#نتایج_نظرسنجی_خبر
سلام دوستان*-*خوبید؟
اومدم با نتایج نظر سنجی!

شب چه کار میکنین؟(چند گزینه)
بیست و ششم تیر 98 ساعت 16:12:04
نت
22.45 درصد
(11 رای)
حرف زدن با دوستاتون
16.33 درصد
(8 رای)
حرف زدن با عشقتون
6.12 درصد
(3 رای)
آهنگ گوش کردن
16.33 درصد
(8 رای)
خوابیدن با عشقتون(چه رمانتیک._.)
2.04 درصد
(1 رای)
تماشا کردن ماه قبل از خواب
6.12 درصد
(3 رای)
فقط میخوابیم:|
16.33 درصد
(8 رای)
بی کار:|
14.29 درصد
(7 رای)
شرکت کنندگان 17 نفر
چه جالب شبا بیشتر نت میرینXD
مثل من!!
برین نظرسنجی جدید شرکت کنین
و اما یه خبر
فردا قراره بریم همدان،سفر یه روزه ست و شب برمیگردیم.
ممکنه توی سفر آن باشم ولی خیلی کم.پس ،پس فردا هستم!
اگه بتونم بعد سفر براتون توضیح میدم^-^
پس بدونین که فردا به احتمال زیاد آن نیستم.
همین:|
فعلا*-*

[ دوشنبه 31 تیر 1398 ] [ 08:19 ب.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#MBL

Must be love

Or this wouldn't hurt so much

And I wouldn't think so much

And I could just give you up, up, oh

♡♡

Camila cabello | must be love


[ یکشنبه 30 تیر 1398 ] [ 11:18 ب.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#نقاشی_دیگرD:
baby we can stay up
×-----×
سلام دوستان*-*خوبید؟؟
خوب اومدم با یه نقاشی دیگه*-*
استی آپو از بکهیون گوش کردین دیگه؟
خوب اینو که گوش کردم تو ذهنم یه اوسی جدید اومد و رفتم طراحیش کردم!
هنوز براش اسمی انتخاب نکردم!شاید براش سارا بزارم یاماریا...
ماریا بیشتر بهش میاد.حالا حالا معلوم نیست چه اسمی براش بزارم.
از اسم اوسی که بگذریم،اینو بگم که یکی از فامیلا پدر مارگاریته یعنی دختر عمو مارگاریته!
اون بر عکس مارگاریت دختر زیبا رو و خوش اندام و ساده ایه که همیشه عاشقه اما معلوم نیست عاشق کی هست!
و هیچ کسم خبر نداره...
همه اونو فرشته عشق صدا میکنن.
اون به عنوان حس عشق و محبت انتخاب شده.
پدرش به طور عجیبی غیب میشه و چیزی که برای دخترش گذاشته بود یه نامه با آدرس ناشناس بود.
خلاصه نامش این بوده : این نامه آخرین نامه من نیست.من هنوز زندم اما خودمو تو جایی پنهون کردم که زن برادرم منو به کشتن نده.تو باید مراقب خودت باشی چون جونت و حتی حس خاصی که داری در خطره.
منظور از زن برادرش همون "لونا"زن دوم پدر مارگاریت بود.
بعد آدرسی که برای اون ناشناس بود خوند و به مکانی رسید که خیلی متروکه و عجیب بود!
یه ساختمون نیمه ساخته بود که هیچ وقت اونو درست و کامل نکردن و اونو به عنوان ساختمون متروکه شناخته شده.
چند تا اتاق خالی و دیوار های ترک خورده ای داشت که یکی از اتاقاش،یه دری بود که کهنه و کثیف نبود.
توی نامه پدرش نوشته بود:قبل از باز کردن این در به خورشید نگاه کن.چون خورشید میدونه تو داری به زیرزمین عمیق میری و دلش برای تو تنگ میشه.
دختر وقتی درو باز کرد چیزی جز تاریکی ندید.اون از پله ها پایین اومد و در خود به خود بسته شد.
خوب...زیاد طولش نمیدم اما این زیر زمین در واقع یه سرزمینی بوده که تو عمق زمین بوده و هنوزم وجود داره.در اون پر از زن های زیبا بودن که پارچه سفید رنگی به تن داشتن و همیشه تو هوا هستن و بی حرکتن.گرچه میتونن حرکت کنن.
اون دختر به عنوان شاهزاده یا همون پرنسس حس عشق و محبت در این سرزمین بوده و پدرش پادشاه حس عشق و محبت.
(میدونم خیلی چرت نوشتم:|و طولانیم شد!!)
امیدوارم خوشتون اومده باشه*-*
فعلا!!

[ شنبه 29 تیر 1398 ] [ 08:15 ق.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#NTLTC

Right now, I'm in a state of mind

I wanna be in, like, all the time

Ain't got no tears left to cry

So I'm pickin' it up, pickin' it up

I'm lovin', I'm livin', I'm pickin' it up

♡♡

 Ariana grande | no tears left to cry

+~~+

پ.ن:بهترین آهنگ آریانا از نظر شما؟؟

موضوعات: Lyrics ،
[ جمعه 28 تیر 1398 ] [ 02:12 ب.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#نتایج_نظرسنجی+
سلام دوستان!خوبید؟
اومدم با یه نظرسنجی*-*
به به!!همتون دوست دارین خواهر آیدل مورد علاقتون باشینXD
خوب این که خوبهD:
فقط چرا گزینه یکی مونده به آخرو انتخاب نکردین؟:||
خوب برین نظرسنجی جدید شرکت کنین بچه ها:)
فعلا!

[ چهارشنبه 26 تیر 1398 ] [ 03:12 ب.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#F_U_EXO
لعنت به این تابستون من!
لعنت به این خبرای شوکه کننده!
لعنت به بکهیونا سسکی!
لعنت به پارک فاکیول هات!
لعنت به اوه سهون سسکی!
اصن...لعنت به اکسو:|||
نمیفهمی همه اکسوالا دچار چه مشکلاتی شدن؟
یه ربعش حامله شدن.یه ربع دیگه از شدت خون دماغ شدید کم خونی گرفتن.یه ربع دیگشم سکته کردن یه سریشو دار فانی رو وداع گفتند بقیه دهنشون کج شده به دلیل سکته کردن.ربع دیگشم از بس دیدن تنبلی چشم گرفتن:||||
انقدر مارو نکشین و مریضمون نکنین لعنتیا:"|||
باید علاف باشیم؟؟؟
بسه:|یه دقه خواستیم استراحت کنیم ولی نمیزارین:|
*نامه ای از طرف یه اکسوال هنتای بی اعصاب و دیوونه به اکسو*

[ سه شنبه 25 تیر 1398 ] [ 04:00 ب.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#ثبت_نام_مدرسه!
سلام دوستان*-*خوبید؟
یه مدته پست نذاشتم:(ببخشید!
اول این که قالب جدیدمو دیدین؟دوست دارین؟
آهنگ وبم که عوضش کردم حال کنینD:
دوم این که ما رفتم یه مدرسه جدید برای ثبت نام سال دهم.
انقدر شلوغ بود که دهن خودمون سرویس شد:|||
بعد سه تا فرم دادن که پر کنیم.دری وری بود:/
بد تر!یه جاش نوشته بود:فرزند شما چه مدتی به اینترنت میرود؟یه همچی چیزی بود...
تو دلم گفتم احمقا داریم زندگی میکنیم چی کار به اینترنت رفتنمون دارین؟=_=
هیچی پر کردیم و فقط مونده لباس فرممو هفته دیگه بریم بخریم.حالا معلوم نیست.
ولی یه چیزی
 من باید نه ساعت تو مدرسه باشم یعنی از ساعت۷ تا سه بعد از ظهر تو مدرسه باشم:"||||
همه میگن بهت خوش میگذره.آخه کجا خوش میگذره برم همین جوری علاف باشم به در دیوار مدرسه نگا کنم؟
هعییی...دیگه مدرسس !چاره ای نیست:(
به هر حال باید عادتش کنم...
همین._.
فعلا:"

[ دوشنبه 24 تیر 1398 ] [ 11:00 ق.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#کامبک_کینگ:)
چی بگم:")
از آلبوم "سیتی لایتز"چی بگم؟؟
یو ان ویلجشو خیلی خفن و رماتتیکه*-*ام ویشو حتما ببینین><♡♡
دارم سعی میکنم آلبومشو دانلود کنم ولی هنوز معلوم نیست!
به هر حال،برین یو ان ویلجو ببینید و از صدای بک لذت ببرین:)
*وی یو ات ویلج را نگاه میکند و به آرامش چایش را مینوشد*
King#
Baekhyun#
So_fucking_amazing#
:)♡

[ چهارشنبه 19 تیر 1398 ] [ 01:06 ب.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#اندر_احوالات:||||
وقتی فوتوتیزر سیتی لایتز میاد و میبینم بک خیلی هات شده و میخوام داد و هوار بزنم که مامانمو میبینم که دم دره:|
من:
#و_د_ف
+وقتی میفهمم یه روز یه دو روز دیگه مونده تا به کامبک آیدلم(به اون نوشته تو گیفه توجه نکنین به ژانگولر بازی مارکی توجه کنین:|)
من:
قیافه من موقعی که تو وب نویسی فعال شدم:
#اندر_احوالات
من وقتی تیزر ام وی"UN Village"رو میبینم:
#من_خل_و_چل_هستم:/

[ دوشنبه 17 تیر 1398 ] [ 07:35 ب.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#نتایج_نظرسنجی!
سلام دوستان*-*خوبید؟
اومدم با نتایج نظر سنجی!
به به مثل من سفر خارجی دوست دارینD:
خوب نظر سنجی جدیدمون گذاشتم فقط یه چیزی!
بعد از این که شرکت کردین تو کامنت این پست اسم آیدل مورد علاقتونو بنویسین!
من که ایدلم بکیهونه و گاهی وقتا دوست دارم همسرش باشم ولی احتمالا دلم میخواد خواهرش و همسایش باشمXD
به هرحال هر سه تاشو انتخاب کردم:|(شرکت کردم یعنی!)
بریم بیینم چه میکنین!!
فعلاD:

[ یکشنبه 16 تیر 1398 ] [ 08:14 ق.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#چالش:|
سلام دوستان خوبید؟؟
بچه ها این چالشی که مود شده اینه که باید در بطری رو با پا بازش کنین.از این حرکت رزمیا و این چیزا
حالا چانیول و بکیهون رفتن این چالشو انجام بدن!
سهون هم تو پیچش این دو تا ویدیو رو گذاشته!
برای دیدنش "بکلیک"
یعنی دلم برای هر دو تاشون سوخت:|
بیشتر چانیول چون دستش داغون شد و کلا دیگه هیچی.__.
انقدر خدیدم که نگوXD
عاشق کرم ریزیای بک شدم یعنیXD
خودتون ببینید!
فعلاD:
#چانبک_ایز_ریل:|

[ شنبه 15 تیر 1398 ] [ 02:59 ب.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#نیو_آرت!
سلام دوستان!خوبید؟
خوب اومدم با چند تا نقاشی جدید:)
البته باید قبلش توضیح بدم که قراره با دو تا اوسیم آشنا بشین!
آلبا و مارگاریت!
(آلبا دختر مو سفیدس و مارگاریتم مو سیاه رنگس)
از مارگاریت شروع میکنم.
مارگاریت یه دختر مهربونی بود.اون یه خواهر بزرگتر از خودش داره.
پدر و مادرش حدود بیست سال زندگی کردن تا اینکه مادر مارگاریت یه بیماری سختی گرفت.
تا یه هفته بعد زنده موند اما موقعی که میخواست دارو بخوره فوت کرد.
بعد از مرگ مادرش مارگاریت دچار افسردگی شدید شد.
قبل مرگ مادرش به شوهر(همون پدر مارگاریت)گفته بود که قول بده با کس دیگه ازدواج نکنه.
اون به قولی که همسرش داده شد عمل کرد اما این خانم"لونا"بود که این قولو فراموش کنه و بیاد با اون ازدواج کنه.
پدرش با این پیشنهاد احساس تهدید کرد و مجبور شد با لونا ازدواج کنه!
یه مدتی بعد،مارگاریت و خواهرش تو دام تنبیه بدنی های وحشتناک لونا بودند و جز گریه کردن و عادت به زخمای رو بدنشون کاری نمیتونستن بکنن!
پدرش مجبور شد از لونا طلاق بگیره که لونا با چاقو اونو کشت!
لونا در واقع یه شیطان بود!از همچی نفرت داشت!
مارگاریت وقتی فهمید لونا پدرشو کشته دلش شکست!
و حسش بهش گفته بود که باید انتقام خون پدرتو بگیری!...
پونزده سال میگذره و مارگاریت بیست سالشه و خواهرش به یه جای پناه برده و گفته تا لونا رو نکشی من بر نمیگردم!
و هنوزم افسردس اما سعی میکنه که بخنده...
(ببخشید یکم طولانی شد)
میریم سراغ آلبا!
آلبا توی دشت شکوفه ها بدنیا اومده.البته شانس بدش اینه که قبل بدنیا اومدنش پدرش توی آتیش سوخت.
آتیشی که بخشی از دشت شکوفه هارو سوزوند و پدرش برای نجات مردم تو درون آتیش رفت و دیگه برنگشت!
آلبا واقعا روز رو دوست داره و وقتی که شب میشه،زود خوابش میبره.
همه مردم دشت شکوفه ها لقب"شکوفه مظلوم"بهش دادن چون خود آلبا مظلومه و همیشه ساکته.

خوب،آشنا شدین؟
برین سراغ نقاشیای دیگه.
جریان آلبوم بکهیون که میدونین.عکسشو براتون گذاشتم!
منم گفتم یه نقاشی بکشم که مربوط به اوسی هام و آلبوم باشه.
آلبا که گفتم اون روزو دوست داره.
اینم نقاشی
مارگاریت مثل آلبا روز رو دوست داره اما بیشتر شبو دوست داره!
و خودش میگه:
موقع شب،همجا تاریک میشه و من میتونم تو عمق تاریکی،انتقام بگیرم:)
اینم از این
و تیزر ام ویUN Villageبکهیونو دیدین دیگه؟
منم سه سوته اینو کشیدمD:
خودمم عاشق چهار نقاشیام شدم*-*
امیدوارم خوشتون اومده باشه^0^
فعلا:))

[ جمعه 14 تیر 1398 ] [ 01:19 ق.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#لایتز
چرا انقدر خوبن؟؟
چرا انقدر با احساس میخونن؟؟
فوق العادس این آهنگ*0*♡♡
همشون خیلی خوب خوندن خدایش مخصوصا تهیونگیییی*-*♡
BTS#
Lights#
#آهنگ_فوق_العاده_یعنی_این!

[ پنجشنبه 13 تیر 1398 ] [ 07:56 ق.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#روز_دختر
اون ها با حس ها زندگی میکنند.
توی زندگیشون،غم و شادی دارن.
اون ها گیسو هایی دارن که از جنس رویاهاست.
دل هایی دارن که از جنس الماس هاست.
اون ها ظریف اند!
اون ها فرشته اند!
آره،اون ها دختر اند!
پس،به دختر بودنت افتخار کن!
~×-------------روز دختر مبارک!-------------×~
*
سلام دوستان*-*خوبید؟
روزتون مبارک*^*
این متن بالاییو تقدیم میکنم به همه دخملا عزیزم!
همیشه شاد و بانشاط باشین*0*
یه وقت چشم نخورین:|
فعلاD;


[ چهارشنبه 12 تیر 1398 ] [ 07:21 ب.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#سی_ال_بی_اچ
○☆DAY☆○
C.L.B.H
خوب توی عنوان معلومه که چی نوشتم:سیتی لایتز بک هیونXD
یعنی ناموسا جونمو دادم به بک!انقدر جذاب؟انقدر هات؟؟ها؟بازم بگم؟!
آقا تا اینارو دیدم غش کردم:"|
خیلی خوشحال شدم*-*
هی میگفتم چرا اون روزی که کامبکش هست نمیاد؟
خوب امروز که یازدهم تیره یعنی هشت روز دیگه موندهD:
و شنیدم که آلبوم چانهون سی و یک تیر میاد!
فعلا به این دو عکس این پست نگاه کنینXD 
اگه پیچ اکسو رو دارین ویدیو رو ببینید*-*
به قول  رسوی:انقدر سکشی:|||||♡♡♡
خلاصه که آرهD:منتظر کامبک بکهیون باشیمXD
●☆NIGHT☆●

[ سه شنبه 11 تیر 1398 ] [ 12:01 ق.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
Latest content
page's website

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات