#مشخصات_داستان_خون_بر_روی_زندگی

Blood On Life|خون بر روی زندگی
ژانر:جنایی.درام.اکشن.
خلاصه داستان:

مارگاریت یه دختر مهربونی بود.اون یه خواهر بزرگتر از خودش داره.
پدر و مادرش حدود بیست سال زندگی کردن تا اینکه مادر مارگاریت یه بیماری سختی گرفت.
تا یه هفته بعد زنده موند اما موقعی که میخواست دارو بخوره فوت کرد.
بعد از مرگ مادرش مارگاریت دچار افسردگی شدید شد.
قبل مرگ مادرش به شوهر(همون پدر مارگاریت)گفته بود که قول بده با کس دیگه ازدواج نکنه.
اون به قولی که همسرش داده شد عمل کرد اما این خانم"لونا"بود که این قولو فراموش کنه و بیاد با اون ازدواج کنه.
پدرش با این پیشنهاد احساس تهدید کرد و مجبور شد با لونا ازدواج کنه!
یه مدتی بعد،مارگاریت و خواهرش تو دام تنبیه بدنی های وحشتناک لونا بودند و جز گریه کردن و عادت به زخمای رو بدنشون کاری نمیتونستن بکنن!
پدرش مجبور شد از لونا طلاق بگیره که لونا با چاقو اونو کشت!
لونا در واقع یه شیطان بود!از همچی نفرت داشت!
مارگاریت وقتی فهمید لونا پدرشو کشته دلش شکست!
و حسش بهش گفته بود که باید انتقام خون پدرتو بگیری!...
پونزده سال میگذره و مارگاریت بیست سالشه و خواهرش به یه جای پناه برده و گفته تا لونا رو نکشی من بر نمیگردم!
و هنوزم افسردس اما سعی میکنه که بخنده...
(این متنه همون پست"#نیو_آرت نوشته بودم)
-------
یه چیزی بگم.
خواهش میکنم این داستانی که میزارم به هیچ وجه کپی نکنین:"|کلی زحمت کشیدم خو=.=
بعد هر قسمت دو تا جمله که هم ابتدای داستان و انتهای داستان قرار داره هم از خودم نوشتم یا ممکنه بخشی از لیریک آهنگا باشه.
بعد این که بعدا بیوگرافی کاراکترای داستانو میزارم:)
پ.ن:بنرم هم یه عکس مناسب داستان انتخاب کردم و روش اسم داستانو و اسم خودم نوشتم*-*
پ.ن2:احتمال داره امشب یا فردا بزارمXD
فعلا:)

[ سه شنبه 19 شهریور 1398 ] [ 05:24 ب.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
Latest content

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات