چشماشو ببینی که گریون شده..
یادت بیاد چقدر بینهایت دوسش داری
دستشو بگیری،
راه برین..
کنار یه دریاچه بزرگ
تو
و دوست بچگی هات
تو
و رازدار تمام زنگدیت
تو
و دخترخالت!
حرف بزنه و اشکاش بریزه
بهش اطمینان بدی که خدا هست!
دور دریاچه قدم بزنید و باز اشک بریزه و تو اشک تو چشمات جمع شه..
جلوی خودتو بگیری و خودتو محکم نشون بدی و بگی فرانک؟
بغلش کنی!
وسط جمعیت
وسط همه ادمای عاشق!
وقتی روبه روت می ایسته،قد بلند و زیبایی تمام
یک دختر که از زیبایی و اندام و تیپ چیزی کم نداره!
دختری که همه محوش میشن و نگاهش میکنن
دختری که هر پسری میبینش عاشق میشه..
دختری که چشمای براق و معصومش تو اون تاریکی شب،کنار دریاچه ای که نور چراغا توش تکون میخورن..برق میزنه..
تعریف کنه..از پسری که میگفت تمام زندگیشه
اما حالا
نمیخوام بگم و ادامه بدم!
دلم میریزه وقتی حرف میزنه...
دستاشو میزاره رو چشماش..
بغلش میگیرم..فرانک توروخدا گریه نکن.....................
خوب باش خوب؟
همیشه خوب باش،باشه؟
ببین عارف دوستت داره.از رفتاراش مشخصه...
پسری که به دختری سلام نمیکنه انقد به تو توجه داره!
یه زندگی خوب باهاش خواهی داشت!
زندایی میزارت رو سرش!به اون احمق فکر نکن!
.....
دایی میاد
باهاش صبحت میکنه..
کنار همون دریاچه نشستی و پاهاتو اویزون کردی..
دختردایی5سالت تو بغلت شعر میخونه
باهم دست میزنین و بلند شعر میخونین...میخنده
صدای فرانک و دایی میاد...
+و
دختری که حالا مجبور به همخوابی با مواد فروشیه که برای شوهرش مواد میاره در ازای پولش
و مردی که میگفت عاشقشه
و حالا تن زنشو میفروشه......
خدا؟
یعنی واقعا اشتباه یا عشق بچگانه یه دختر14-15ساله،
تقاص یه عمر ننگ و این زندگی بود؟
+شب عجیبی بود..
باورت بشه
آدم وقتی روزه میگیره علاقه شدیدی به گل قالی پیدا میکنه
از خواب بیدار میشه و ذل میزنه به "گل قالی"
+از در بیاد تو
مثل همیشه یک شلوار سفید و مانتو سفید و روسری کالباسی و کیف و کفش کالباسی خوشرنگ
به خودت نگاه کنی
یک تونیک سرمه ای با یک جین سرمه ای و شال سرمه ای ساده!
حالا هی بشین درس بخون!:|
+از فردا شب از آپشن هام استفاده میکنم و شروع میکنم به آشپزی و همونجور هنرمندی خواهم کرد انشاالله..:)
خخخ
+اولین هدف از این ژله های خوشله که اگه خوب شد عکسش رو خواهم گذاشت
+حتی اگه درس هارو یکی پس از دیگری بیوفتم تصمیم دارم خیلی حرص نخورم!
به قول دوست جدیدم"درس مال افتادنه و دانشجو نیستی اگه نیوفتی"
:)
+حرف زیاده اما الان فیلم شروع میشه خخخخ
چه کنم خوووو
+باورت بشه!
عاشقت منم
باورت بشه!!
منصور میگه من نقشی ندارم
:)
اوووففف
سلام
صدای بهار رو بعد از اتمام امتحانات ترم2میشنوید
نه به همین زودی و صدالبته نه به همین سادگی ،اما خوب ترم2تموم شد!
دیگه واقعا کشششو نداشتم
خسته شده بودم!
امشب همه افطار خونه ی ماهستن و منم هیچ کاری نکردم و کلی کار دارمممم
اول از همه اتاق شلوغ پلوغمه که تو بازه امتحانات شباهتی به اتاق بهار نداره!!!!
+عشق یعنی خود پدر!
+بهنام رفت رشته تجربی،و امیدوارم سرنوشت خوبی براش رقم خورده باشه
+و ترم2 به بدترین شکل ممکن تموم شد!
امتحانام همه رو بد دادم و اصلا نمیخوااام بهش فکر کنم!
+عشق6ماهه تو بغلت باشه و یقتو بچسبه و تو اوج آرومی،بخوابه
بچه ها خود خود آرامشن
+اصن باورم نمیشه تابستون شرووع شدههه
کلی کار دارمم
[ پنجشنبه 4 تیر 1394 ] [ 12:49 ب.ظ ] [ بهار ]
[ نظرات() ]
دل گرفتگی که دلیل نمیخواهد!
دل گرفتگی یعنی خودت رو برای امتحان بکشی و شب بیدار بمونی و نمرت از 6بشه3 بااینکه بنظرت امتحانو خوب دادی!
و ریاضی2 رو با7بیوفتی!
دل گرفتگی یعنی وقتی حالت خیلی بده بیاد بگه من دارم میرم،خداحافظ برای همیشه!
دل گرفتگی یعنی دلت غصه دار خیلیا باشه
یعنی بابا بهت شرایطو گوشزد کنه و
تو بدوی و تلاش کنی و
به "هیچ جا"نرسی
و سرتو ببری رو به آسمون و بگی حتما خواست خدا بوده!
دل گرفتگی یعنی اشکاتو پاک کنی و این سه چهار روز که میتونست خیلی ساده بگذره رو تو ذهنت هیولا کنی و
بگی واقعا چرا؟
واقعا چرا؟
+امید به رحمت خدا یعنی
دلمون قرص باشه بابت آرزوهایی که در گوشش فریاد زدیم..
+همه چیز یه طرف،ریاضی2 یه طرف!
واقعا برام عجیبه!
[ یکشنبه 31 خرداد 1394 ] [ 11:57 ق.ظ ] [ بهار ]
[ نظرات() ]
..
دلشوره عجیبی دارم!
+الا بذکر الله تطمئن القلوب..
+و چقدر بد که یه استاد خوب با ورودی شما لج کنه!
+حتی الامکان بعد امتحانم این پست حذف خواهد شد
+استاتیک،میگن معروف به افتاتیک!
امیدوارم رو هیچ کدوممووون صادق نباشه!
ای خدا:(
[ دوشنبه 25 خرداد 1394 ] [ 11:51 ق.ظ ] [ بهار ]
[ نظرات() ]
دلم داره میترکه
مثلا دوستت ازت بخواد یه فایلی براش ارسال کنی و فرصت پیش نیاد و هی یادت بره
و بعد بخوای بری بفرستی براش و گوشیتو چک کنی و ببینی اس اومده
"اصلا نمیخواد برام بفرستی!"
با بهت به صفحه گوشیت خیره شی و بگی نه حتما تقصیر خودمه!
دوباره پیامو بخونی و دلت بگیره و بخوای لپ تاپو ببندی و بری سراغ دل گرفتگی هات!
که یک عدد ندای درون تشویقت کنه و بری فایلو براش بفرستی و بهش اس بدی
"عزیزم ببخشید دیر شد برات فرستادمش امیدوارم بدردت بخوره.اس قبلی نصفه اومده دوباره بفرست"
هنوزم تو بهتم.
دلم تنگ دوستای دبیرستانمه.که بدون هیچ توقعی از هم دوست داشتیم همو!
حتی دعواهامونم قشنگ بود.....
برای اولین بار به حد عجیبی از دانشگاه متنفر شدم.از فضای درسیش از اینکه ادماش بیشتر فکر نمرشونن تا دل دوستشون.
اینکه همو میشکنن تا به نمره و معدل الفی برسن!
گاهی دلم میخواد درسو کلا بزارم کنار و خلاص شم از تمام این حواشی
اصلا دلم میخواد از تمام مردم دور شم و آزاد باشم و راحت واسه خودم و دل خودم زندگی کنم
+هیچ مموقع فکر نمیکردم تو همچین موقعیتی قرار بگیرم.
هنوزم میگم تقصیر منه حتما که دیر فرستادم
+وای امشب چقدر شب بدیه.
احساس میکنم یک عالمه بغض دارم که اگه رها نکنمشون خفه میشم!
+خدا؟
....
چی بگم؟
+امتحانات به طرز عجیبی سختن.شایدم بخاطر فکر درگیر منه...
+من عاشق نشدم تو پست قبلم گفتم!
بنظر من چیزی به اسم "عشق"وجود خارجی نداره
[ شنبه 23 خرداد 1394 ] [ 09:15 ب.ظ ] [ بهار ]
[ نظرات() ]
فقط آرامشو حس کن،عاشقانه
کلا در طول دوران امتحانات انقد غرغرو میشم که حد نداره
مامان میگه مثل خودمی با عذاب درس میخونی خخخخ
انگار مجبورم
+وقتی میریم بیرون و خانواده کنارمون که چندتا زوج جوونن کلی جیغ میزنن و خوش میگدرونن
کارتا رو درمیارم و حکم بازی میکنیم و انقد جیغ میزنیم و مسخره بازی درمیاریم که روشون کم میشه
بعععععلههه چی فک کردن
+انقد دلم واسه باران تنگ میشه که حد نداره.
یه سره زنگ میزنم بیاد خونمون و زورش میکنم شب بمونه
واسه تولدشم یه شال خیلی ناز و رنگی و شاد خریدم.انقد بهش میومد بچم
+چه غرور عجیبی داری.
کاش یکم مهربون و خوش اخلاق بودی!
+این عنوان بعدها تفسیر خواهد شد!
+من عاشق نشدم
+دوستم اس میده
"یه دوس پسرم نداریم اس بده بگه عجقم چطوره؟"
میخندم
+دوست دارم تموم لحظه هامو
با تو باشممممم......
+شکر خدا!
:)
[ دوشنبه 18 خرداد 1394 ] [ 09:40 ق.ظ ] [ بهار ]
[ نظرات() ]
آمین..
تو این مدتی که نبودم دلم برای اینجا تنگ شده بود
از کی من فرصت نکردم بیام اینجا و وب بخونم.
عید دوستان گلم مبارک
انشاالله همه به آرزوهامون برسیم
+امام زمان؟
سفارش میرضا رو پیش خدا میکنی؟
خواهشا..
سفارش هممونو بکن...
[ سه شنبه 12 خرداد 1394 ] [ 07:33 ب.ظ ] [ بهار ]
[ نظرات() ]
.: تعداد کل صفحات 16 :. [ 1 ] [ 2 ] [ 3 ] [ 4 ] [ 5 ] [ 6 ] [ 7 ] [ ... ]