زندگی در گذر آینه ها جان دارد
با سفرهای پر از خاطره پیمان دارد
زندگی خواب لطیفی است که گل می بیند
اضطراب و هیجانی است که انسان دارد
زندگی كلبه دنجی ست كه در نقشه خود
دو سه تا پنجره رو به خیابان دارد
گاه با خنده عجین است و گهی با گریه
گاه خشك است و گهی شرشر باران دارد
زندگی مرد بزرگیست كه در بستر مرگ
به شفابخشی یك معجزه ایمان دارد
زندگی حالت بارانی چشمان تو است
كه در آن قوس و قزح های فراوان دارد
زندگی آن گل سرخی ست كه تو می بویی
یك سرآغاز قشنگی ست كه پایان دارد …
زندگی كن
ﺟﺎﻥِ ﻣﻦ، ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ …
رونق عمر جهان، چندصباحی گذراست
قصه بودن ما
برگی از دفتر افسانه ای ی، راز بقاست
دل اگر می شكند
گل اگر می میرد
و اگر باغ بخود رنگ خزان می گیرد
همه هشدار به توست؛
ﺟﺎﻥِ ﻣﻦ، ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ …
زندگی كوچ همین چلچله هاست
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ …
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ …
عبدالجبار کاکایی :)
•_•_•_•_•_•_•_•_•_•_•_•_•_•_•
#1
گاهی بعضیا خیلی محکم تر به نظر میان ولی خیلی بیشتر نیاز به محافظت شدن دارن...گاهی عم بعضیا در نهایت ضعیف بودن انقد سعی میکنن ازت محافظت کنن که ضعف میکنی براشون!
نباید پشت هرچیزی که به نظر محکم میاد قایم شد
چقد خوب میشد اگه میشد با کله رفت تو دل ترسا و دست از قایم شدنا برداشت...
یکی لازمه تو این شرایط بکوبه تو سرم بگه کله پوک جان تو خدا رو داری! !!!
درسته بیشتر وقتا با همین فکر به ترسام غلبه میکنم ولی بازم نمیشه همیشه غلبه کرد گاهی یادم میره!
متنفرم از ضعیف بودن و تظاهر بهش...
خیلی حرص خوردم که اون روز نتونستم جواب دندون شکن آماده تو ذهنمو بکوبم تو صورت اون پسره که سعی داشت جلو استاد مسخره م کنه...
نتونستم چون بهم گفته بودن جواب هر ادم بیخودِ خود نمک پندار رو نده! -_____-
چون فک کردم اگه جوابشو بدم بقیه فک کنن میخوام توجهشو جلب کنم...
من آدم ترسیدن نیستم ولی نمیخواستم ارزشمو در حد اون چلغوز بکشن پایین...
حتی اگه شده تو ذهنشون...
لذا عقلم حکم کرد زبون به دهن بگیرم
برا من حاضر جواب خیلی سخت بود ساکت موندن...
تو ذهنم هزار بار گردنشو شکوندمو خرخره شو جوییدم... -___-
اخرش هم با این فکرا یه جوری استادو نگا کردم که جای پسره اون خوف کرد :)
نتونستم مستقیم جوابشو بدم ولی میسپرمش یه روز خدا قشَــــــــنگ از طرف من بزنه پس کله ش!
پسره ی پستِ پلیدِ پلشت -____-
بگذریم واقعن ارزش اینهمه فک کردن نداشت :|
#2
این روزا هوا یه جوری ابری و گرفته س که انگار هیچوقت قرار نیست باز بشه...
نه میباره نه باز میشه...
رو اعصاب! :|
گاهی وقتا هوای ابری رو دوس دارم ها ولی متاسفانه هنوز کشف نکردم کیا! =/
فقط یهو یه طوری میشه که دوس دارم بشینم نگاش کنم...
هیچ درکی عم از اینکه میگن هوا دو نفره س ندارم
دونفره میرن بیرون که چی بشه الان مثلن؟!
دیگه اوج هنرشون اینه که دوتایی باهم خیس میشن باهمدیگه عم سرما میخورن دیگه :/
این حسرت خوردن داره؟! :|
من که بیشتر وقتا تو هوای ابری خوابم میاد :|
تو این چن روزه انقد خمیازه کشیدم و با خواب مبارزه کردم از کار و زندگیم افتادم... :|
فک میکنم میخوابیدم مفید تر بود -____-
#3
وقتی در اوج خوردی اعصاب و بیحوصلگی و خستگی در حالی که منتظری یکی بهت بگه پخ که جنگ جهانی راه بندازی... یه فرد شخیص و با درکی میاد بهت گیر میده یهو یه عضو کوشولو از قلبت پامیشه ازت دفاع میکنه و میگه نمیبینین اعصابش خورده کم بهش گیر بدین بابا... شخص گیر دهنده عم حواسش پرت شرینی اون موجود میشه و میخنده و بیخیالت میشه...
دلت میخواد پاشی انقد بچلونیش که دادش بره هوا...
انقد انرژی مثبت تو وجودت تزریق میکنه که یادت میره اصن چرا بی حوصله بودی!
اون حجم از عصبانیت یادت میره
همیینقدر ساده
همینقدر شیرین ^_^
دارم یکی یکی بانکهای انرژی رو کشف میکنم...
یکیش که این بود
اونیکیا رو نمیگم...
شما هم امتحان کنین! :)
بانکهای انرژی برای ادامه حیات خیلی لازمن!
نتیجه ی اخلاقی...
زندگی کوتاهه ... سخت نگیرین حرص نخورین پوستتون خراب میشه! ^_^
از زیبایی هاش لذت ببرین :)
و سختیاشو بسپارین به خدا!
+ چونکه دوسدارم اینطوری نتیجه بگیرم! -___-