درخت چای
| ||
|
هر ساله هفده دی، یک مرد در ایران به دنیا میآید. دیدن تصاویر بعضی از ورزشکاران و قهرمانان بر روی تختههای چوبی تبلیغات، شبکههای تلویزیونی و کسوتها و منصبهایی متفاوت خبر از گمشدهای میدهد. او یک جوانمرد بود یعنی کسی که بدون چشم داشت میبخشید. او مدال طلای قهرمانی میبخشید. او یک ساده زیست و همجوش مردم عادی بود. مشکلات مالی او در زندگی آنقدر بود که عدهای سادهاندیش مرگ او را به این مسائل نسبت دادند و یادشان رفته بود که وقتی پیشنهاد تبلیغ عسل یا بازیگری سینما به او میدهند آن پهلوان میگوید: «من با خوردن عسل پهلوان نشدم! خاک و خُل خوردم و خوراکم نان و پنیر بود و با سختیها ساختم و تمرین کردم تا به جایی رسیدم.» روح او تشنۀ دیده شدن نبود، تشنۀ تشنه ماندن بود و کسی که مردم را دوست بدارد سعی میکند کمتر دیده شود تا بتواند بیشتر مردم را ببیند. و راست میگوید آن قصاب که از درد فراق تختی، خود را به دار آویخت و بر شیشۀ مغازۀ خود نوشت: "جهان بیجهان پهلوان ماندنی نیست" برچسب ها: جهان پهلوان، تختی، مردانگی، [ جمعه 20 آذر 1394 ] [ 03:41 ب.ظ ] [
ا.ش چراغ ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |