اشغال خاک ایران است و بعد از اینکه ایران را تصرف کردم در صدد اشغال سایر کشورهای اسلامی خواهم بود تا وقتی که تمام ممالک اسلامی جزو قلمرو من بشود و به معنای واقعی خلیفه مسلمین بشمار بیایم و باز ماندگانمن مانند خلفای عباسی ، خلیفه ی تمام مسلمین باشند (  شاه جنگ ایرانیان در چالدران و یونان - به نقل از تاریخ چایپاره - بسطامی- باقری ) .

او همچنین می گوید : <<هیچ چیز من کمتر از اسکندرنیست و اسکندر تا سن سی سالگی تمام دنیای عصر خود را گرفت و من هم باید تا سی سالگی تمام دنیای زمان خود را تصرف نمایم . اجدادمن کشور هایی را گرفتند و به عثمانی ملحق کردند ولی از تصرف کشورهای اسلامی غفلت نمودند و این غفلت باید از طرف من جبران  شود >>

و به این ترتیب با ایجاد خوفهای سنگین در دل سلطان سلیم از حکومت شیعی در مرزهای شرقی و گرایش اتباع عثمانی در آنادولی به صفویان سلیم در سال 920 حمله به ایران را شروع کرد و جنگ چالدران ( واقع در خاک ایران - ماحال قره عینی - سیه چشمه ) در گرفت در این جنگ 2000عسگر ایران و 3000نیروی عثمانی جانخود را از دست دادند ولی استفاده از توپخانه باعث شد که  قوای عثمانی پیروز میدان گردند   .  

سلیم با دیدن کشتار شروع به عقب نشینی و باز گشت کرد و در شرف فراربود که سنان پاشا رسید و دستور داد توپخانه را کمی بالاتر نشانه بگیرد و هم بر روی ینی چر و هم بر روی ایرانیان آتش گشود اسبهای ایرانیان با شنیدن غرش آن ماشینهای جهنمی در دشت پراکنده و متفرق شدند و بدلیل وحشتی که داشتند دیگر در اختیار سواران خود نبودند ... با اطمینان گفنه شده که در صورت فقدان پوپخانه که باعث وحشت اسبهای ایرانیان شدکه تاکنون چنان صدایی را نشنیده بودند همه نیروهای تار و مار شده و از لب تیغمی گذشتند . (سی ووری ،ایران عهد صفوی. ترجمه احمد صبا   )

و سرانجام شاه اسماعیل مجبور می شود  به سوی تبریزعقب نشینی کند و به این صورت تعدادی از شهر ها و ولایات  غربی از جمله ماحال چایپاره و مرکز آن چورس تسلیم عثمانی ها گردد .

سلطان سلیمان درزمان شاه طهماسب اول  سال 954  یورش دیگر را علیه ایران آغاز  می کند که در این مرحله نیز چورس زیر سم اسبان دولت عثمانی لگد کوب می شود ونیروی عثمانی تا تبریز پیش می رود ولی به تدبیر شاه ایران وخراب کردن قناتها و چشمه ها و از بین بردن مواد غذایی و علوفه در تمامی مسیر حمله نیروی عثمانی تلف شده و عقب نشینی می نمایند . (تاریخ چایپاره - بسطامی- باقری ) . با قدرت گیری هرچه بیشتر صفویان عقد صلح در سال 962 در آماسیه منعقد می شود و حدودا 30 سال یک صلح پایدار بر قرار می شود و منویات و آرزوهای  سلطان سلیم عملی نمی گردد .

اگر چه قلعه ی چورس در زمان اوزون حسن هم  جز قلاع مهم کشور محسوب وآباد بوده که نشانگر شهر بودن آنرا اثبات می نماید . ولی اهمیت آن از زمان سلطان سلیم به بعدخصوصا دست یازی عثمانی به سرحدات ایران آغاز می شود .همچنین در سال 1049 معاهده قصر شیرین منعقد می گردد و موجب رونق تجارت می گردد  . حکومت چورس به دنبلی ها داده می شود . دنبلی ها نقش زیادی درآبادانی تبریز - چورس - خوی و آران ( ساحل جنوبی ارس ) داشته اند . بطوریکه می شود گفت بنای اصلاحات ، آبادانی، بالا بردن سطح زندگی مردم و تلاش در پیشرفت را آنها  پایه گذاری کرده اند که بعدها عباس میرزا و امیر کبیر این کارها را ادامه می دهند .

با توجه به مطالب فوق می شود گفت که چورس از این دوره در مسیر ترقی قرار می گرد و دارای  مکانهای مهم وبازار می شود . واینجاست که مرحوم دکترریاحی مورخ و سخنشناس شهرمان ؛  تحت تاثیر اهمیت چورس ( وجود بقایای قلعه 5 برجه - قیرمزی مسجد - بوزخانا   در دوره صفویان وطبعت زیبای چورس  قرا ر می گیرد و به داد آن می رسد و تحت توجهات ایشان مسجد چورس ( قیرمزی مسجد یا مسجد مرتضی قلی خان دنبلی ) جز آثار تاریخی کشور ثبت می شود .

تاورنیه بازرگان وجهانگرد فرانسوی درخصوص رونق اقتصادی چورس مطلبی را نوشته است وبه این ترتیب  چورس دارای بازار می شود .

در روزگارقدیم به فراخور مناسبات موجود و تولید  مبادلات تجاری به شکلهای امروزی نبوده است یعنی خرید و فروش مانند حال  دربازارها ی مثل بازار تهران- بازار تبریز - بازار خوی  به شکل امروزی انجام نمی گرفته است . بلکه غالب شکل بازارها  به این حالت بوده که همه ی صنفها از قبیل دامداران و موادغذایی  - کشاورزان صاحب غلات - پیشه وران صنعتی مثل صاحبان صنعت ظرف های مسی - چاقو فرو شان - جاجیم فروشان - طناب فروشان - اسلحه فروشان - خشکبار فروشان و ...... روز مشخصی متاع خود را به محل شناخته شده ای در ولایات می آوردند . و این در کل ایران مرسوم بود همه می دانستند که این  بازار در روز مشخصی درسلماس و در روزی در چورس و دیگر ولایات دایر می شده است با توجه به اینکه این بازار در حال حاضر در قره ضیا ء الدین برپا می شود به نظر می رسد در چورس قدیم همین روز ( یکشنبه )  بوده است . دلیل دیگر اینکه می گوییم چورس شهر بوده است به این منطق است که کسی تاکنون نشنیده است که در چورس  اسامی قدیمی محلات را تغییر داده باشند ولی مشاهده شده است که وقتی محلات جدید احداث می شوند نامی جدید بر آنها گذاشته شده است . در چورس نام محلات قدیمی کوچه باشی و بازار محله سی - صلاح لو - ملا کریم سیدلر - درویش بلاغی - تپه باشی - آغالیق - حاج حسن محله سی  وجود داشته اند و به نظر می رسد از اول کار بوده اند و اینکه چرا یکی از محلات آنهم مرکز چورس بازار خوانده شده است گویای این است که حتما شهری بوده است و بازاری هم   داشته است .  

این بازارها درحال حاضر هم در اقتصاد روستایی مهم هستند مثلا در استان گیلان روستایی  وجود دارد که به نام خود روز بر پا شدن  بازار نامگذاری شده است و اسم آن بازار جمعه نام دارد (مابین رشت- فومن ).

اما منظور ما از این بازار گرم کردن ها ، بازار کاریها  و بازار یابی نقل یک طنز بود از بازار قدیمی چورس که دهان به دهان  نقل شده و به ما رسیده است و دوست دارم همه نیز بشنوند :

در یکی از بازارها شخصی دامدار به نام حسن کیروه به بازار چورس می آید آنروزها یکی از پولهای رایج بازار اشرفی بوده است . لازم به ذکر است اشرفی نوعی سکه طلا بوده که نام دیگر آن طلای قسطنطنیه بوده است و تا این اواخر هم موجود بودند و بیشتر خانومها بسته به وضعیت مالی خانواده  گردنبندی از آن را بر گردن خود داشتند که طلایی کم عیار بوده است منظور عیار آن کمتر از ۱۸ بوده است. ( منتظر نظر دوستان )

حسن کیروه گوسفندان خود را فروخته و وقتی می خواست اشرفی ها را بشمارد یکی از این اشرفی ها از دستش رها شده روی زمین مانند چرخ ماشین از زیر پای او دور می شود و اوزمین را نگاه می کند تا این پولش رابیابد که در این حال یکی از عیاران زمانه  به نام محمد پا را روی این اشرفی می گذارد تا بلکه بعد از ناامید شدن حسن آقا از یافتن سکه ی خود ، آن را در جیب خود بگذارد و بقول معروف به زندگی خود سرو سامانی بدهد .

از طرف دیگر حسن آقا برای پیدا کردن سکه به تلاش خود ادامه می داد و به افراد ی که شاهد این صحنه بودند می گفت مثلا آقا بکش آن طرف تا اینجا را  هم نگاه کنم و یا اینکه به دیگری می گفت پایت را کمی بلند کن تا ببینم اشرفی ام کجاست .

 در این اثنا شخصی در حلقه عیاران زمان نگو که متوجه بوده که سکه طلا زیر پای بز( خاکستری)  ممد اسیر است ولی بز ممد مثل اینکه سست شده واز از ترس بدنامی و اینکه ممکن است به او شک شود مثل اینکه دو دل شده واز خیر آن گذشته و می خواهد پایش را از روی سکه بر دارد . که یک دفعه این شخص شعر زیر را می خواند  تا ممد همچنان پایش را همچنان بر روی سکه بفشارد . و لذا شعری را می خواند و ممد را به خودش می آورد :

اشرفی دی ، خوروز  دگیل  بانّناماز

دایان بٌزممدیم دایان ، حسو کیروه آنناماز

ترجمه : ممد اینکه زیر پایت است یک سکه ی طلا است پس خروس نیست که قوقولی کند.

 تحمل کن بٌز ممد من  و پایداری نشان ده . آقا حسن  متوجه نمی شود .

و محمد با این تذکر و پشتیبانی ، صاحب اشرفی می شود .

اَشرَفی سکه طلا به جا مانده از قرن پانزدهم میلادی که نخستین بار در سال ۱۴۰۷ در مملوک مصر ضرب شد. نام اشرفی احتمالا از نام سلطان مملوک، اشرف برسبی (۱۴۲۲/۳۸ میلادی) گرفته شده‌است. وزن سکه اشرفی برابر با ۳٫۴۵ گرم و در اندازه و شکل مشابه سکهٔ طلای دوکات ایتالیایی بود. سکه‌های ایتالیایی به علت وزن و شکل ثابتشان محبوب بودند و اشرفی به مثابه مشابه آنها در جهان اسلام درآمد.

اشرفی مصری با سکه طلای معمول یا همان دینار تفاوت دارد و به همراه دوکات در شرق اسلامی رایج شد. سکهٔ جدید بزودی در بخش‌های ترکمن‌نشین آناتولی شرقی به همراه شمال سوریه و بخشهای شمالی خاورمیانه رواج پیدا کرد.

در ایران [ویرایش]

نخستین اشرفی‌ها در زمان جهانشاه قراقویونلو (۱۴۳۸-۶۷ میلادی) با وزن ۳٫۹ گرم و در زمان آق قویونلو‌ها به وزن ۳٫۴ گرم بکار گرفته شدند. در زمان شاه اسماعیل صفوی این سکه به وزن ۳٫۵۲ گرم ضرب شد. نادر شاه افشار سکه جدیدی را با نام مهر اشرفی بکار برد که دقیقا مطابق با استاندارد سکه مغولی مهر در هندوستان بکار می‌رفت.در سال ۱۷۶۸ مهر اشرفی به وزن ۱۱٫۰۱۶ و برابر با ده هزار دینار نقره بود.

در اواخر دوران فتحعلی شاه قاجار (۱۸۳۰-۳۴ میلادی) استاندارد قدیمی سکهٔ اشرفی بار دیگر بکار رفت و هر اشرفی برابر با ده هزار دینار ضرب شد که از اینرو به نام تومان معروف گردید. و به همین جهت، استمرار بی ارزش شدن دینار سبب بکار رفتن واحد جدید تومان شد. نام اشرفی از سال ۱۸۳۴ میلادی تا قرن بیستم کماکان برای سکه‌های طلا به ارزش یک تومان بکار می‌رفت. تا اینکه در سالهای ۱۹۲۶-۲۷ میلادی، سکهٔ طلای پهلوی با وزنی یک سوم کمتر جایگزین آن شد. بزودی وزن سکهٔ پهلوی به ۸٫۱۳۴ گرم تغییر یافت و نهایتا سکه اشرفی منسوخ شد.

 

 راوی داستان اشرفی و حسن کیروه مرحوم باقر سلطان بیگی هست و متون تاریخی از منابع اخذ گردیده است .

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۰/۱۱/۲۲ساعت 10:31  توسط علی سلطان بیگی  |  آرشیو نظرات




داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

قسمت دوم : چورس در کجای تاریخ ایستاده است ؟

تاریخ:جمعه 13 بهمن 1396-10:14 ق.ظ

قسمت دوم : چورس در کجای تاریخ ایستاده است ؟

همانطور که در قسمت اول این مطلب ذکر گردید با توجه به اینکه در  این ایام  موضوع رسیدگی به اثار باستانی  چورس در صفحه مجازی " نگاه چورس "آقای رضا رمضانی  مطرح گردیده است و این مسئله باعث گردید که اینجانب دانسته های خود را در اختیار عزیزان قرار دهم .

در سال 1387 اینجانب در معیت مرحوم آقای یونس ملا زاده که از منسوبین میرزا محمد علی خان بود به قبرستان مامال رفتیم و محل قبر ایشان را بازدید کردیم و  همان روز از محوطه قبرستان فیلمبرداری نمودم و نامه ای به اقای حاج حسن مصیب زاده نوشتم و اتفاقا بعد از نامه یک  تماس تلفنی هم با ایشان داشتم . در نامه نوشته بودم که چون حاج حسن اقا در کلیه مشکلات چورس یاور ان بوده اند انتظار داریم که در باز سازی قبر مرحوم حسام اهتمام به خرج داده و فکری برا آن اندیشیده شود اتفاقا ایشان قول مساعد دادند منتهی این  پی گیری ها استمرار نیافت . هر کس از دوستان هر کمکی بکند مقدار  مهم نیست . مهم شرکت در این امر تاریخی و خیر هست .

دوستان کلیه پیشنهاد های خود را به چورس نگاه اعلام دارند تا همفکری نموده یاد بودی در خور و شان این شاعر بنا گردد . اینجانب مجددا نامه اقای مصیب زاده را به ایشان ارسال خواهم کرد . علی سلطان بیگی .  

 




داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

چورس در کجای تاریخ ایستاده است (آیا قیرمیزی مسجد چورس یا همان مسجد مرتضی قلی خان دنبلی) رونق می یابد ؟قسمت اول

تاریخ:چهارشنبه 11 بهمن 1396-11:25 ب.ظ

با سلام خدمت دوستان محترم . امروزها دو خبر خوب شنیده ام که ممکنه شما قبل از من خبردار هستید :
1- قرار هست ارامگاه شاعر چورس یعنی میزا محمد علی خان طاهری  (حسام ) باز سازی شود

2- مقامات محترم  قول مساعد داده اند که برای قیرمیزی مسجد تمهیداتی اندیشیده و انرا به صورت موزه هنرها ی اسلامی در اورده و مورد استفاده قرار گرفته و به مرکز فعالی تبدیل گردد . منتهی این فقط طرح مسئله هست چون هنوز معلوم نیست مه این کار بشود یا نه اما اگر به فرض ممکن شدن از دوستان می خواهیم که نظرات کارشناسی خود را به گروه چورس نگاه ارسال کنند 
هر دو خبر خوشحال کننده و خدمتی هست به چورس .
 اول موضوع مسجد را مورد بحث قرار دهیم
دوستان در صحبت هایی که سالهای گذشته در خصوص چورس و راههای پیشرفت ان می شد بیشتر از هر مشکل و معضل در ذهن می امد که بعد از سالها چورس فقیرترین روستای ان دور و بر باشد و اگر هم  فقیر ترین نیست حق این روستا این هم نیست .
و در هم اندیشی هایی که صورت می گرفت خیلی از عزیزان هم به این نتیجه رسیده بودند که بهترین راه خروج چورس از بن بست و فقر حرکت دادن ان و تقویت زیر ساخت های فرهنگی و باستانی آن هست و همانطور که می دانیم چورس از زمان اوزون حسن و حتی قبل از آن نایب الحکومه بوده و مرکزی سیاسی اقتصادی بوده هست و همین هست که انواع اثار باستانی و قدیمی در ان هست اگر چورسیها بتوانند این ارزشها را از دست سوداگران عتیقه نجات دهند و حفظ کنند

دوستان واقعیتی هست که همه ان را می دانیم چورس در گذشته ها تاریخ قلعه نظامی – مرکز داد و ستد و مرکز فرهنگی بوده است مرحوم اقای میر ولی الله می گفتند که با پدرش به انور ابها می رفته اند و پدر ایشان انجا به منبر وی رفته اند مرحوم اقای حاج نوراله تعریف می کرده اند که از گذشتگان شنیده اند که در چورس سه مجتهد بنام دفن شده اند و حتی جای دفن انها را نشان می داده اند . حتی اگر از زوایای دیگر هم نگاه کنیم مرحوم تائب و مرحوم میزا محمد علی خان و نیز از دیدگاه اقتصادی و مناسبات دیگر شاخص بوده هست . مثلا در هیچ جای  چایپاره زمین ترخانی نبوده ولی در چورس حدود 25 هکتار زمین ترخانی وجود داشته یعنی زمین ترخانی مال افراد دولتی و دیوانی بوده .

با توجه به این مسایل پس چورس با این وضعیت شایسته رشد کردن هست و القصه باید از بخشداران و فرمانداران گذشته و دیگر مقامات گذشته و نیز مقامات فعلی طرح ترقی چورس را اساس نهاده اند و تشکر ویژه از انها . چایپاره و قره ضیالدین زیباست ولی زیبایی اینها با چورس تکمیل خواهد شد .

با این توضیحات  و توجه مقامات ، لازمه همفکری کرده و دوستان فکرهای خود را در مورد چورس ارائه بدهند و در حال حاضر بر روی قیرمزی مسجد معطوف شده و این نظرات جمع بندی شده به نهاد مربوطه اعلام گردد که خالی از فایده نخواهد بود .

در خصوص اقدامات در این مسجد به  نظرمی اید 1-  این مسجد مزین شده هست اما با عکسهای  شهدای چورس و منطقه زیباتر شود و نیز موارد فرهنگی چورس که با گذشته ان مرتبط هست در ان در معرض دید علاقمندان قرار داده شود .

 این کار اولا به اعتلای فرهنگی اموزشی چورس وسعت بخشیده و موجب حضور گردشگران در ان می شود  در نتیجه ان سیمای چورس بهتر می شود و با یک تیر دونشان می شود . منتظر اظهار نظر های شما در چورس نگاه





داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

تولید عسل راهی برای کسب در امد - صادرات عسل در ترکیه

تاریخ:جمعه 29 دی 1396-10:04 ق.ظ

چورس نیوز, [۱۹.۰۱.۱۸ ۰۶:۵۹]
درآمد 24 میلیون دلاری ترکیه از صادرات عسل

ترکیه سال گذشته از صادرات عسل به 45 کشور جهان 23 میلیون و 840 دلار درآمد داشته است

بر اساس داده های اتحادیه صادرکنندگان شرق دریای سیاه ترکیه، سال 2017 از طریق صادرات عسل به 45 کشور جهان 23 میلیون و 893 هزارو 69 دلار درآمد کسب شده است.

میزان صادرات عسل ترکیه نسبت به سال گذشته 79 درصد و درآمد حاصل از آن 60 درصد افزایش یافته است.

آلمان 9 میلیون و 317 هزار و 10 دلار عسل از ترکیه وارد کرده است. این کشور بزرگترین واردکننده عسل از ترکیه بود.

آمریکا با 8 میلیون و 1962 هزار و 292 دلار و عربستان سعودی با یک میلیون و 382 هزار و 325 دلار در رتبه دوم و سوم قرار دارند.

از منطقه شرقی دریای سیاه ترکیه سال گذشته 285 تن عسل به ارزش یک میلیون و 168 هزار و316 دلار به 4 کشور صادر شده بود

اتاق بازرگانی حمید اشرفی
با تشکر از منبع خبر





داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

واقعیات کمبود آب را مسئولین نمی خوانند شما خوانندگان محترم بخوانید.

تاریخ:جمعه 29 دی 1396-09:36 ق.ظ

با تشکر از نویسنده مطلب

در بسیاری از شهر‌هایی که در ناآرامی‌های دیماه، تجمع ها به خشونت کشیده شد، سابقه درگیری بر سر مساله آب وجود دارد.

 

آن چیزی که در کشور ما بحران ایجاد می‌کند، این است که ما هرگز واقعیت‌های اقلیمی و جغرافیایی خودمان را به رسمیت نمی‌شناسیم و همچنان رو به آسمان برنامه ریزی می‌کنیم؛ امیدواریم و دعا می‌کنیم که باد و باران بیاید.

 

امارات -همسایه جنوبی ما- هم در خشکسالی بسیار شدیدی است، کلا در منطقه خاورمیانه وضعیت همین گونه است، اما آن‌ها نگرانی چندانی از این خشکسالی و کمبود باران ندارند و هرگز مثل ما بیمناکِ ریزش‌های آسمانی اندک شان نیستند. چرا؟ چون چیدمان توسعه شان را بر مبنای اقتصادی طراحی کرده اند که کمترین وابستگی را به آب و خاک دارد.

 

این‌ها همه نشان دهنده این است که خطری بزرگتر از خطر خشکسالی کشور را تهدید می‌کند و آن هم خشکسالی مدیرانی است که حاضر به تغییر نیستند و درایت درک شرایط کنونی را ندارند. بسیار محافظه کار یا متحجر و تغییرناپذیر هستند و با توجه به این ماجرا ما درگیر خطری هستیم که من اسمش را می‌گذارم "خشکسالی مدیریتی".

 

 میانگین گرفتن پیراسنجه های اقلیمی در کشور‌هایی با شرایط کشور ما و براساس آن برنامه ریزی کردن، نوعی بلاهت است. مثل این است که بگوییم میانگین دو تومن پولی که در جیب من است و یک میلیاردی که در جیب شماست می‌شود ۵۰۰ میلیون و یک تومن! در حالی که واقعیت ماجرا آن است که دارایی من همچنان همان دو تومان است.

 

در مورد اقلیم خشک هم دقیقا اینگونه است و ما نباید بر اساس میانگین‌ها قضاوت و برنامه ریزی کنیم. هر سالی باید صرفا سناریوی خودش را داشته باشد و بهترین کاری که باید بکنیم این است که آبی که در این مملکت وجود دارد را برای توسعه گردشگری، توسعه صنایع های تک، نیاز آب شرب مردم و دیگر کسب و کارهای سبز اختصاص دهیم.

 

در صورتی که ما در کشورمان پرمصرف‌ترین صنایعی که در جهان وجود دارد را مستقر کرده ایم. درواقع هیچ "صنعت آب بَری" در کره زمین وجود ندارد که ما آن را نداشته باشیم! یعنی سه صنعت فولاد، آهن و اتم.

 

این سه صنعت به شدت آب بَر هستند. تمام نیروگاه‌های اتمی در دنیا در کنار رودخانه‌های دایمی، دریا‌ها و اقیانوسها جانمایی شده اند؛ اما ما در مرکز کشور-قم و اصفهان- نیروگاه اتمی ساخته ایم؛ و یا اینکه استحصال اورانیم را از یزد انجام می‌دهیم و مجبورهستیم با تانکر‌های بزرگ برای مردم آن منطقه آب شیرین ببریم. این نابخردی و عدم توجه به ملاحظات واقعی حاکم بر سرزمین ماست.

 

احداث چنین صنایعی و یا ترویج کشت محصولاتی چون #نیشکر در مناطق کم آب اشتباه است. نیشکر باید در جایی کشت می‌شود که دست کم میانگین ریزش‌های آسمانی اش ۱۰۰۰ میلیمتر باشد، در حالی که مابا وجود کم آبی با افتخار نیشکر می‌کاریم و کسی را که این کشت و صنعتها را در خوزستان گسترش داده، به عنوان رئیس سازمان محیط زیست منصوب می‌کنیم!

 

کل نیاز آب شرب ایرانیان ۸ میلیارد متر مکعب است. یعنی فقط ۸ درصد آب قابل استحصال سالانه کشور که در سخت‌ترین خشکسالی‌ها هم همیشه اتفاق می‌افتد. وضعیت ایران را با عربستان مقایسه کنید که برای تامین آب شرب مردمش به ۳ میلیارد متر مکعب آب نیاز دارد، ولی کل موجودی آب قابل استحصال سالانه اش فقط ۱ میلیارد متر مکعب است. اگر در ایران خشکسالی داریم، پس وضعیت #عربستان چگونه است؟ آدم‌های ناشکری هستیم که در چنین فلاتی که ۱۸۰ رودخانه دائمی دارد، آنقدر بد رفتار کرده‌ایم، آنقدر ولنگارانه و نابخردانه از نعمت‌های الهی سوء استفاده کردیم که حالا به چنین فلاکتی افتادیم.

 




داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

آب . کمبود آن - خشک سالی و کشاورزان

تاریخ:جمعه 29 دی 1396-09:22 ق.ظ


یک کارشناس مسائل ایران گفت: مردم معتقدند که این (مشکل)، بحران بزرگ دیگری است که کشور با آن مواجه است.

بسیاری از فعالان محیط‌زیست معتقدند که ایران به سرعت در حال نزدیک شدن به نقطه بحرانی است. زیرا کاهش بارندگی و افزایش دما باعث خشکی دریاچه‌ها، طوفان‌های گردوغبار و تخلیه مناطق سابقا حاصلخیز شده است.

خشکسالی در خاورمیانه یک نگرانی است. اما جمعیت ۸۰ میلیونی ایران به طور خاص در معرض خطر هستند. در این ماه، شاهرخ فاتح، مدیر مرکز خشکسالی و مدیریت بحران ایران، گفت ۹۶ درصد مناطق کشور شرایط خشکسالی طولانی را تجربه می‌کنند.

یوسف فرهادی بابادی، یک فعال محیط‌زیست در چهارمحال و بختیاری گفت: مردم منطقه من نمی‌خواهند نگرانی‌های محیط‌زیستی‌شان را سیاسی کنند، اما کمبود آب و آلودگی هوا و رودخانه‌ها به عنوان بحران‌های سیاسی دیده می‌شوند.

بابادی گفت: در این استان، ۳۸۰۰ چشمه طبیعی وجود داشت، اما تقریبا ۱۱۰۰ چشمه خشک شد. سازمان هواشناسی اخیرا پیش‌بینی کرده که تا پایان سال ایرانی، بارندگی در این استان ۸۰ درصد کمتر از میانگین بلندمدت خواهد بود.

بسیاری از مناطق غالبا کشاورزی، درباره سلسله‌ای از کانال‌های مناقشه‌برانگیزی که دولت برای انتقال صد‌ها میلیون مترمکعب آب از رود کارون به استان‌های مرکزی ساخته، گلایه می‌کنند


داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

بحران آب در یک نگاه . معلوم نیست کی به این مسائل دقت خواهیم کرد و علاج چگونه خواهد بود ؟

تاریخ:جمعه 22 دی 1396-02:14 ب.ظ

بحران آب و کم بارشی در سال آبی جدید دغدغه...
خشکسالی کم سابقه ای  دست  وپنجه نرم می کنندخشکسالی بخشی از علت افزایش
  تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۱۰/۲۱
شرایط بحرانی از جمله توفان هستند رئیس دانشگاه علوم پزشکی... پیش تاکنون با بحران خشکسالی وزش توفان و گردو غبار... از این بحران رو به رو هستند سیستان و بلوچستان...
کد خبر: ۳۴۲۲۴۳   تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۱۰/۰۷
با کاهش بارندگی و بحران خشکسالی روبرو است
کد خبر: ۳۳۹۸۴۴   تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۹/۲۰
که از بحران خشکسالی رنج می برد افزود ایران با... وجود خشکسالی در سالهای اخیر باعث شده که مناطقی از...
کد خبر: ۳۳۸۵۷۵   تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۹/۱۰
کد خبر: ۳۳۳۸۶۷   تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۸/۰۲
کد خبر: ۳۲۳۵۹۷   تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۵/۰۳
کد خبر: ۳۲۲۸۲۳   تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۴/۲۷
خشکسالی و کمبود آب در ایران هر روز وارد مرحله... درباره وضع خشکسالی در ایران را دیروز شاهرخ فاتح رئیس... مرکز خشکسالی و مدیریت بحران سازمان هواشناسی کشور داد او... با اعلام آخرین داده های مرکز خشکسالی و مدیریت بحران...
کد خبر: ۳۲۱۸۷۵   تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۴/۱۹
بارش های ناگهانی و خشکسالی دو نمونه از بارزترین... اخیر سطح آب دریاچه ارومیه در اوج بحران خشکسالی به...
کد خبر: ۳۱۴۲۲۸   تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۱۱
سدسازی در شرایط خشکسالی ادامه دارد حمید چیت چیان... وضعیتی حاکم نیست تداوم بحران خشکسالی در ایران تمام اینها... در حالی است که در سال های اخیر وضع خشکسالی... در ایران بحرانی تر شد و در سال ٩٥ به...
کد خبر: ۳۰۹۶۶۴   تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۲/۲۵
رکوردداران تنش آبی کشور است و بحران خشکسالی تیغ گلویش... و فاضلاب استان فارس اعلام می کند این منطقه بحران... را عبور کرده و به فرابحران رسیده است با وجود... این گویا سوء مدیریت استانی هنوز فرا بحران فارس را...
کد خبر: ۳۰۸۷۲۴   تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۲/۱۷
۱۳۹۵/۱۱/۱۶
آنچه ما را تهدید می کند
است آب بحرانی زیست محیطی با پیامدهای جدی رییس مرکز... ملی خشکسالی سازمان هواشناسی گفته با نگاهی کوتاه مدت 84... درصد از مساحت کشور با درجات مختلفی از خشکسالی مواجه... سالی شدید و دو دهم درصد نیز خشکسالی بسیار شدید...
کد خبر: ۳۰۲۷۵۷   تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۱/۰۹
فرمانروایی خشکسالی در دشت های فارس میرسیم به خشکسالی که... فارس را با خود درگیر کرده است در واقع خشکسالی... درگیر میکند ولی آنچه خشکسالی اخیر در فارس را تبدیل... به بحران کرد این بود که این بار جای اینکه...
کد خبر: ۲۹۲۲۷۳   تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۷/۲۲
نیز به دنبال داشته است حالا در شرایطی که بحران... خشکسالی بر کشور سایه انداخته است بخش عمده مردم ایران... می دهد با وجود آن که خشکسالی در کشور بیداد...
کد خبر: ۲۸۷۹۱۷   تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۶/۱۳

رئیس مرکز ملی خشکسالی و مدیریت بحران سازمان هواشناسی... با تاکید بر اینکه بحران خشکسالی انباشته کشور با بارش... وگو با ایسنا با اشاره به اینکه بحران زیست محیطی... کوتاه مدت حل نمی شود گفت کشور ما دچار خشکسالی...
کد خبر: ۲۷۱۷۱۰   تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۱۸



داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

کمبود آب خشکسالی و اثر آن بر زندگی کشاورزان

تاریخ:جمعه 22 دی 1396-01:55 ب.ظ


کشاورزان: از یک بانک وام می گیریم تا وام بانک دیگر را بدهیم محسن ایزدخواه، عضو پیشین هیأت مدیره صندوق بیمه کشاورزان: برخلاف قانون به کشاورزان بیمه بیکاری تعلق نمی‌گیرد

به گزارش  شهروند، «از یک بانک وام می‌گیریم تا وام بانک دیگر را بدهیم» این موضوع را کشاورزان زیادی به زبان می‌آورند. کشاورزانی که حالا با خشکسالی کم‌سابقه‌ای دست‌وپنجه نرم می‌کنند و نگران بازپرداخت وام‌های سنگینی هستند که از بانک‌ها گرفته‌اند.

‌سال آبی امسال خشک و کم‌بارش گذشته است و کشاورزان پاییز بی‌برکتی را پشت سر گذاشته‌اند. بر اساس اعلام وزارت نیرو امسال خشک‌ترین ‌سال آبی در ٤٩‌ سال گذشته بوده است و میانگین بارش‌ها نسبت به بلندمدت ٥٨,٢‌درصد کاهش داشته است. این کاهش بارش‌ها در برخی استان‌های کشور مثل سیستان‌و‌بلوچستان، قم، یزد، خراسان و... به ٩٠‌درصد هم می‌رسد و حالا بسیاری از کشاورزان می‌گویند كه نیمی از زمین یا کمتر از آن را زیر کشت برده‌اند.

برخی هم قید ریسک‌کردن را زده‌اند و به کارگری روی مزرعه رضایت داده‌اند. بخشی از کشاورزان می‌گویند که به‌کل امسال قید کشاورزی را زده‌ و به دستفروشی در حاشیه شهرها یا کارگری در مشاغل دیگر روی آورده‌اند. یک کشاورز سمنانی ساکن یکی از مناطق دارای تنش آبی در کشور به «شهروند» می‌گوید كه طرح مصوب در وزارت جهاد کشاورزی در دوره‌های قبل حالا به دلیل کم‌آبی شکست خورده است؛ حالا بانک برای وصول مطالبات معوق خویش به سراغ او آمده و تصمیم به اجرای وثیقه بانکی گرفته است.

او می‌گوید مجری اصلی طرح پیمانکاری بوده است که طرح را در اداره‌کل جهاد کشاورزی و بانک مصوب کرده و به او برای دریافت سهمیه آب کانال برای اجرای طرح قول داده بود اما حتی در لحظه افتتاح طرح توسط استاندار وقت در‌ سال ٨٧، آب مورد نیاز نه از محل کانال که از یک چاه قرض گرفته شده بود. جالب آن‌که استاندار پس از افتتاح طرح دلیل ارایه تسهیلات برای اجرای آن با توجه به معضل کم‌آبی در آن ناحیه را از مسئولان سازمان جهاد کشاورزی جویا شده بود.

این موضوع در حالی رخ می‌دهد که موسوی، مدیرکل دفتر بحران وزارت کشاورزی می‌گوید كه میزان خسارت‌ها در بخش کشاورزی در‌ سال ٩٥ به میزان ٤٠‌درصد افزایش داشته است که خشکسالی بخشی از علت افزایش خسارت‌هاست.

تنش آبی و خشکسالی بلای جان کشاورزی
زنگ‌های هشدار برای بروز تنش آبی در ایران اما از سال‌ها پیش توسط کارشناسان داخلی و بین‌المللی به صدا درآمده بود. حالا علاوه بر تنش آبی که عمدتا مربوط به استفاده از منابع زیرزمینی و تجدید‌پذیر است، استان‌های خوزستان، شمال بوشهر، غرب کهگیلویه‌و‌بویراحمد، بخش‌هایی از اصفهان، یزد، شمال و شرق کرمان، خراسان جنوبی و سیستان‌و‌بلوچستان مناطقی هستند که در آنها مشکل خشکسالی نیز مزید بر علت شده و خسارات زیادی را متوجه کشاورزان کرده است.

با این حال اما این‌گونه به نظر می‌رسد که برنامه‌های دولت برای اصلاح الگوی کشت و مصرف آب در بخش کشاورزی از سرعت مناسبی برخوردار نیست. در بودجه‌ سال ١٣٩٧ در ردیف مربوط به آبیاری تحت فشار، کم‌فشار و سامانه‌های نوین آبیاری معادل ٣٠٠‌میلیون دلار در نظر گرفته شده است. از سوی دیگر کاهش قابل‌ توجه نزولات جوی در‌ سال جاری این‌گونه به نظر می‌رسد که خسارات ناشی از خشکسالی در‌ سال زراعی ٩٧- ٩٦ با رشد بالاتری نسبت به‌ سال گذشته مواجه شود.

کاوه زرگران، رئیس کمیسیون کشاورزی اتاق بازرگانی تهران در گفت‌و‌گو با «شهروند» در مورد مشکلات کم‌آبی و تأثیر آن بر بخش کشاورزی کشور می‌گوید: «موضوع تنش آبی بیشتر مربوط به استفاده از منابع زیر‌زمینی است. حالا به این موضوع بحران خشکسالی در برخی استان‌های کشور خصوصا در‌ سال جاری زراعی هم اضافه خواهد شد. ما در کشورمان متاسفانه سیاست‌گذاری کلان و در حقیقت الگوی کشت ملی نداریم تا بر اساس مولفه‌های مختلف کشاورزی در کشور به صورت بهینه انجام شود. این مسأله باعث ایجاد دوگانگی در برخی موارد شده است. آنچنان که می‌بینیم علی‌رغم اعلام وزارت نیرو مبنی بر وقوع تنش آبی در برخی مناطق کشور، همچنان شاهد انجام فعالیت‌های کشاورزی در آنها هستیم.»

زرگران در ادامه با تأکید بر لزوم سیاست‌گذاری واحد و فرا‌بخشی در حوزه کشاورزی، اصلاح الگوی کشت و مصرف آب در آن کشور گفت: «ما در حقیقت نیازمند سیاست‌گذاری واحد برای ارایه الگوی کشت مطلوب در منطقه از کشور با توجه به شرایط اقلیمی هستیم. این بدان معنا است که اصولا باید مشخص باشد که در منطقه‌ای آیا باید فعالیت‌های کشاورزی انجام بشود و یا نشود؟ و اگر قرار است کشاورزی انجام بشود، کشت چه محصولاتی مجاز و كشت چه محصولاتی با توجه به شرایط اقلیمی غیر مجاز است.

سیاست‌گذاری در این بخش نیازمند همکاری فرابخشی میان دستگاه‌های مسئول همانند وزارت نیرو و وزارت کشاورزی است. این یک موضوع جدید است و متاسفانه کشور ما با سرعت به سمت خشک‌شدن منابع آبی و استفاده از منابع تجدیدناپذیر پیش می‌رویم و تا زمانی که در مورد بحران آب یک سیاست مدون و در حقیقت یک قانون ملی که محدودیت‌هایی را برای مناطق بحرانی وضع نکند، نداشته باشیم، بحران ادامه خواهد یافت.»

چه کسی خسارات کشاورزان را جبران می‌کند؟
با این حال اما خسارات ناشی از خشکسالی و تنش آبی در کشور تنها محدود به موضوع تسهیلات بانکی نیست. محسن ایزدخواه، رئیس سابق هیأت مدیره صندوق بیمه روستاییان و عشایر کشور در این خصوص می‌گوید: «مسأله حمایت از روستاییان و کشاورزان در دو سطح متفاوت انجام می‌شود؛ در سطح اول محصولات کشاورزی چه در قالب خرید تضمینی و چه در قالب پوشش‌های بیمه‌ای برای مقابله با خسارات ناشی از آفات و بلایای طبیعی مطرح است.

سطح دوم در ساختار قانون نظام جامع رفاه که در ‌سال ١٣٨٣ و در دولت آقای خاتمی دیده شد. در این چارچوب آیین‌نامه‌ای در هیأت وزیران به تصویب رسید که برمبنای آن صندوق بیمه روستاییان و کشاورزان تأسیس شد. در این صندوق دو مسأله پیش‌بینی شده بود. اول جبران خسارات ناشی از بلایای طبیعی نظیر خشکسالی بود. بر این اساس در صورت بروز این موضوع دولت تا زمان توانمند‌شدن کشاورزان مکلف به پرداخت سهم بیمه کشاورزان به صندوق خواهد بود.

دوم این‌که در اساسنامه این صندوق پیش‌بینی شده بود که در صورت بروز این قبیل مشکلات می‌بایست بیمه بیکاری به کشاورزان پرداخت شود که البته متاسفانه صندوق برای اجرایی‌کردن این دو موضوع گام مشخصی برنداشته است. این در حالی است که در دوازده ‌سال اخیر ٤٠٠‌میلیارد تومان بیش از میزان پیش‌بینی‌شده به صندوق پرداخت شده است.»

آیا کشاورزی به‌صرفه است؟
گذشته از مشکلات مربوط به تنش آبی و کشاورزی در کشور این‌گونه به نظر می‌رسد که سیاست کلی در این بخش با توجه به شرایط اقلیمی، وضع اقتصاد و کاهش شدید منابع عمومی دولت، شرایط نامناسب مالی بانک‌ها نیازمند تجدیدنظر است. از این رو باید گفت که علاوه بر تدوین و طراحی اسناد بالادستی نظیر سند آمایش سرزمین که مزیت‌های اقتصادی هر منطقه از کشور با توجه به شرایط اقلیمی و وضع نیروی کار را مدنظر قرار می‌دهد، سیاست‌های موسوم به خودکفایی در محصولات کشاورزی که باعث افزایش سطح زیر کشت در کشور و برداشت بی‌رویه از منابع زیرزمینی بوده است، نیز می‌بایست تغییر کند.

واقعیت این است که تولید بسیاری از محصولات کشاورزی در ایران به دلیل وضع تنش آبی و خشکسالی به لحاظ اقتصادی دیگر به‌صرفه نیست و از سوی دیگر حمایت از تولید این محصولات چه در قالب خرید تضمینی و چه در قالب پوشش‌های حمایتی نظیر استمهال بدهی‌های بانکی کشاورزان هزینه‌های بسیاری را به دولت تحمیل کرده است.

جمالی‌فر، کشاورز نمونه در این خصوص می‌گوید: «باید در سیاست‌های مربوط به کشاورزی در کشور تجدیدنظر کنیم. امروز برای رسیدن به آب ٢٧٥متر پایین می‌رویم. درنتیجه این موضوع هم املاح آب بالا و هم هزینه‌های کشاورزی نظیر هزینه برق بالا رفته است. این نتیجه سیاست‌های اشتباه در برداشت بی‌رویه از منابع زیرزمینی است. باید در درجه اول جلوی چاه‌های غیرمجاز گرفته شود. در زمان آقای احمدی‌نژاد بیش از دو‌هزار چاه در کنار زاینده‌رود حفر شده بود و از طریق لوله‌گذاری آب را به حاشیه اصفهان برده‌اند و این خود از دلایل وضع امروز زاینده‌رود است.»

رئیس کمیسیون کشاورزی اتاق بازرگانی تهران هم در این مورد می‌گوید: «برای اصلاح وضع کشاورزی در برخی مناطق ممکن است دیر شده باشد. البته بسته به شرایط اقلیمی شاید بتوان با استفاده از تکنولوژی‌های نوین، روش‌های آبیاری جدید، ایجاد گلخانه‌های صنعتی کشاورزی را نجات داد؛ ولی در کل نیازمند سیاست‌گذاری کلی و تصمیم ملی با مشارکت همه بخش‌های مربوط هستیم. متاسفانه تصمیمات جاری در بخش کشاورزی ما توسط وزارت جهاد کشاورزی و با اولویت‌های کشت کشور انجام می‌شود؛ در حالی ‌که با توجه به شرایط اقلیمی امروز کشور نیازمند سیاست‌گذاری کلان در این حوزه با مشارکت همه دستگاه‌ها هستیم.»




داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

تغییرات فرهنگی و تجدد طلبی در عصر پهلوی اول و با روایت جلال آل احمد ( کشف حجاب )

تاریخ:پنجشنبه 21 دی 1396-05:04 ب.ظ

دوستان با سلام مثل همیشه با یک عذرخواهی صادقانه  از غیبت اینجانب ،
این مطالب را با حوصله بخوانیم . آنوقت می فهمیم مرحوم جلال آل  احمد در نویسندگی اعجوبه بوده است .
با تشکر از منبع این مطلب و اخذ اجازه از اقای مهدی یساولیدر انتشار مطلب ( علی سلطان بیگی ) .
بعد از خواندن این مطلب موضوع کشف حجاب در منطقه چایپاره را با هم بررسی خواهیم کرد ( علی سلطان بیگی ).



واکاوی دگرگونی‌های زیست فرهنگی- اجتماعی ایرانیان در روزگار پهلوی اول، در داستان «جشن فرخنده» جلال آل احمد

تاریخ انتشار: ۲۱ دی ۱۳۹۶ - ۰۰:۵۵
درآمدن صدای در و رسیدن دو میهمان ناشناس، اما مسیر روایت جلال آل احمد را به سویی می‌برد که پسرک سرانجام درمی‌یابد ماجرای آن نامه پردردسر چه بوده است «رفتم دم در. یک صاحب‌منصب بود و دنبالش یک زن سرواز. یعنی چارقد به‌سر. همسن‌های خواهر بزرگم. چارقد کوتاه گل‌منگلی داشت. هیچ زنی با این ریخت توی خانه ما نیامده بود. کیف به دست داشت و نوک‌پنجه راه می‌رفت. [..]روی کول صاحب‌منصب دو تا قپه بود و من نمی‌شناختمش. یعنی چکار داشت؟

 داستان، ظهر یک روز سرد زمستانی از کنار حوض آب آغاز می‌شود. «جشن فرخنده» جلال آل احمد، ما را به میانه‌های دهه ١٣١٠ خورشیدی می‌برد. پسرکی داستان را برایمان روایت می‌کند «ظهر که از مدرسه برگشتم بابام داشت سر حوض وضو می‌گرفت». پدر، متدین و پیش‌نماز مسجد است «توی محل همه بهش حاجی آقا می‌گفتند». حوض میانه حیاط وضوخانه پدر در خانه است «بیا دستت را آب بکش، بدو سر پشت‌بون حوله منو بیار [..]دویدم به طرف پلکان بام. ماهی‌ها را خیلی دوست داشت. ماهی‌های سفید و قرمز حوض را. وضو که می‌گرفت اصلا ماهی‌ها از جاشان هم تکان نمی‌خوردند». پسرک هنگامی که از پشت‌بام بازمی‌گردد، هنگام رفتن درون خانه، صدای در را می‌شنود «بدو ببین کیه. اگه مشد حسینه بگو آمدم. هروقت بابام دیر می‌کرد از مسجد می‌آمدند عقبش. در را باز کردم. مامور پست بود. کاغذ را داد دستم و رفت. نه حرفی نه هیچی». نامه، آغاز یک دگرگونی است «وازش کن بخون. [..]بابام رو کرسی نشسته بود و داشت ریشش را شانه می‌کرد که سر پاکت را باز کردم. چهار خط چاپی بود. [..]فقط اسم بابام را وسط خط‌های چاپی با قلم نوشته بودند. زیرش هم امضای یکی از آخوند‌های محضردار محلمان بود که تازگی کلاهی شده بود. تا سال پیش رفت‌وآمدی هم با بابام داشت. - ده بخوان چرا معطلی بچه؟ و خواندم: «به مناسبت جشن فرخنده ١٧ دی و آزادی بانوان مجلس جشنی در بنده منزل ...».

خواندن متن نامه، اما پایان نمی‌یابد؛ ضربه به اندازه‌ای کاری است که جایی برای تردید برجای نمی‌گذارد «بابام کاغذ را از دستم کشید بیرون». عصبانیت ناگهانی پدر، گریز پسر را در پی می‌آورد «دررفتم. عصبانی که می‌شد باید از جلوش دررفت. توی حیاط شنیدم که یک‌ریز می‌گفت: - پدرسگ زندیق! پدرسوخته ملحد! به زندیقش عادت داشتم. اصغر آقای همسایه [کفترباز]را هم زندیق می‌گفت. اما ملحد یعنی چی؟ اینرا دیگر نمی‌دانستم. اصلا توی کاغذ مگر چی نوشته بود. از همان یک نگاهی که به همه‌اش انداختم فهمیدم که روی‌هم‌رفته باید کاغذ دعوت باشد». آنچه بر کاغذ آمده بود، گویی همچون تندبادی بر آب حوض میانه حیاط خانه، «حاجی آقا» را آشفته کرد «یادم است که اسم بابام که آن وسط با قلم نوشته بودند خیلی خلاصه بود. از آیه‌الله و حجه‌الاسلام و این حرف‌ها خبری نبود که عادت داشتم روی همه کاغذهایش ببینم. فقط اسم و فامیلش بود؛ و دنبال اسم او هم نوشته بود "بانو" که نفهمیدم یعنی چه. البته می‌دانستم بانو چه معنایی می‌دهد. هرچه باشد کلاس ششم بودم و امسال تصدیق می‌گرفتم. اما چرا دنبال اسم بابام؟ تا حالا همچه چیزی ندیده بودم». هم‌زمان با عصبانیت پدر از خواندن نامه جنجالی، جلال آل احمد، مادر را از زبان پسرک اینگونه تصویر می‌کند «دویدم سراغ مطبخ. مادرم داشت بادمجان سرخ می‌کرد. مطبخ پر بود از دود و چشم‌های مادرم قرمز شده بود. مثل وقتی که از روضه برمی‌گشت». او نماینده زن سنتی ایرانی است که در آن نامه دردسرساز «بانو» خطاب شده است «- عباس! باز فریاد بابام بود. خدا دیگر چکارم دارد؟ از آن فریاد‌ها بود که وقتی می‌خواست کتکم بزند از گلویش درمی‌آمد. دویدم. [..]برو مسجد بگو آقا حال نداره. بعد هم بدو برو حجره عموت بگو اگه آب دستشه بگذاره زمین و یک توک پا بیاد اینجا» مادر هواخواه پسر درمی‌آید «- آخه بذار بچه یک لقمه نون زهرمار کنه ... مادرم بود. نفهمیدم کی از مطبخ درآمده بود. ولی می‌دانستم که حالا دعوا باز درخواهد گرفت و ناهار را زهرمارمان خواهد کرد. - زنیکه [..]باز تو کار من دخالت کردی؟ حالا دیگر باید دستتو بگیرم و سر و [..]برهنه ببرمت جشن».


لرزه‌هایی بر آن قامت استوار
برهم‌ریختگی پدر متدین از خواندن نامه و آگاهی از درون‌مایه آن، نمادی از واکنش بخش‌های سنتی جامعه در برابر آن بخش از برنامه‌های فرهنگی و اجتماعی حکومت پهلوی اول به شمار می‌آید که به گونه‌ای مستقیم باور‌های دینی و عرفی آنان را هدف می‌گیرد و در ریزترین بخش‌ها به زیست روزمره‌شان وارد می‌َشود. جلال آل احمد، پسرک داستان را در این موقعیت، سرگشته تصویر می‌کند؛ او نمی‌داند چه شده و از علت خشم پدر ناآگاه است. او و خانواده‌اش در موقعیتی تازه‌اند که برایشان خشم همراه با شگفتی همراه آورده است «بابام چنان سرخ شده بود که ترسیدم. عصبانیتهایش را زیاد دیده بودم. سر خودم یا مادرم یا مرید‌ها یا کاسبکار‌های محل. اما هیچوقت به این حال ندیده بودمش. [..]مادرم حاج‌وواج مانده بود و نمی‌دانست کجا به کجاست و من بدتر ازو. رگ‌های گردن بابام از طناب هم کلفت‌تر شده بود. جای ماندن نبود». پدر، نماد واقعی از یک مرد، پدر و شوهر سنتی در ساختار خانواده ایرانی در تاریخ به شمار می‌آید؛ همانی که ستاره فرمانفرماییان، دختر شاهزاده قاجاری عبدالحسین میرزا فرمانفرماییان، در کتاب «دختری از ایران؛ خاطرات خانم ستاره فرمانفرماییان»، جایگاه او را از زبان مادرش روایت می‌کند «مادرم پیوسته به ما می‌گفت: - سر نماز و وقت دعا، از خداوند بخواین پدرتون صد و بیست سال عمر کنه. [..]او بدین‌وسیله نقش حیاتی وی در زندگی افراد تحت تکلف‌اش را یادآوری می‌کرد. من هم دل‌ام می‌خواست پدرم همیشه زنده بماند، چرا که فقدان او فروپاشی خانواده و متعلقات‌اش را به دنبال داشت. فرهنگ مردسالاری در جامعه‌ی ایران، به زن باورانده بود که اگر به مردی تکیه نکند و از سوی او حمایت نشود، نمی‌تواند روی پای خود بایستد و سرانجام در جامعه مضمحل خواهد شد». همین پدر با آن جایگاه دست‌نایافتنی‌اش اکنون در تنگنا افتاده است.


پسرک به مرید‌های پدر پیام رساند که آقا امروز به مسجد نمی‌آید و باید خود برای نماز قامت ببندند. او که پی عمو به حجره‌اش در بازار رفته است، اینجای داستان ما را با نمایی دیگر از آن دگرگونی مهم، اما دردسرساز که در نامه نیز آمده بود، آشنا می‌کند «داستان کاغذی را که آمده بود و حرفی را که بابام به مادرم گفته بود همه را برایش گفتم. دو سه بار «عجب! عجب!» گفت: [.. عمو]عبایش را از دوش برداشت و تا کرد و گذاشت زیر بغلش و شبکلاهش را از توی جیبش تپاند و از در حجره آمدیم بیرون. می‌دانستم چرا این کار را می‌کند. پارسال توی همین تیمچه جلوی روی مردم یک پاسبان یخه عمویم را گرفت که چرا کلاه لبه‌دار سر نگذاشته؛ و تا عبایش را پاره نکرد دست ازو برنداشت. هیچ یادم نمی‌رود که آنروز رنگ عمو مثل گچ سفید شده بود و هی از آبرو حرف می‌زد و خدا و پیغمبر را شفیع می‌آورد. اما یارو دستش را انداخت توی سوراخ جاآستین عبا و سرتاسر جرش داد و مچاله‌اش کرد و انداخت و رفت». خشم پدر از آن نامه به اندازه‌ای است که حتی با آمدن عمو نیز فرونمی‌کاهد «از پشت در اطاق بابام که می‌گذشتم فریادش بلند بود و باز همان "زندیق" و "ملحد" را شنیدم. لابد به همان یارو فحش می‌داد که کاغذ را فرستاده بود».


پسرک ناگهان به یاد می‌آورد که مدرسه دیر شده است «یعنی دیر نشده بود، اما وضع من جوری بود که باید زودتر می‌رفتم». «وضع»‌ی که این کودک را نیز به خود درگیر کرده، با آن نامه بی‌پیوند نیست «بله دیگر سر همین قضیه شلوار کوتاه! آخر منکه نمی‌توانستم با شلوار کوتاه بروم مدرسه! پسر آقای محل! مردم چه می‌گفتند، و اگر بابام می‌دید؟ از همه این‌ها گذشته خودم بدم می‌آمد. مثل این بچه‌های قرتی که پیشاهنگ هم شده بودند و سوت هم به گردنشان آویزان می‌کردند و "شلوار کوتاه کلاه بره ... "» بله دیگر هیچکس از متلک خوشش نمی‌آمد و همین جوری شد که آخر ناظم از مدرسه بیرونم کرد که "یا شلوارت را کوتاه کن یا بیا برو مکتب‌خونه"». اجبار ناظم مدرسه که البته از جایی بالاتر سرچشمه می‌گرفت، البته برای پسرک چاره‌پذیر بود «مادرم همان‌وقت این فکر به کله‌اش زد. به پاچه‌های شلوارم از تو دکمه قابلمه‌ای دوخت و مادگی آنرا هم دوخت به بالای شلوارم؛ و باز هم از تو، و یادم داد که چطوری دم مدرسه که رسیدم شلوارم را از تو بزنم بالا و دکمه کنم و بعد هم که درآمدم بازش کنم و بکشم پایین [..]سعی می‌کردم از همه زودتر بروم مدرسه؛ و از همه دیرتر دربیایم. زنگ آخر را که می‌زدند آنقدر خودم را توی مستراح معطل می‌کردم تا همه می‌رفتند و کسی نمی‌دید که با شلوارم چه حقه‌ای سوار کرده‌ام [..]، اما هرچه بود دیگر ناظم دست از سرم برداشت».


حجاب‌ها که رفت زنان از پشت بام‌ها رفت‌وآمد کردند


منصوره اتحادیه، تاریخ‌نگار و نویسنده، در گفت‌وگو با روزنامه شهروند به تاریخ ٢١ دی ١٣٩٤ خورشیدی با تیتر «پهلوی اول که رفت زنان به حجاب بازگشتند»، به دشواری و ناممکنی کشف حجاب برای بخشی بزرگ از زنان ایرانی اشاره کرده، از پیامد‌های آن سخن رانده است «وقتی حمام رفتن برای آنان سخت بوده، حتی گزارش شده که از راه پشت‌بام‌خانه‌ها صورت می‌گرفته است، بی‌شک برداشتن حجاب برای آنان ناممکن به نظر می‌رسیده است. من دوره کودکی را به یاد دارم که اهل خانه درباره کشیدن روسری و چادر از سر دوستان و آشنایان سخن می‌گفتند. بخشی از این اجبار را البته از مدرسه‌ها آغاز کردند. هم معلمان هم دختران مدرسه باید اونیفرم مخصوص با یقه سفید آهارزده بر تن می‌کردند». نما‌های دیگر پیوند داستان با وضعیت فرهنگی- اجتماعی نهفته در پسِ آن، هنگامی است که پسرک عصر از مدرسه بازمی‌گردد «خواهر بزرگم با بچه شیرخوره‌اش آمده بود خانه ما. خانه‌شان توی یکی از پسکوچه‌های نزدیک خودمان بود؛ و روز هم می‌توانست بیاید و برود. سروگوشی توی کوچه آب می‌داد و چشم آجان‌ها را که دور می‌دید بدو می‌آمد. سرش را با یک چارقد قرمز بسته بود. لابد باز آمده بود حمام. بچه‌اش وق می‌زد و حوصله آدم را سرمی‌برد». جلال آل احمد هرچند به گونه‌ای نرم و راویانه واکنش‌های زنان را نسبت به برنامه کشف حجاب حکومت می‌نمایاند، اما روایت‌هایی گوناگون از واکنش‌های تند لایه‌های سنتی جامعه در برابر این برنامه وجود دارد. ستاره فرمانفرماییان از یک نفرت بزرگ سخن می‌راند «زن‌های مومن و متدین ایران، از رضا شاه به خاطر دستور کشف حجاب، نفرت داشتند. [.. هرچند]کسی یارای مخالفت با این دستور را نداشت. وقتی به مادرم گفته شد که باید چادر قدیمی‌اش را کنار بگذارد، از شدت حیرت و ناراحتی بی‌هوش شد. از نظر زنان این دستور به مراتب از مبارزه با آخوند‌ها و مصادره‌ی املاک و اموال و کشتار مردم زشت‌تر بود.... او در حضور بتول خانم رضا شاه را نفرین می‌کرد و می‌گفت: - آخه این شاه شیطان‌صفت از خدا نمی‌ترسه ... خدا لعنت‌اش کنه!».


این واکنش‌ها نسبت به دگرگونی‌های جامعه به ویژه در زمینه پوشش، در میان ایرانیان در روزگار پیش‌تر نیز وجود داشته و تنها به روزگار پهلوی اول و دخالت رسمی و آمرانه حکومت منحصر نمی‌شده است. بخشی از ناهمراهی‌ها در این زمینه، به میانه‌های روزگار حکمرانی ناصرالدین شاه قاجار بازمی‌گردد. منصوره اتحادیه در کتاب «زنانی که زیر مقنعه، کلاهداری کردند (زندگانی ملک‌تاج خانم نجم‌السلطنه)» نخست می‌نویسد «موقعیت زنان نیز به مرور تحول می‌یافت که مورد پذیرش همگان نبود. در خارج از منزل کماکان رعایت حجاب الزامی بود، ولی زنان جوان چادر‌های قدیمی که به چادر "کمری" شهرت داشت- که همراه با روبنده و چاقچور پوشیده می‌شد- را به کناری زدند و چادر "چرخی" که کوتاه و جلوی آن باز بود به سر گذاشتند و صورت را با پیچه می‌پوشاندند». او سپس به پاره‌ای واکنش‌ها اشاره می‌کند عمادالسلطنه سالور برادر عین‌السلطنه [شاهزاده قاجار و نویسنده کتاب «روزنامه خاطرات عین‌السلطنه»]در خاطراتش که هنوز منتشر نشده است، به این مُد جدید باب‌شده اشاره دارد. او در ٢٥ ذیقعده ١٣٢٥ ق، می‌نویسد: مُد و طرح لباس و کفش و ...، بسیار در این یک سال تغییر کرده. نقدا اغلب پیچه می‌زنند و دستی طوری می‌کنند که سر را قدری بلند کنند و تمام صورت پیدا باشد. [..]این لباس بیرون خانم‌ها مُد است، روبند خیلی کم شد. اهل خانه من تمام روبند می‌زنند و نگذاشته‌ام پیچه بزنند». اتحادیه باز جایی دیگر در همین کتاب می‌نویسد «این‌گونه تغییرات مورد پسند و قبول همگان نبود و هنوز هم بسیاری از مردن به زنان خود اجازه نمی‌دادند با این پوشش از خانه خارج گردند. [..]کماکان اغلب زنان اعیان و همطراز نجم‌السلطنه برای خرید از خانه خارج نمی‌شدند. اجناس را یا دلاله‌ها به منزل می‌آوردند، یا پیشکار و گیس‌سفیدان را برای خرید به بازار و دکان‌ها می‌فرستادند».


شفای قنداق تفنگ جایگزین شفای توپ مرواری
نویسنده داستان «جشن فرخنده» در میانه نقد‌های جدی خود به بخشی از برنامه‌های فرهنگی و اجتماعی حکومت پهلوی اول، اما از گرداندن قلم نقد به سوی جامعه بازنمی‌ماند. او در روایت خویش، به پاره‌ای باور‌های بی‌پایه میان ایرانیان آن روزگار نیز گوشه می‌زند؛ آنجا که گفت‌وگوی مادر و دختر را درباره بیماری نوزاد و راه‌های درمان آن در باور توده روایت می‌کند «مادرم چایی مرا که می‌ریخت داشت به خواهرم می‌گفت: - میدونی ننه؟ چله سرش افتاده. حیف که توپ مرواری رو سر به نیست کرده‌ن. وگنه [وگرنه]بچه رو دو دفعه که از زیرش رد می‌کردی انگار آبی که رو آتش بریزی». گزارش‌هایی گوناگون در روایت‌ها و منابع تاریخی درباره باور‌های توده نسبت به گره‌گشایی‌های این توپ وجود دارد. جلال عبده، دیپلمات ایرانی در دوره پهلوی در کتاب «چهل سال در صحنه؛ خاطرات دکتر جلال عبده» در این‌باره نوشته است «در شب چهارشنبه‌سوری در میدان ارگ مراسم مخصوصی برگزار می‌شد. در وسط میدان توپ عظیمی به نام توپ مروارید روی سکوئی قرار داشت ... زن و مرد و دختر و پسر اطراف توپ نامبرده جمع می‌شدند و دختران سعی داشتند از روی لوله توپ بگذرند و به این‌ترتیب بر این باور بودند که بخت آنان باز می‌شود». آن توپ جادویی در باور توده هرچند دیگر نیست، اما آن باور‌ها راه خود را می‌روند و در هنگامه‌های مشکل‌ها، گریزگاهی دیگر می‌جویند «- حالا بیا یک کار دیگه بکن ننه. ورش دارد ببر دم کمیسری از زیر قنداق تفنگ درش کن. - مادر مگه این روز‌ها می‌شه اصلا طرف کمیسری رفت؟ خدا بدور! - خوب ننه چرا نمیدی شوهرت ببره؟ سه دفعه از زیر قنداق تفنگ دوش کنه بعد هم یک گوله نبات بده به صاحب تفنگ».


ننه، از پسرک می‌خواهد برای حمام خانگی هیزم بیاورد؛ همان حمامی که همچون یک گریزگاه برای زنانِ سرگشته از برنامه حکومت، میهمان پاره‌ای خانه‌ها شده بود «این حمام سرخانه هم عزایی شده بود. از وقتی توی کوچه چادر را از سر زن‌ها می‌کشیدند بابام تصمیم گرفته بود حمام بسازد و هفته‌ای هفت روز دودود می‌داشتیم که نگو؛ و بدیش این بود که همه زن‌های خانواده می‌آمدند و بدتر اینکه هیزم‌آوردنش با من بود». روایت سیدعبدالله انوار در گفت‌وگو با روزنامه شهروند به تاریخ ٣٠ خرداد ١٣٩٦ خورشیدی با تیتر «٢٨ مرداد مردم غافلگیر شدند»، نقشی دیگر از این سیاست آمرانه حکومت پهلوی اول را می‌نمایاند. او که ١٧ دی ١٣١٤ در آن برنامه حکومتی حضور داشته است، می‌گوید «کشف حجاب در زمان رضاشاه با سخت‌گیری بسیار همراه شد. آنگونه که به یاد دارم کلاس چهارم ابتدایی بودم ما را به دانشسرای مقدماتی، دانشگاه کنونی خوارزمی بردند. رضا شاه نیز با همسر و دخترش به دانشسرا آمدند و رضاشاه گفت: من دلم می‌خواست که نصف مردم ایران هم عین نصف دیگر مردم ایران شوند. بعد از این نطق هم بر شدت سختگیری بر نپوشیدن چادر بیشتر شد و از آنجا که مادرم مذهبی و محجبه بود، در زمان ممنوعیت پوشیدن چادر اصلا نتوانست از خانه بیرون بیاید و ناچار شدند که در منزل برایش حمام بسازند تا برای حمام‌رفتن ریسک خروج از خانه را به جان نخرد».


آن عطر ناآشنا و شگفت‌انگیز


درآمدن صدای در و رسیدن دو میهمان ناشناس، اما مسیر روایت جلال آل احمد را به سویی می‌برد که پسرک سرانجام درمی‌یابد ماجرای آن نامه پردردسر چه بوده است «رفتم دم در. یک صاحب‌منصب بود و دنبالش یک زن سرواز. یعنی چارقد به‌سر. همسن‌های خواهر بزرگم. چارقد کوتاه گل‌منگلی داشت. هیچ زنی با این ریخت توی خانه ما نیامده بود. کیف به دست داشت و نوک‌پنجه راه می‌رفت. [..]روی کول صاحب‌منصب دو تا قپه بود و من نمی‌شناختمش. یعنی چکار داشت؟ اول شب با این زن سرواز. صبح تا حالا توی خانمان همه‌اش داشت اتفاقات تازه می‌افتاد. یک‌دفعه نمی‌دانم چرا ترس برم داشت. [..]نکند باز مشگلی برای جواز عمامه بابام پیدا شده باشد؟ شاید به همین علت نه امروز ظهر مسجد رفت نه مغرب؟». صاحب‌منصب نزد پدر رفته، دختر «سرواز» نیز به اتاق دیگر پیش ننه راهی می‌شود. پسرک کنجکاوانه، به بهانه‌هایی از این اتاق به اتاق دیگر می‌رود تا دریابد آنجا چه می‌گذرد «صاحب‌منصب داشت به لفظ قلم حرف می‌زد: - بله حاج‌آقا. متعلقه خودتان است ترتیبش را خودتان بدهید؛ که آمدم بیرون. دیگر متعلقه یعنی چه؟ یک امروز چند تا لغت تازه شنیده بودم. [..]گفتم بروم ببینم دیگر این زنکه کیست».


پسرک هنگام پای‌گذاردن به اتاق زنان، بویی شگفت حس می‌کند «یک جفت کفش پاشنه‌بلند دم در بود. [..]یک بوی مخصوصی توی اطاق بود که اول نفهمیدم. اما یک‌مرتبه یادم افتاد. شبیه بویی بود که معلم ورزشمان می‌داد. به‌خصوص اول صبح‌ها. بله بوی عطر بود. از آن عطرها. لب‌هایش قرمز بود و کنار کرسی نشسته بود». آن عطر عجیب شاید بسیاری دیگر ره‌آورد‌های غرب را به یاد جامعه ایران در آن روزگار می‌آورد؛ به همان اندازه ناآشنا است، که گفت‌وشنود دختر جوان با ننه درباره علت ناخوشی نوزاد «- خانوم امروز مزاجش کار کرده؟ و خواهرم گفت: - نه خانوم‌جون. همینه که دلش درد میکنه. گفتم نبات‌داغش بدن شاید افاقه کنه. اما انگار نه انگار؛ و مادرم پرسید؟ - شما خودتون چند تا بچه دارین. زنیکه سرش را انداخت زیر و گفت: - اختیار دارین من درس میخونم. - چه درسی؟ - درس قابلگی. سرش را تکان داد و خندید». پذیرش این دگرگونی بزرگ، این که دختری در آن سن نه تنها ازدواج نکرده و چندین بچه ندارد، که درس نیز می‌خواند، از سوی این زن که شاید نماد زنان سنتی جامعه می‌تواند باشد، به همان اندازه دشوار می‌آید که پذیرش حضور دختر دکتر خلیل خان ثقفی در مدرسه امریکایی از سوی مظفرالدین شاه قاجار. حسین محبوبی اردکانی در کتاب «تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران» واکنش شاه و پاسخ خلیل خان را چنین روایت کرده است «میگویند تو دخترت را بمدرسه امریکائی گذاشته‌ای که در آنجا درس بخواند من [مظفرالدین شاه]گفته‌ام همچو چیزی ممکن نبوده دروغ است حالا خودت هم بگو که دروغ است». واکنش ننه نسبت به شاه قاجار، اما مترقی‌تر می‌نماید؛ البته که جامعه ایران در میانه روزگار مظفرالدین شاه تا پهلوی اول، دگرگونی‌ها بسیار از سر گذرانده است. او با آگاهی از دانش‌آموختگی دختر صاحب‌منصب، دختر خود را برمی‌انگیزد نوزاد بیمارش را به او نشان دهد «مادرم رو کرد به خواهرم و گفت: - پس ننه چرا معطلی؟ پاشو بچهکت رو نشون خانم بده».


دگرگونی‌هایی سخت و تازه همه در پی گریزگاه


همه چیز خانه در آن روز برای پسرک ناآشنا و شگفت می‌آید. او گویی در پی گریزگاهی است؛ همین می‌شود که به کوچه پناه می‌برد و با ابوالفضل، دیوانه محله سر خود را گرم می‌کند. تاب آنجا را نیز ندارد «بلند شدم که برگردم خانه؛ که در خانه‌مان صدا کرد و از همان‌جا چشمم افتاد به صاحب‌منصب و دخترش که داشتند درمی‌آمدند. لابد خیلی بد می‌شد اگر مرا با ابوالفضل دیوانه می‌دیدند. فوری تپیدم پشت ابوالفضل [..]وقتی از جلو ابوالفضل گذشتند دختره داشت می‌گفت: - آخه صیغه یعنی چه آقاجون؟ و صاحب‌منصب گفت: - همه‌اش واسه دو ساعته دختر جون. همینقدر که باهاش بری مهمونی». پسرک گیج و سرگشته است «یعنی از چه حرف می‌زدند؟ یعنی قرار بود دختره صیغه بابام بشود؟ برای چه؟ آها ... آها ... فهمیدم. [..]برگشتم خانه». این، اما پایان داستان نیست. پدر نیز پی گریزگاهی است تا ننگ حضور در آن «جشن فرخنده» بر دامان‌اش ننشیند. او، اما باید چه راهی برود؟ زنان که در پستو‌ها پنهان شدند و سال‌ها در خانه نشستند؛ پسرک که هر بار هوای گریز داشت یا به پشت بام راه می‌برد یا در کوچه سرگردان می‌شد؛ او، اما چه کند «فردا صبح که رفتم سر حوض وضو بگیرم دیدم در اطاق بابام قفل است. ماهی‌ها هنوز ته حوض خوابیده بودند. اما پولک‌های رنگی توی پاشوره ریخته بود. گله‌بگله و تک‌توک. یک جای سنگ حوض هم خونی بود. فهمیدم که لابد باز بابام رفته سفر. هر وقت می‌رفت قم یا قزوین در اطاق را قفل می‌کرد؛ و هر شب که خانه نبود گربه‌ها تلافی مرا سر ماهی‌هایش درمی‌آوردند. وقتی برگشتم توی اطاق از مادرم پرسیدم: - حاجی آقا کجا رفته؟ - نمیدونم ننه کله‌سحر رفت! عموت می‌گفت: می‌خاد بره قم».


گریز پدر از تهران برای خودداری از شرکت در «جشن فرخنده»، واقعیتی تاریخی را می‌نمایاند. او نماینده آن بخش از جامعه ایران است که در برنامه‌های فرهنگی و اجتماعی حکومت حضور نیافت و نزدیک به یک دهه به اندرون خانه‌ها گریخت. آن گریز، اما همیشگی نبود. گریز موقت، با برافتادن حکومت پهلوی اول در پی برافروختن شعله‌های جنگ دوم جهانی و حضور متفقین در ایران، پایان یافت؛ آنجا که به روایت منصوره اتحادیه در گفت‌وگو با روزنامه شهروند به تاریخ ٢١ دی ١٣٩٤ خورشیدی با تیتر «پهلوی اول که رفت زنان به حجاب بازگشتند»، حتی زنانی نیز که ناگزیر حجاب برداشته بودند، در شرایط نو، باز به سنت پیشین بازگشتند و پوشیده شدند.

گریزان از کوچه، پناه‌برده به پشت بام

جلال آل احمد در داستان کوتاه «جشن فرخنده» در کتاب «پنج داستان» نگرش خود را نسبت به کنش‌های فرهنگی و اجتماعی دولت پهلوی اول بازمی‌تاباند. کتاب «پنج داستان» در سال ١٣٥٠ خورشیدی، دو سال پس از درگذشت جلال آل احمد منتشر شده است. این نویسنده پرآوازه در هر پنج داستان کتاب، رخداد‌ها و دگرگونی‌های فرهنگی و اجتماعی ایران در دو دهه نخست سده چهاردهم خورشیدی را با نگاهی انتقادی روایت می‌کند. او همچون منتقدی اجتماعی به سیاست‌هایی می‌تازد که دولت ایران در آن روزگار در فرآیند تجدد و مدرنیزاسیون، به گونه‌ای آمرانه کوشید جامعه ایران را دگرگون کند. کنش‌های برآمده از این سیاست‌ها، همراهی‌ها و ناهمراهی‌هایی بسیار در جامعه ایران، پیش روی خود دید. آل احمد در کنار نقش‌بندی ویژگی‌های سنتی و پذیرفته‌شده جامعه، دگرگونی‌ها را نیز روایت می‌کند؛ روایت او، اما سویه دارد؛ نویسنده منتقدانه با آن دگرگونی‌ها رویاروی می‌شود. داستان «جشن فرخنده»، به ١٧ دی ١٣١٤ خورشیدی اشاره دارد؛ روزی که پهلوی اول همراه با همسر و دختران‌اش- در وضعیت بدون حجاب و روبنده- در جشن فارغ‌التحصیلی دختران بی‌حجاب در دانشسرای مقدماتی حضور یافت و برنامه کشف حجاب را رسما اعلام کرد. جلال آل احمد در این داستان وضعیتی را روایت کرده است که این برنامه جنجال‌برانگیز حکومت پهلوی اول، برای بخشی بزرگ از ایرانیان پدید آورد و در کنار هدف‌گذاردن پوشش آنان، حتی زیست روزمره‌شان را نیز دگرگون کرد؛ تا آنجا که پاره‌ای از زنان، در هراس از ماموران حکومتی و شهربانی، تا سال‌ها از خانه بیرون نیامدند، دسته‌هایی از زنان برای رفتن به حمام و دید و بازدید آشنایان، راه پشت بام‌ها و رفت‌وآمد‌های پنهانی شبانه را پیش گرفتند و پاره‌ای خانواده‌ها از همین نیز چشم پوشیده، حمام خانگی ساختند تا زنان‌شان ناگزیر نباشند به کوچه و خیابان راهی شوند. «جشن فرخنده» روایتی از زیست روزمره بخشی از مردمان جامعه ایران در نخستین دهه‌های سده چهاردهم خورشیدی به شمار می‌آید.




داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

مکتب خانه در اصفهان

تاریخ:جمعه 10 آذر 1396-06:59 ب.ظ

تصاویر/ ایران عصرقاجار به روایت عکاس آلمانی

یکصد و پنج سال قبل در چنین روزی "ارنست هولتزر"، از عکاسان پیشگام ایران و مهندس مخابرات آلمانی در اصفهان درگذشت.این عکس کار ارنست هست او در سال 1911 در اصفهان درگذشته هست .




داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

سند توافق برای زمین چاه های یک رشته قنات در چورس قدیم

تاریخ:پنجشنبه 9 آذر 1396-11:14 ب.ظ

سند تتوافق برای احداث چاه در زمین دیگری



این نوشته بعدا توضیح داده خواهد شد





داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

تاریخ تولد در شناسنامه و تاریخ تولد در پشت جلد کتاب شبهای پیشاور

تاریخ:پنجشنبه 9 آذر 1396-10:20 ب.ظ

آیا تاریخ تولد در شناسنامه های قدیمی درست هست ؟
تاریخ تولد زیدی در پشت جلد این کتاب 1337/11/3 قید شده است در صورتی که در شناسنامه 1337/9/11 قید شده است. و راستش خودم دوساعت هست که حساب و کتاب می کنم تا بفهمم چه شده است ؟  به نظر می اید این آدم  که البته ان روزها هنوز ادم نشده بود و در واقع کودک در سوم بهمن زاده شده است ولی در بیست و نهم دی ماه دی ماه شناسنامه صادر شده است .

اگر تاریخ تولد جلد کتاب را قبول کنیم یعنی ان موقع اسکنی بوده و این کودک انقدرمهم و دردانه بوده این صادر کننده شناسنامه پدر بیامرز که البته هم اکنون خودش بیامرز شده است . قبل از اینکه نوزاد متولد شده باشد زحمت کشیده به چورس می اید و چون ظاهرا ان موقع اسکنی یا سونوگرافی هم در کار بوده هم در کار بوده  به ایشان خبر می کنند که اقای شناسنامه نویس این کودک طبق نتایج اسکن پسر هست و شما که الان در چورسید و اگر پایتان به شهر برسد ممکنه سفر بعدی تان به چورس ماهها طول بکشد لطفا این شناسنامه را زود صادر کنید که چون این بچه از پیشانی و طالعش پیداست که زرنگ و درس خوان خواهد شد ممکنه شناسنامه خوب و به موقع صادر نشود و در امورات رشد و درسی و نهایتا در سرنوشت درخشان او تاثیر منفی داشته باشد و سرنوشتش خراب شود لذا نقدا این شناسنامه را با استثنا صادر فرمایید .
تصور بعدی اینه که در تاریخ روی جلد کتاب اشتباهی روی داده که این فکر نکنم اتفاق افتاده چون عموی بزرگ ما بسیار با هوش بوده است .
در هر حال اگر توانستم موضوع را کشف کنم شما را در جریان خواهم گذارد .
. تاریخ دوم تولد اقایی دیگر هست که در  همین کتاب 22 ابان 1338 قید شده است در حالیکه در شناسنامه 30 ابان 1338 هست . این او در این سند ها شانسش از زید بیشتر بوده است و فقط یک هفته اختلاف هست




داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

آب این رود به سرچشمه نمی گردد باز ؛ بهتر آنست که غفلت نکنیم از آغاز . و مجموعه سوسماران ( کرتنکله لر)زنجیری چورس

تاریخ:سه شنبه 25 مهر 1396-09:56 ب.ظ

آب این رود به سرچشمه نمی گردد باز ؛

بهتر آنست که غفلت نکنیم از آغاز .

----------------------------------------------------    

در امتداد رود
ما، گفتگوكنان،
رفتیم
گفتم:
« هنوز هم؟!
« شاید كه آب رفته به جوی آید

خندید
یعنی،
« گیرم كه آب رفته به جوی آید؛
« با آبروی رفته چه باید كرد؟

این دو نمونه انتخاب شده بخشی از شعرهای مرحوم حمید مصدق شاعر و حقوقدان  شهرضایی  ایران هست که گویا شاعر آن را برای آثار باستانی و  حیات وحش روستای تاریخی و گردشگری چورس خصوصا  کرتنکله لر ( سوسماران ) سروده است .

چندین سال قبل و همین موقع از فصل پاییز  رفتیم از  کرتنکله لر چورس گزارشی تهیه کنیم . دیدیم که  کرتنکله لر ها نیستند. اول فکر کردم که مطابق داستان قدیمی و افسانه ای مردم چورس، این سوسماران به مرخصی رفته اند .

در چورس قدیم به این سوسماران یک حالت قدیسی داده بودند و دهان به دهان می گشت که :

این سوسماران همیشه در لای این دو تخته سنگ  هستند و جایی نمی روند و همانطور که اصل جهانبینی خلایق هست روزی انها تامین می شود و این داستان شیرین روزی رسان  را شنیده بودیم که : هر روز به امر  ایزد متعال هرتعدادی  گنجشک از دور دستها می رسند و به لای این تخته سنگ جایی که سوسماران آرمیده اند وارد می شوند و هر کدام از سوسمارها یکی از آنها را می خورند و تا فردایی دیگر که روزی رسان، روزی را برساند . و به این ترتیب با این داستان امیدوارانه،  این سوسماران هزاران سال زندگی کرده و خود را به این روزگار ما رساندند بدون اینکه کودکی به انها تکه سنگ کوچکی بزند و انها را زخمی کنند.

داستان دومی که شنیده بودم این بود که این سوسماران پنج شنبه ها از زنجیر خارج شده و به گشت در باغ مامال چورس همان باغی که خود این سوسماران مهمان ان بودند می پردازند .

و گردنه چرخ بدین منوال سالها می چرخید تا اینکه :

آدمهایی پیدا شدند و  همانطور که یک مرد درشت هیکل گرسنه چارلی چاپلین را به چشم یک خروس می دید فکر کردند که این سوسماران رمز یک گنج و اثار عتیقه هستند و برای اینکه رمز این گنج را باز کنند  و نیز  جهت احسان به نیکانشان، در یک زمستان  از فرصت نبود صاحبان باغ و اهالی  که صدها سال این سوسماران را محافظت کرده بودند  استفاده کرده  اتشی پر دود بر افروختند و حیوانها را در دود غلیظ خفه کردند .

و حال فقط در مورد این افراد و برای این افراد که زورشان به چند سوسمار رسید و این گنجینه چورس را که زیبا تر از زیباترین باغ وحش های جهان بود شعر حمید مصدق را قید می کنیم :

گیرم كه آب رفته به جوی آید
 با  آبروی رفته  چه باید كرد؟

از ان سال ما هر سال در پاییز یک بار به کنار این غار کوچک که همان ماوای  کرتنکله لر بود می رویم که مگر  این حیوانات زیبا به محل خود برگردند .

براستی این آدمها و بهتر که بگوییم نا آدم ها چه خطای بزرگی را مرتکب شدند و زیبا ترین و منحصر به فرد ترین مجموعه باغ وحش طبیعی دنیا را از بین بردند  که اگر آثار دیگر قدیمی چورس از اول هم نبودند باز برای زیبایی چورس کفایت می کرد .

زهی بی انصافی


نظرات خوانندگان محترم که با خواندن و بررسی متون نقش اصلاحی انهار زا دارند.

سلام آقای سلطان بیگی،کرتنکله  صحیح است.

(استاد  محترم  جناب آقای هنرور)

جواب مدیریت وب :  با تشکر متن اصلاح خواهد شد. 





داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

یاد باد

تاریخ:چهارشنبه 19 مهر 1396-11:20 ب.ظ




داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

برگزاری کنکره بین المللی صنعت زنبورداری در ترکیه ( نقل از استاد پیر ایرانی )

تاریخ:پنجشنبه 13 مهر 1396-12:32 ق.ظ

اپیموندیا
از زمان برپایی کنکره بین المللی صنعت زنبورداری دنیا۹۰سال می گذرد وامسال اولین باری بود که تعداد محدودی از صنعتگران وتولید کنندگان زنبورداری با حمایت صندوق توسعه توانستنددرکنکره که هر دوسال در یکی کشور ها برپا می شود شرکت نمایندواولین مدال بین المللی را با ارایه یکی از بهترین عسل های جهان(ازلرستان) کسب نموده ومقدمات لازم
برای انعقادقراردا دی به منظور صدوردستگاه زهرگیرجناب اصغرپور به کشور ترکیه مهیا گردد
درکنکره بیش از ۳۰هزار نفراز ۱۲۹ کشور (بیش از ۳۰۰نفر ازایران)شرکت کرده بودندومسئولین ترکیه با برنامه ریزی دقیق حداکثر بهر ه برداری معنوی ومادی
را نصیب کشور نمو ده وپتانسیل ها واستعدادهای بالقوه وبالفعل  زنبورداری  کشور خویش را ارایه می نمودند
کشور ما از نظر مساحت سیزده همین واز نظر تعداد کندو پنجمین کشور جهان می باشد
ولی زیر ساخت ها وتولیدات مختلف زنبور   همگام باافزایش تعدادبی رویه کندو ها هما هنگ نبوده است
خوشبختا نه دبیرمحترم کمسیون برنامه وبودجه مجلس شورای اسلامی که در کنکره حضور یافته وبار زش واهمیت زنبورداری کشور اگا هی داشتند تشکیل
فراکسیون وردیف بودجه ای مستقل زنبورداری در مجلس را نوید داده وخاطر نشان کردند که اداره کل  ومستقل زنبورد اری که خواسته چندین ساله زنبورداران و
کارشناسان بود دروزادت جهاد کشاورزی
بوجود می اید
بااین حال اگر زیر ساخت های لازم مخصوصاملکه وداروهای مورد نیاز مخصوصا داروی کنه واروا تامین گردد
(داروی انگل کنه واروا چرا درداخل کشور توسط دانشکده های داروسازی ویا ارگان های ذیربط که نیاز به تحقیق وبررسی نداردوهزینه بر هم نمی باشد تولید نمی گرددجای سئوال است)زنبورداران می توانند دررشته زنبورداری سرامد دیگر کشورها گردند
ما طرح هایی که۲۰سال پیش در زنبورستان خویش پیاده کرده ودر کتابها
شرح داده ایم تعدادی از انهارا در کنکره مشاهده نکردیم  تولیدعسل یک پوندی به ضخامت ۵ سانتی متر..تولیدعسل ارگانیک در کندوهای لانگسترود تاب بارشده.. استفاده از تخته ضمیمه درکندو.
سیستم دو یا چند ملکه در کندو های افقی وردیفی..تولید کرم وماسک ژله رویال برای چین وچروک وسیاهی زیر چشم وسفت کردن عضلات صورت.
ونوشتن کلماتی توسط زنبوران به زبانهای
فارسی وانگلیسی برروی شان های عسل
 وباخالی گذاشتن سلول های عسل  ویا بابرجسته کردن سرسلول ها .......
درخاتمه از کلیه مسئولین ودست اندر کاران .صنعتگران .زنبورداران واساتید
که باحضورگرم خویش در این کنکره به زنبورداری کشورروح تا زه ای دمیدند
تقدیر وتشکر نموده و
توفیقات روز افزون انها را از ایزد منان
مسئلت می نمائیم وامیدواریم این کنکره
نقطه عطفی در ز نبورداری کشور بوده باشدوباعث تحرک سریعی در زنبور داری
گردد ونوید های دبیر محترم کمسیون  مجلس شورای اسلامی هرچه زودتر بمر حله اجرا گذاشته شوند
ما می توانیم ......اگر


داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 


  • تعداد صفحات :21
  • ...  
  • 4  
  • 5  
  • 6  
  • 7  
  • 8  
  • 9  
  • 10  
  • ...  


Admin Logo
themebox Logo



شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات