دیروز اعصابم نداشتم،استرس داشتم،نگران بودم،ناراحت بودم،خوابم میومد،حوصله نداشتم...
همه اینا به خاطر فردا بود.فردا روز دادن کارنامه بود.
فردا که رسید میخواستم با مامانم و داداشم برم ولی مامانم گفتش تو خونه بمون و همون تو تختم خوابیدم.
بعد بیدار شدم و دیدم نزدیکای ساعت نه بود.استرسم بیشتر شد.
توی وسط هال نشسته بودم.تپش قلبم زیاد بود.تا این که گوشی خواهرم زنگ خورد و خود خواهرم برداشت.
و گفتش تو قبول شدی*00*
انقدر خوشحال شدم که نگو!ولی گشنم بود و نمیتونستم خوشحالیمو نشون بدم.
خوب معدلم۱۸/۳۱ شدم و توی کلاس ۹/۱ نفر چهارمم که نمره بالایی گرفتم.
خودم باورم نمیشد!
خوب...تبریک نمیگین؟-w-♡♡♡
#تبریک_به_من!!
#قبول_شدم!!
#سلام_تابستون!*-*
[ چهارشنبه 29 خرداد 1398 ] [ 09:56 ق.ظ ] [
S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [
نظرات () ]