چگونه میتوان در «جنگ رسانهای» با دشمن غلبه کرد؟
هنر باید میدان دار باشد
حزب جنگ ۳۳روزهی حزبالله لبنان با رژیم صهیونیستی (سال ۲۰۰۶) یکی از پیچیدهترین جنگها بود که هدف آن فراتر از حزبالله و لبنان بود. تنها یک هفته پس از تمام شدن جنگ، نشریهی نیویورکر فاش کرد که دولت بوش پسر قصد حمله به ایران را داشت و برای این کار، ابتدا میبایست سد حزبالله لبنان را میشکست. نتیجهی جنگ اما دقیقا خلاف آنچه آمریکا و رژیم صهیونیستی تصور میکردند میشد. جرج بوش، رئیسجمهور وقت آمریکا در کتاب خاطرات خود اذعان کرد که عملکرد رژیم صهیونیستی در این جنگ، متزلزل بود و اعتبار آن زیر سؤال رفت. او گفت: "اسرائیل فرصتهایش را در این جنگ از دست داد. پیامد این جنگ، چیزی جز خزان استکبار در تابستان داغ برای رژیم صهیونیستی نبود."
اما همهی اتفاقات جنگ ۳۳روزه، خلاصه در عرصهی جبههی نظامی نبود. به موازات آن، جنگ مهمتری در رسانههای بینالمللی، برای بازنمایی آن در حال وقوع بود. رسانههای غربی سعی میکردند مقصر ماجرا را حزبالله نشان بدهند و تا آنجایی هم که میشد، از انعکاس اخبار منفی علیه رژیم صهیونیستی حذر داشتند. یک سال بعد، روزنامهی اسرائیلی معاریو در اینباره نوشت: "اگرچه ما مطالب انتقادی شدیدی علیه مدیریت این جنگ داشتیم، اما چاپ نکردیم و به روحیهی خبرنگاری خیانت کردیم، چون به دنبال حمایت از ارتش و جنگ بودیم."
در این سوی میدان، گرچه امکانات و تجهیزات رسانهای جبهه مقاومت کم بود، اما حزبالله توانست با یک برنامهی پارتیزانی رسانهای، خلاء امکانات را پر کرده و اتفاقا دست برتر را داشته باشد و همین هم، یکی از دلایل پیروزی حزبالله در این جنگ بود.
"حسن حیدر"، کارشناس و تحلیلگر مسائل لبنان و نمایندهی شبکه «المنار» در ایران دربارهی نقش رسانه در جنگ ۳۳ روزه چنین میگوید: "در جریان جنگ ۳۳روزه، یکی از خبرنگاران المنار به نام علی شعیب، همانند رزمندگان بهتنهایی با ارتش اسرائیل میجنگید؛ بهعنوانمثال وقتیکه اسرائیلیها مدعی میشدند که بنت جبیل را تصرف کردهاند، وی با حضور در این منطقه عدم صحت این خبر را نشان میداد و آن را تکذیب میکرد؛ اینگونه فعالیتها به حدی بود که اسرائیل را مجبور کرد اخبار شبکهی المنار را رصد کند... این سیاست المنار در جنگ بود و بههمین دلیل نیز سیدحسن نصرالله در رابطه با این شبکه عنوان کرد که "لولا المنار لضاع الانتصار"؛ اگر المنار نبود، پیروزی از دست رفته بود... نقش رسانه در جنگ کمتر از سلاح نیست بلکه بیشتر از آن است."
یادداشت رهبر انقلاب پس از دیدار با جمعی از اهالی هنر، که چند شب پیش منتشر شد، بار دیگر تأکیدی است بر اهمیت، و وجود یک جنگ رسانهای گسترده علیه نظام و مردم ایران. تجربهی انقلاب اسلامی اما در این عرصه نشان داده است که هرجا تولیدات فاخر، با درونمایهی دینی و انقلابی، و پایبندی به ارزشهای والای انسانی، به منصهی ظهور رسیده است، با استقبال مخاطبین داخلی و بینالمللی مواجه شده است. سریالهای فاخری چون یوسف پیامبر و مختارنامه، و یا فیلمهایی چون محمد(ص)، ملک سلیمان، به وقت شام و... مؤید همین مطلب است. امروز نیز هنرمندان متعهد میتوانند در جنگ نابرابر رسانهای با ارتش تا دندان مجهز دشمن پیروز شوند، اگر به خدا توکل کنند و نبرد رسانهای را جدیتر بگیرند.
کتاب «سید زنده است» چاپ شد
به گزارش ایکنا از خوزستان، کتاب «سید زنده است» روایت زمانه و زندگی شهید مدافع حرم شهرستان دزفول سیدمجتبی ابوالقاسمی به قلم علی موجودی است که اخیرا توسط انتشارات سرو دانا به چاپ رسید.
این کتاب در ۴۹۶ صفحه و ۱۱ فصل تنظیم شده است؛ عناوین فصلهای این کتاب شامل: «قدم به قدم تا عاشقی»، «پهلوان با معرفت»، «عطر خوش زندگی»، «قاطعترین مرد مهربان»، «فرمانده دلها»، «محتشم»، «در قاب خاطرات»، «هوای حرم» و «زیر سایه زینب(س)»، «پس از پرواز» و «نسیم کرامت» است.
شهید سیدمجتبی ابوالقاسمی دومین شهید مدافع حرم دزفول است که آذر سال ۹۴ در سوریه به درجه شهادت رسید.
پارچه انگلیسی و فتوای علمای اصفهان
تأسیس «شرکت اسلامیه» به ابتکار حاجآقا نورالله اصفهانی در اصفهان و همکاری تجار این شهر، نمونهی بسیار موفقی از این راهبرد در ایران اسلامی است. رهبر انقلاب دربارهی اقدامات ایشان چنین میفرمایند: «در قضیهی مرحوم حاجآقا نورالله... دعوا سر همان چیزی است که ما امروز از مسئلهی استقلال میفهمیم؛ یعنی سلطهی اقتصادی، سلطهی فرهنگی، سلطهی سیاسی، سلطهی اجتماعی و نفوذ ویرانکننده و خانهبراندازی که غرب در دنیا داشته (آن دوره، دورهای بود که غرب با نشاط و با سرزندگی داشت میآمد و حالت تهاجمی داشت) اینها این را میدیدند، این را میفهمیدند. مرحوم حاجآقا نورالله از آن شرکتی که احداث میکند، از آن حرفهایی که میزند... نشان میدهد که مرد بسیار روشنبین، بسیار آگاه و متوجه به ابعاد سلطهی بیگانه است.»۱
اندیشهی استقلال اقتصادی
بهدنبال قیام تاریخی تنباکو که امپراتوری انگلیس را به عقبنشینی واداشت، این اندیشه در ذهن حاجآقا نورالله اصفهانی شکل گرفت که میتوان ابعاد تحریم را به کالاهای دیگر گسترش داد. وی برای تحقق عینی این تحریم در راستای خودکفایی داخلی برنامهریزی و اقدام نمود.
وی در ابتدا به مبارزهی منفی، تحریم اجناس خارجی و نفی سلطهی اقتصادی اجانب میپردازد و در ادامه، تلاشهایش را در راستای سازندگی و خودکفایی ملی پیگیری میکند. میتوان اذعان کرد که اوج فعالیتهای آقا نورالله در بخش دوم، معطوف به توسعهی شرکتهای اسلامیه بوده است.
انعکاس استقبال از منسوجات شرکت در بوشهر
در دوران قاجاریه، اقتصاد ایران از وضعیت مطلوبی برخوردار نبود. اقتصاد ملی در رکود کمسابقهای قرار داشت و سیل محصولات خارجی در بازار ایران روان بود. ایران که خود زمانی صادرکنندهی منسوجات باکیفیت خصوصاً پارچههای ابریشمی بود، به واردکنندهی منسوجات تبدیل شده بود۲ و از کارخانههای نساجی که روزگاری محصولات آن به تمام مشرقزمین صادر میشد، خبری نبود. در آن زمان، عمدهی تجارتها در ایران، دلالی تجار از اجناس بیگانه بود؛ تا جایی که حاجآقا نورالله میگوید: «بازرگانان عمال خارجی شدهاند.»۳
جرج کرزن، سیاستمدار انگلیسی، در کتاب «ایران و قضیهی ایران» مینویسد: «گذشته از اشیای تجملی غربی که طبقات بالا به آن معتاد شدهاند، پوشاک همهی طبقات جامعه، از مردان گرفته تا زنان، جملگی از غرب وارد میشود. ابریشم، ساتن و ماهوت برای طبقات اعیان و قماش نخی و پنبهای برای همهی طبقات. لباس یک روستایی ساده از منچستر یا مسکو میآید و نیلی را که همسر او به کار میبرد، از بمبئی وارد میشود. در واقع از بالاترین تا پایینترین مراتب اجتماعی، بهطور قطع وابسته و متکی به کالاهای غربی شدهاند.»۴
در چنین وضعیتی، اندیشهی حفظ و تقویت تولید داخلی ابتدا در محافل مذهبی و تجار در اصفهان ایجاد شد. علما و روحانیون با درک خطر از بین رفتن اقتصاد ملی و استقلال سیاسی کشور به کمک تجار و بازرگانان معتمد، دست به اقدامات عملی زدند که از اهم آنها میتوان به تأسیس شرکت اسلامیه اشاره کرد. علما بهحق بر این گمان بودند که میتوانند با حمایت و تشویق مردم، منسوجات ایرانی را با کیفیتی عالی تولید و در برابر منسوجات بیگانه علم کنند.
استقبال و حمایت مردم
جمع کثیری از علمای جهان اسلام به طرق مختلف، از جمله فتوا و اعلامیه، به حمایت از تولیدات داخلی برخاستند. هیجان زائدالوصفی که از ویژگی دینخواهی و وطندوستی مردم برمیخاست با غرور ملی درآمیخت و مردم کالای تولیدشده در وطن را اگرچه کیفیتی برابر با کالای خارجی نداشت، ترجیح میدادند و با افتخار مصرف میکردند. چهبسا اگر این حمایت مردم همراه و پشتیبان شرکت نمیبود، حرکتش متوقف میماند.
در اخبار آن دوره میخوانیم که دامنهی نفوذ این شرکت به مدارس، حوزهی علمیه و حتی مراکز نظامی میرسد و بهشکل یک وظیفه و سنت درمیآید: «لباسی که از مدرسه به شاگردان داده میشود، باید از ساخت داخلهی ایران باشد.»۵ علاوه بر این، روزنامهها بهعنوان رسانههای فراگیر، به حمایت از شرکت اسلامیه پرداخته و از آن تعریف و تمجید نمودند.
ملت ایران نیز سراسر به تولیدات این شرکت دل بسته بودند و فعالیتهای آن را زیر نظر داشتند و در صورت بروز کوچکترین نقص و اشتباه، فوراً در راستای رفع آن اقدام میکردند. تنها در یک فقره، به بیان روزنامهی «حبلالمتین»، هشتصد نفر از رؤسای تجار و اشراف اصفهان متفق شدند و طی اعلامیهای ترک استعمال و خریدوفروش منسوجات خارجی را اعلام کردند.
منسوجات شرکت در هر شهری که وارد میگشت، با استقبال مردم مواجه میشد و چنان وجد و سروری به پا میکرد که در هیچیک از اعیاد آن دوره نظیر نداشت. حتی ایرانیان مقیم خارج، از بغداد گرفته تا سنپترزبورگ نیز از شرکت اسلامیه پشتیبانی کردند و طی برگزاری مجالس شادی، حمایت همهجانبهی خود از شرکت را بهصورت علنی ابراز نمودند.۶
به خطر انداختن منافع استعمار
اندیشهی بهبود وضع اقتصاد و استقلال در زمینههای گوناگون همچون احداث صنایع ملی و کارخانهها و گرفتن امتیاز از دولت برای توسعهی عمران کشور، شرکت اسلامیه را به میدانهای جدید فعالیت ترغیب مینمود. بهمرور زمان تأثیرات شرکت که بهقصد تولید کالاهای داخلی در برابر نفوذ اقتصادی غرب، حرکت عمیق و گستردهای را آغاز کرده بود، به تمامی شهرهای ایران رسید و حتی شعبههایی از این شرکت در خارج از مرزهای ایران فعال شد.
با توجه به شروع به کار شعب شرکت در خارج از مرزهای ایران، طبیعی بود که انگلیسیها که با این حرکت موافق نبودند، در طولانیمدت ضربهی سنگینی به اقتصاد استعماری انگلیسیها وارد میساخت، واکنش نشان دادند. چنانکه روزنامهی تجارتی لندن مینویسد: «معلوم میشود ایرانیان اندکاندک از خواب غفلت بیدار شده و قدر و اهمیت تجارت، بهخصوص همین شرکت را دانستهاند. چیزی که اهمیت دارد آن است که علمای ملت نیز در آن شرکت مشوق هستند و اگر این شرکت معتبر شود، سکتهی بزرگی به منافع انگلیس در اصفهان، بلکه در خلیج فارس وارد میآید.»۷
این ترقی روزافزون که شکست کالاهای خارجی را موجب میشد، واکنش تجار دول بیگانه را در پی داشت. کنسولگری انگلیس در اصفهان بارها به مسئولین ایرانی از اوضاع وخیم پیشآمده شکایت میکردند و با روشهای مختلف همانگونه که به انحراف مشروطه مبادرت نمودند، توانستند مسئلهی تحریم کالاهای خارجی را بهسوی ناکامی سوق دهند. کاهش قیمت کالاهای خارجی، نسیه دادن کالاها و اجناس به تجار داخلی و مردم، تبلیغات زیاد اجناس خارجی و… از جمله اقداماتی بود که آنان را در نیل به اغراضشان موفق گردانید.
اعلام حمایت خلیفه ارامنه اصفهان از حرکت
خودکفایی و رد اکاذیب مطبوعات انگلیس
اگرچه کارشکنیهای انگلستان و عناصر سودجوی داخلی و نیز عدم حمایت دولت و حاکمیت کشور موجب شد تا ادامهی مسیر برای شرکتهای اسلامی میسر نشود، اما اهتمام علما و مردم آن برهه و اصرار ایشان به حمایت از منسوجات داخلی تجربهی قابل توجهی را پیش روی ملت ایران گذاشت.
پینوشتها:
۱. http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=۳۳۰۱
۲. آبراهامیان، یرواند (۱۳۷۷)، ایران بین دو انقلاب، ترجمهی احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، ص۷۵-۷۸.
۳. نجفی، موسی (۱۳۷۸)، اندیشهی سیاسی و تاریخ نهضت حاجآقا نورالله اصفهانی، تهران، مؤسسهی مطالعات تاریخ معاصر، ص۳۱.
۴. کرزن، جرج ناتانیل (۱۳۶۲)، ایران و قضیهی ایران، ترجمهی وحید مازندرانی، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ص۶۶-۶۷.
۵. روزنامهی حبلالمتین، سال هفتم، شمارهی ۱۰.
۶. رهدار، احمد (۱۳۹۰)، غربشناسی علمای شیعه در تجربهی تاریخ معاصر، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ص۴۷۹-۴۸۳.
۷. روزنامهی کامیرشل انگلیس، چاپ لندن، به نقل از روزنامهی ثریا، شمارهی ۴۶.
۸. http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=۳۳۰۱
برخی مدام می گویند «نمی شود، نمی توانیم» / تو اگر نمیتوانی برو کنار بقیه هستند
متن کامل سخنان وی به شرح ذیل است:
۳۶ سال از ۲۲ بمن ۵۷ می گذرد و امروز چیزهایی را می بینیم ک آن روز حتی تصورش را هم نمی کردیم. جمهوری اسلامی در آستانه چهارمین دهه از عمر خود مرزهای محدود و چارچوب جغرافیایی خود را شکافته و وارد گستره جهانی شده است و حتی در مبانی جغرافیایی، فرهنگی و ایدئولوژیکی جهان اسلام تغییراتی را ایجاد کرده و معادله قوای جهانی را دچار تغییر کرده است.
باید با خود فکر کرد چگونه می شود ملتی که تا قبل از انقلاب در دست کشورهای دسته سوم و دست چهارم قرار داشت چگونه است که امروز تبدیل به ملتی شده که در سطح زندگی مردم جهان تاثیر گذاشته است.
یک زمانی مذهب و مذهبی بودن ننگ بود اما امروز طوری شده که حتی روسای جمهور غرب برای رای آوردن هم باید به کلیسا بروند. یک زمانی دخترها و پسرهای ما سعی می کردند خود را شبیه دختران و پسران غربی در بیاورند. هرچه بی حیا تر و به جوانان غربی شبیه تر، مدرنیزه تر و موقق تر. اما امروز نهضت حجاب از شرق به غرب رفته و طوری در بین این جوانان ایجاد گرایش کرده است که جمعی از کشورهای غربی علیه حجاب قانون گذاشته اند. حتی فرانسه که خود را مهد دموکراسی و نقط آغاز لیبرالیسم و آزادی لباس و.. می داند، از ورود زنان با حجاب به میادین عمومی ممانعت می کند.
حجاب از شرق به غرب رفته و بی حجابی از غرب به شرق آمده و امروز یکی از مشکلات غرب گرایشات مذهبی جوانان آن به اسلام است حتی اسلام تکفیری و وهابی. بیش از بیست تا سی هزار جوان اروپایی آماده گرویدن به گروهک های تکفیری و تروریستی، حتی ورژن های مختلف شیعه و سنی هستند.
هر چند که پشت پرده این گروهک ها رژیم صهیونیستی و غرب وجود دارد اما این جوانان اروپایی و امریکایی به امید اسلام و حکومت اسلامی به این جنگ ها روی می آورند.
سی و چند سال پیش اصلا تصور اسلام خواهی نبود اصلا این چیزها نبود. تفکر مذهبی وجود نداشت، دین ربطی به انقلابی بودن نداشت. اینها هم از تاثیرات واضح انقلاب اسلامی است. این اتفاقات هم بعد از انقلاب اسلامی رخ داد. یک روزی جوانان ایرانی آرزو می کردند که خود را شبیه جوانان غربی در آورند اما امروز این رابطه معکوس شده و جوانان غربی سعی می کنند خود را شبیه جوانان شرقی کنند. ایدئولوژی های مطرح جهان تا قبل از انقلاب تنها چند ایدئولوژی خاص مثل مارکسیسم و فاشیسم و ناسیونالیسم و لیبرال دموکراسی بود. غیر از اینها کسی در دنیا حرفی نمیزد و جوانان انقلابی عضو یکی از این جریانات و یا رادیکال بودند.
آنان که انقلابی تر بودند و دست به سلاح می بردند بیشتر به سمت مارکسیسم و سوسیالیسم گرایش داشتند. جز یک فضای اندک کسی در فضای دانشگاه و فضاهای انقلابی حرفی از مذهب نمی زد.
کار به جایی رسیده است که رهبران مارکسیسم امروز جهان با شنیدن آیات و روایات درباره عدالت اجتماعی، حقوق کارگر، نگاه قرآنی درباره سرمایه داری و... ایستاده برای این روایات کف میزنند و کسی که به او میگفتند چگوارای دو میگفت: اگر ما می دانستیم که خداوند این آیات را دارد حتما مسیر زندگی خود را تغییر می دادیم.
و این در حالی است که بچه حزب اللهی های داخل عکسهای چگوارا را به اتاق خود میزدند. البته روی آوردن جوانان اروپایی خیلی هم از طریق سیاست نیست چرا که آنان در هیچ زمانی اینقدر غیر سیاسی نبودند. در دانشگاه های اروپا و امریکای شمالی چیزی به نام جنبش دانشجویی وجود ندارد. البته قبلا بود اما سرکوب شد. کاری که جنبش دانشجویی خط امامی انجام داد خیلی بزرگ بود.
آن جنبش دانشجویی که در دفاع مقدس جنگید و وارد نهاد های انقلابی شد و بعد هم در لبنان و فلسطین گروه های چریکی ایجاد کردند و گروه های آزادی بخشی به راه انداختند که تازه صدایش دارد در می آید سالهاست که در گمنامی فعالیت می کند.
نزدیک ترین اثر انقلاب اسلامی، انقلاب یمن است که البته به طور کامل تمام نشده و مطمئنا غربی ها مانند کاری را که در سوریه کردند در یمن هم خواهند کرد. اما امروز انقلاب اسلامی پشت سر یمن است و امروز خیلی قوی تر از سی سال پیش شده است.
در لبنان چقدر توطئه کردند، در فلسطین و غزه همین طور. همه می دانند اگر انقلاب اسلامی نبود اینان نمی توانستند پیروز شوند. خودشان هم می گویند کشورهای عربی حتی یک فشنگ هم به ما نمی دادند.
اعراب تماما اسراییل را به رسمیت می شناسند. حتی اخوانی های مصر در زمان مرسی جرات نداشتند به اسراییل بگویند نه و دیدید که اسراییل با آنان چه کرد. فضای جهان عوض شده است. اسناد لانه جاسوسی نشان می دهد امریکایی ها تا نزدیک ۲۲ بهمن باور نمی کردند که انقلاب پیروز شده باشد. شعار الله اکبر و انقلاب اسلامی برایشان قابل هضم نبود. زمستان ۵۶ در همین منطقه از مشهد اولین تظاهرات انقلاب اسلامی رخ داد و در اولین تظاهرات علیه رژیم پهلوی زنان پیشگام تظاهرات بودند. اولین شعار تظاهرات های انقلاب اسلامی، برابری برادری حکومت عدل علی، استقلال آزادی حکومت اسلامی بود. که بعد ها امام در پاریس فرمودند نوع حکومت باید جمهوری مبتنی بر انتخابات باشد. آن موقع دشمنان هنوز نمی دانستند رابطه دین و انقلاب چیست؟ می گفتند تا ۲ماه دیگر یا تا شش ماه دیگر و یا تا دو سال آینده حتما سقوط خواهد کرد.
درجه داران امریکایی بعد ها گفتند که ما فقط از شیعه می ترسیم وحکومت هخامنشی در خاورمیانه در قالب ایدوئولوژی شیعه احیا شده است.
حتی اسراییل اظهار داشته که ما فقط از موشک های ایران می ترسیم.
اینها به ایرانی ها دستور می دادند؛ در خاطرات هایزر آمده است: گروهبان های امریکایی در جشن های باشگاه ها شرکت می کردند و اگر در آن میان به ناموس یکی از درجه داران نظر پیدا می کرد آن افسر باید بدون درنگ با وی همکاری می کرد چرا که ممکن بود بلافاصله پس از آن از درجه خود ساقط شود و با ساواک روبرو شود.
در این سالها مفهوم جهان عوض شد و تاریخ جهان مسیر خود را تغییر داد. حتی مرام سیاسی راه خود را پیدا کرد. دشمنان ما خود معتقدند که مسیر جهان عوض شده، فلسفه سیاسی عوض شده و در شبه جزیره افریقا و هند قدرت اول ایران است. امروز چهار پایتخت عربی از ایران فرمان می برند. حتی امریکایی ها معتقدند چهار پایتخت عربی از ایران تبعیت می کند. به اعراب می گفتند شما نوکر ایرانی ها شدید از ادبیات بد استفاده می کردند تا عرب را تحریک کنند. در حالی که اصلا مسئله نوکری نیست بحث برادری است انقلاب ما هم سرمایه خود را در این راه گذاشت. امام می گفتند همان طور که ضد انقلاب و استکبار جهانی عمل می کند ما هم باید جهانی عمل کنیم.
ما باید خود را آماد کنیم. چند صد هزار نفر از نیروهای خود را در سطح دنیا پخش کنیم تا این پیام را پخش کنند. باید چند صد هزار نیروی فرهنگی و سیاسی در سراسر جهان منتشر کنیم چرا که انقلاب اسلامی تا ۳۰ -۴۰ سال آینده باید در دنیا حرف اول را بزند. چناچه که غربی ها از قرن ۱۸ دنیا را تسخیر کردند، ما هم باید در پنج قاره حضور سیاسی، فرهنگی، منطقی و عقلانی داشته باشیم. البته این حضور باید منطقی و عقلانی باشد معنای نامه رهبری به جوانان اروپایی هم همین است. باید از لاک خود بیرون بیایم.
این ها باید در فضای مجازی و بین مجازی در سطح دنیا پخش شود. باید به جنگ امپریالیسم رسانه ای غرب برویم. حرف های انقلاب در سطح جهان شنیدنی است باید این حرف ها را بیاموزیم و بعد آن ها را ساطع کنیم.
الان مثل این می ماند چند جوان در یک خانه باشند، مدام با هم دعوا می کنند بهانه می گیرند. ما اینگونه شدیم باید بیرون برویم. در این میان تولید نسل هم خیلی مهم است چراکه در غیر این صورت جمعیت ما نصف می شود و دیگر نیرویی برای تبلیغ انقلاب اسلامی نخواهیم داشت. باید جمعیت را تربیت انقلابی کرد. انقلاب ما تا نیم قرن آینده باید به پنج قاره جهان صادر شده باشد.
البته مراد حضور نظامی نیست حضور فرهنگی و سیاسی مد نظر است. باید در چند دهه آینده جهان، جوان مسلمان ایرانی را به طور خاص را بشناسد.
صدور انقلاب به معنی علمی فرهنگی آن است. ما افرادی را داشتیم که چند نفری جهان را تغییر دادند. البته یک عده منفعل از اول انقلاب روبروی امام بودند. بازرگان به امام می گفت شما بنز هستی ما مثل فولوکوس هستیم ما نمی توانیم ما این قدر انقلابی نیستیم. یک عده هم الان در جمهوری اسلامی هستند مدام می گویند نمی شود نمی توانیم.
ما از اینها زیاد داریم. به خود نگاه می کنند می بینند نمی توانند آن را به جمع نسبت می دهند. در حالی که ایران امروز ما ثابت کرده توانسته است. کشور ما در تولید علم ۱۱ برابر متوسط جهانی و سومین کشور در طراحی و ساخت زیر دریایی، یکی از شش کشور جهان در ساخت فضاپیما، یکی از هشت کشور ساخت ناوشکن های پیشرفته، هشتمین کشوری که موشک های با برد بیش از ۲۰۰ هزار می سازد. اینها نمونه ای از هزاران پیشرفت کشور ما در ۳۶ سال پیروزی انقلاب اسلامی است.
البته امروز وقتی این پیشرفت ها را می بینیم به یاد جنگ می افتیم که حتی ابتدایی ترین سلاح ها را هم نداشتیم. حتی یک دوربین دید در شب نداشتیم. سیم خاردار به ما نمی دادند. همه کشورها متحد عراق بودند و ما یکه و تنها در مقابل آنان ایستادیم. وقتی به یاد فرماده مان میافتم که به ما می گفت طوری شهید شوید که لباس های غواصی تان سوراخ نشود بیت المال است و در کنار آن این پیشرفت ها را می بینم قدرت انقلاب را درک می کنم.
دوستی داشتم که از رزمندگان جنگ و جبهه بود و جانباز هم شده بود اما باز هم به خارج از کشور رفت و زیر شکنجه های دشمن تاب آورد تا انقلاب اسلامی را تبلیغ کند. به لبنان رفت تا آنان را آزاد کند. یک انقلاب که همه منتظر بودند تمام شود اینگونه در سطح جهان تبلیغ می شود. از یاد نمی بریم که در زمان جنگ گاهی در عمق سی تا چهل متری رزمندگان به دنبال فشنگ می گشتند. چون مهمات نبود. یا حتی به امید غنیمتی هایی که ممکن بود از دشمن بگیرند می جنگیدند. آن زمان با این سختی ها و محاصره مطلق پیروز شدیم. البته در آن اثنا کسانی هم بودن که گاهی علیه شعار "جنگ جنگ تا پیروزی" موضع می گرفتند و میگفتند تا کی شهید بدهیم؟
امام هم موافقت کردند که شعار عوض شود. ایشان معتقد بودند قرآن می فرماید "جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان". نه کسی مثل صدام. تو اگر نمی توانی بجنگی برو کنار بقیه هستند.
امام در این رابطه می فرماید: دین یعنی کسانی که از قرآن بیعت دارند نبرد را تا آخر ادامه دهند، چنانچه که نبردهای انبیا برای عالم رحمت بود. حتی برای کفار هم رحمت بود چراکه آنان را از فریب بیرون آورد. امام می گوید این شعار ناقص است. اصل شعار اندیشیدن به مبارزه انقلاب است و هرکجا که جنگ باشد ما باید حاضر باشیم. اما اگر انقلابمان را به سراسر جهان صادر کنیم تازه باز در دنیای عصر خود، حق بر باطل پیروز شده، نه در همه تاریخ. قرآن می فرماید نبرد در پیروزی حق بر باطل در سرتاسر تاریخ این رسالت انبیا است. امام هم از انقلاب دائمی حرف می زند. انقلاب رحمت برای همه بشر است. خداوند می فرماید برای توسعه رحمت الهی باید به نبرد جهانی دست بزنیم. باید به فکر همه باشی. ملت ها در آسیا و آفریقای جنوبی تحت ستم هستند حتی در آمریکای لاتین باید ببینید چه خبر است. مثل کرم در آلونک زندگی می کنند در حالی که زیر پایشان از الماس و منابع معدنی پر شده است و سه چهار کشور غربی آن را می برند. قرآن می گوید ما وظیفه داریم در مقابل آن ها بیایستیم و از ظلم جلوگیری کنیم. هرکس بگوید با فاسق مبارزه نکنید این خلاف اسلام است. یکی از دعواهای امام با آن ها این است که این آیات اجتماعی که جهاد یکی از آن هاست برای خواندن است یا عمل کردن. قرآن می فرماید اگر نمی توانید از دلخوشی های دنیا دل بکنید و به دنبال ثروت و کاخ های بسیار هستید، اگر این ها بیشتر از خدا در نزد شما عزیز ترند و از جهاد در راه خدا می ترسید پس بنشینید و به زندگی خود که مثل کرم هاست ادامه دهید و شما فاسق هستید نه عادل. اگر این گونه زندگی کنید مورد رحمت خدا نخواهید بود. ولی خدا هم بیکار نخواهد نشست. آن هایی که با فرمان خدا مخالفت می کنند و می گویند خدا گفته که فقط به فکر زیارت و دعا باشید به آن ها بگو گرفتار انواع مشکلات و فتنه ها می شوند.
فکر نکن اگر دست از مبارزه برداشتی تمام شد. نه آن ها بر شما مسلط می شوند و در عالم آخرت هم عذاب دردناکی بر شما مسلط می شود. امام می گوید چطور شما به قرآن توجه نمی کنید. فکر نکنید کسی که در مسجد الحرام به حجاج آب می دهد و در حرم امام رضا خدمت می کند و در عاشورا سیاه می پوشد، فقط این ها مهم است و این ها جای جهاد و مبارزه را می گیرد! این گونه نیست. نمی شود که یک عده بروند کشته شوند و یک عده بخورند و بخوابند. خداوند می فرماید فکر می کنید عالم اینقدر بی نظم است؟ مادر شهیدی که چهار فرزندش را در راه خدا کشته داده با کسی که جهاد نکرده است مساوی است. حج آمریکایی و حج اسلامی با هم مساوی نیستند. حجی که فقط نماز می آورد و در دعا می خواند با کسی که حج خود را برای امت اسلام می گذارد مساوی نیست.
توجیه مذهبی فرار از انقلاب درست نیست. قدس و کربلایی که زیر سایه آمریکا و اسراییل زیارت شود زیارت نیست، سیاحت است. شما به زیارت نیامدید این فرار از عمل گرایی است.
معمولا سفره های مذهبی ، آداب و تشریفات خاصی دارد. این سفره ها اطعام فقرا نیست بلکه تفاخر اغنیاست. اباالفضلی که امان نامه دشمن را پاره می کند و به فرستاده می گوید تو حتی لیاقت جواب دادن را هم نداری و در حالی که دست راستش قطع شده می گوید تا آخرین لحظه از مکتبم حمایت می کنم. ما با اباالفضل چه کرده ایم و از او چه ساخته ایم. این شده حرف مذهبی که هنگام خاموشی و روشنی چراغ صلوات بفرستند و تنها تفاوت مذهبی ها با غیر مذهبی ها این است که آن ها صلوات نمی فرستند.
ما در روز همه کار می کنیم و پیش خود می گویند مهم نیست چه کردی، در جامعه خود هر طور می خواهی زندگی کن فقط یک متر قبر در حرم امام رضا برای خودت دست و پا کن، آیا مردم فکر می کنند در عمر خود هر غلطی کردند بعد از مرگ به سعادت خواهید رسید؟ مردم ما کبوترها و گنبد امام رضا را می شناسند اما خود امام رضا را نمی شناسند!
امام رضا (ع) می فرمایند:" تلاش بدون حب و حب بدون تلاش ارزش ندارد". این به این معناست که هر چه از خدا خواستید و متوسل شدید اگر تلاش و برنامه ریزی نکنید به نتیجه نمی رسید.
دعا، توکل، اخلاص توجه و حب عشق به آل محمد سرمایه های بسیار بزرگی است که انقلاب ما داشت و بقیه انقلاب های دنیوی نداشتند. انقلابی که در مقایسه با انقلاب های دیگر به لحاظ دنیایی بادست خالی موفق شد، انقلابی بود که به دعا، توکل و حب پیامبر(ص) و اهل بیت ایشان تکیه داده بود.
چند روز پیش رسانه های غربی بیان کردند که چهارمین حکومت شیعی تشکیل شد. اول ایران بعد عراق و سوریه حالا یمن حکومت شیعی تشکیل داده است. البته رسانه های غربی از اعلام این مساله برای تحریک اهل تسنن استفاده می کنند.
واقعیت این است که پیروان اهل بیت بودند که پرچم اسلام و لا اله الا الله را بالا بردند و برای اولین بار پیروز شدند. بقیه مسلمین محب اهل بیت هستند ولی پیرو اهل بیت نیستند.
غرب می خواهد شوق انقلابی گری بین جوانان مسلمان را که داشت به زیر پرچم محبان اهل بیت می آمد و ده ها هزار جوان سنی را شیعه می کرد،کم کند. یکی از دلایل تشکیل داعش همین مساله بود.
غربی ها ورژن وهابی تفکیری ایجاد کردند که موج جوانان مسلمان بیش از این به دامان این انقلاب ملحق نشوند. جنگ را از مرزهای اسرائیل به کوچه خیابان های بغداد و دمشق کشاندند. تا به جنگ داخلی تبدیل شود.
بعد جنگ ۳۳ روزه هزاران هزار سنی شیعه شدند. چون مشاهده کردند پیروان اهل بیت حکومت تشکیل دادند و نهاد سازی کردند. هم انقلاب به قوت قبل باقی مانده است و هم نسل جدید با انقلاب همراه هستند.
غربی ها اما امروز خودشان اذعان کردند که چهارمین حکومت شیعه هم تشکیل شد.
این که فکر کنیم عمل صالح نکنیم حلال و حرام را جدی نگیریم یا بعضی افراد فکر کردند کنار حضرت رضا (ع) دفن شوند این ها اهل بهشت هستند این ها نمی فهمند که هارون هم همین جاست. و هرکس این جا می آید بعد زیارت لعنت به هارون می فرستد. دفن بودن کنار امام رضا(ع) جای عمل صالح ر ا نمی گیرد.
امام خمینی(ره) در مورد مذهب می فرمودند: مذهب را درست بشناسید شیعه و مکتب اهل بیت و قران را درست بشناسید. مذهب مغازه و دکان برای ما نیست. مذهب تکلیف آور است. مذهب راه رشد و سبک زندگی است. مذهب تشریفات نیست. این مذهب می خواهد فضا را برای مستکبرین در سراسر زمین تنگ کند. چنان که نتوانند بیش از این مستضعفین را استعمار کنند. باید بترسند. ما از اهل بیت و سیره انبیا آموختیم که مستضعفین در سراسر جهان باید مجتمع شوند و بر مستکبرین انقلاب کنند و اجازه ندهند حقوقشان را تضییع کنند.
امام خمینی (ره) خطاب به مسلمانان جهان این گونه می گوید: هان ای مسلمانان جهان و ای مستضعفان گیتی آن نظامی که برای شما و تکامل شما و دنیا و آخرت شما و رفع ظلم و چپاول گری از شما و برای تربیت انسانی شما و برای آزادی و استقلال شما از طرف خداوند به پا شده است این نهضت اسلامی است. این انقلاب را خدا در این دوره آورد که مستضعفین عالم را نجات دهد.
ما در ۲۲ بهمن ۹۳ دیگر از مسائل داخلی حرف نمی زنیم از موانع جهانی برای گسترش انقلاب حرف می زنیم. صحبت از انقلاب جهانی و تحولات بزرگ در جهان است. حرف از شعارهای انقلاب از اسلام گرایی و حجاب تا عدالت اقتصادی و تغییر معادله قوا در جهان امروز در پنج قاره عالم در راس همه اخبار، اخبار انقلاب اسلامی است.
همه دنیا امروز می پرسند اسلام چی است؟ می خواهند بداند قران چه می گوید. همه دنیا تشنه شناخت اهل بیت هستند. در سرتاسر عالم روشنفکران دانشگاهی همه می پرسند تشیع کیست؟ شیعه کیست؟ قران و اسلام چیست. ما تبدیل به مساله اول جهان شدیم. چقدر اتاق فکر و اتاق تحلیل در جهان دشمنان ما تشکیل دادند که هنوز بعد سی و پنج سال دارند در مورد این پدیده بحث می کند.
یکی از این مراکز، مرکز مطالعات خاورمیانه است که در مقاله ای در مورد نهضت جهانی اسلام صحبت کرده است. این مساله تحقیقات طولانی چند ساله صد نفر از دانشجویان دکترای و متخصصان بررسی مسایل جهانی و اسلام است. از کسانی که در حوزه فلسفه دین کار کردند تا کسانی که علوم سیاسی کار کردند در این تحقیقات هستند. مرکز مطالعات خاورمیانه که به سیا، پنتاگون، ریاست جمهوری آمریکا و کنگره آمریکا تحلیل ارائه می دهد.
یکی از این مقالات زیر نظر دو شرق شناس و اسلام شناس صهیونیست آمریکایی انجام گرفته که این گونه تحلیل می کند:
" ایالت متحده باید نسبت به منشا مهم این جنبش ها، خشونت و جنبش انقلابی خشنی که برپا شده حساس باشند. باید به رقابت های درون کشورهای مسلمان و شکاف های درون آن ها توجه کنیم. مهم ترین فرصت ما این است که شکاف های بین مسلمین را فعال کنیم که خودشان به جان هم بیفتند در غیر اینصورت اگر این ها کنار هم باشند تکلیف کل غرب یکسره است و ما دیگر هیچ نفوذی در هیچ جای دنیا نخواهیم داشت. قدرت اول جهان می شوند. برای پیشگیری از ائتلاف مسلمانان باید سعی کنیم که از شکاف های مذهبی، قومیتی، نژادی، تاریخی و اقتصادی استفاده کنیم. باید به این نکته توجه کنیم که در چه موقعیت هایی باید سیاست های سازنده داشته باشیم و در چه موقعیت هایی خشن سرکوب کنیم. "
"مداخله غرب فی نفسه منجر به رویارویی در خاورمیانه نمی شود. ولی ما به رهبران آمریکا هشدار می دهیم که با وجود انباشت کینه بین مسلمین که در این ۲۰۰ سال آن ها را تحقیر کردیم و قطعا به بروز تنش های جدی و جهانی منجر خواهد شد و این تشنگی عدالت و جبران تحقیر به اسلام گرایان و در راس آن ها انقلاب ایران امکان داده و امکان را خواهد داد بر موج پشتیبانی عمومی در کل جهان اسلام قدرت را در دست بگیرند. این انقلاب جریان اسلام خواهی بر کل جهان اسلام پیروز خواهد شد و همه نوکران ما سقوط خواهد کرد. یا در این ها هضم می شوند. "
" در عرصه روشن فکری و تصمیم گیری سیاسی و نظریه پردازی ما دچار اغتشاش و سیالیت شدیم. چرا که اسلام سیاسی که تبدیل به بحث داغ در محافل دانشگاهی، سیاست گذاری و حکومتی تبدیل شده است. نهایتا به این جا رسیده است که ما هیچ تفسیر قطعی روشن نسبت به نهضت احیاگری اسلامی نداریم. و بنابراین هیچ پیشنهاد قطعی مشخص واحدی برای شیوه برخورد با اسلام گرایان و با امواجی که انقلاب اسلامی و انقلاب ایران در جهان اسلام ایجاد کرده نداریم."
"ما باید به فقدان اجماع درباره اسلام سیاسی و انقلاب اسلامی اعتراف کنیم. ما دنبال اجماع هم نیستیم. یک پارچگی هیچ، حداقل انسجامی هم نداریم. "
"۳۰سال است که ادعا داریم این ها تمام شدند در حالی که روز به روز گسترش پیدا می کنند. ما اجماعی نداریم که با این ها چه کنیم. ما یک جامعه انحصاری محدود تک صدا در تصمیم گیری ایالت متحده ایجاد کردیم و تمام تحولات جهان اسلام را طبق فرضیه برخورد تمدن ها تحلیل کردیم اما انگار نخبگان سیاست خارجی ما دچار انجماد شدند و نمی توانند اجتهاد کنند. نمی توانند بفهمند در جزییات چه اتفاقی می افتد. ما تکنیک جدیدی به عقلمان نمی رسد. توفیق چندانی در شناخت و مدیریت نهضت احیای اسلامی نداشتیم. "
"کجا رفته روشنفکری ایالات متحده که می گفتیم ما همه مسایل را تحلیل می کنیم و همه را از راه دور کنترل می کنیم. کدام روشنفکری کدام تحلیل؟ ما این پدیده انقلاب اسلامی را هنوز بعد از سی و پنج سال نفهمیدیم. "
"یک بار با کمونیست ها مقایسه می کنیم . یک جای دیگر با بنیاد گرایان پروتستان داخل غرب و یک وقت با قرون وسطا مقایسه می کنیم. گاهی هم با جریان های روشنفکری جامعه مدنی و بخش غیر دولتی . ولی این تحلیل ها همه ناقص است. ما دو گروه شدیم. یک گروه از سازش گرایی و سازش با حرکت اسلامی حرف می زنند. و می گویند موحی است که نمی شود در مقابلشان ایستاد و باید سوار موج آن ها شویم. "
"یک گروه هم در مورد تقابل با این موج صحبت می کنند ما مدام در رقابت داخلی بین خودمان در سطح نظری و عملی هستیم. راجع به اسلام سیاسی از اصطلاحات متناقض استفاده می کنیم. مقامات دولت بوش یک مسیر را رفتند. بوش کوچک یک مسیر. کلینتون یک مسیر. و تا الات که به اوباما می رسد. مفهوم جنگ های فرهنگی تغییر کرده است. ماهیت نهضت احیاگر اسلامی جهان اسلام از نظر ما یک ماهیت مبهم است و مسائلش کاملا در هم تنیده است. ما راجع به ایران هربار یک تصمیم می گیریم. راجع به عراق به جمع بندی نمی رسیم. راجع به بقیه مسایل کشورهای منظقه هم نمی توانیم تصمیم بگیریم."
"هنوز تکلیفمان با قضیه اسرائیل روشن نیست. همه ما خط قرمز خود را اسرائیل قراردادیم. ولی خودمان هم کم کم می فهمیم اسرائیل را نمی توان نگه داشت. هیچ وقت اسرائیل مثل امروز ضعیف نشده بود. مشروعیتش به کلی زیر سوال رفته است. عملا اسلام گرایان بر حوزه های سیاست های غرب تاثیر می گذارند. ما در مورد آن ها اجماع نداریم. اما انقلابیون اسلام گرا در مورد ما و اسرائیل اجماع دارند و در حال ایجاد اجماع جهانی هستند. "
"ما در چرخه های حاکمیت خودمان گیر کردیم. نرسد روزی که مثل ۲۲ بهمنی برسد همانند غروب بیست و دو بهمن ۵۷ که ما فهمیدیم در ایران غروب کردیم، احساس کنیم در جهان اسلام غروب کردیم و تمام ایادی و ظرفداران ما از قدرت برکنار شوند. "
گزارش تصویری چهارمین و پنجمین روز سیزدهمین اردوی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل؛ «جهاد اکبر»
قبلا می گفتند تمام مشکلات از شاه و تمام بدبختی ها از خواست خدا بوده است که از قبل تقدیرش را اینچنین نوشته است. قبلاً می گفتند توکل بر خدا یعنی همه کار در دست خدا و راحت باش اما بعد گفتند که توکل یعنی به وظیفه خود عمل کن و از هیچ چیز نترس. مفهوم فعالانه پیدا کرد و نه انفعالی.
صبر را به این معنی به کار می بردند که هرکاری کردند تحمل کن. اما صبر به معنی مقاومت است و نه این که ضعیف باشی. رزق هم همین طور. به این معنی به کارگرفته می شد که اگر آن ها در آن سر دنیا می خورند رزقشان است. اما این صحیح نیست. خدا فرمودند که ما به همه رزق دادیم. اگر یک عده ای پرخوری کردند و یک عده گرسنه باشند این معنی صحیح نیست که بگوییم خدا به آن ها داده است و به این ها نه. خدا رزق خود را به همه می رساند. خدا رزق خود را به همه می رساند. یکی درست استفاده می کند و دیگری نه.
انتظار فرج را به این معنی تعبیر کرده بودند که فرد هیچ کار نکند تا آقا بیاید. اما گفتند نه و تا پیروزی و عدالت مطلق در مسیر آن فرج الهی در حد توان باید عمل و حرکت کرد.
همینطور درمورد زهد می گفتند هر بلایی سرت آمد به فقر راضی باش. آن را با فقر اشتباه گرفتند.
نکته آخر را بسنجیم این که اسلام سیاسی شکاف عشق و عقل برداشته شد. یک عده عاشق بت خانه و عده ای عاشق مسجد و هردو درست است و بروند راحت باشند. مانند زمانی که می خواهی دو کودکی را که هرکدام حق را به خودشان می دهند آرام کنی می گویی که هردوی شما درست می گویید.ملکه انگلیس تمام ساختمان های مجللش از پول خون ملت جهان آوار کرده اند. از هند غارت کرده. وقتی وارد معبد آن ها شد برای ادای احترام کفشش را هم در آورد و رو به مجسمه موش خم شد و گفت به همه مذاهب احترام می گذارد و بعد با خنده ای سوار ماشینش شد و از آنجا فاصله گرفت و گفت به غارت آنجا ادامه دهید.
اما حالا اسلامی مطرح شده که هم معرفت و هم انقلابی گری هر دو با هم دارد. ما یک فرهنگ اسلامی داریم یک بعد عقل و یک بعد عرفان و یک بعد سیاست و اقتصاد که چه کسی و چگونه بر جهان حکومت کند.تعقل در خدمت احساس نیست.جامعه کینه توز و ایدیولوژی بسته یک جامعه اسلامی نیست بلکه جامعه غرب است. خواستند بگویند که قرآن نظم ندارد و هیچ جا واضح موضع نمی گیرد و لذا طوری حرف بزنید که همه خوششان بیاید. موضع روشن نداشته باش. موجودی بدون جهت که هر زمان که لازم شد به آن جهت می دهیم. هدف نهایی آخرت است اما دنیا مزرعه آخرت است. شما دارید از دنیا عبور می کنید ولی اگر آخرت درست است باید به شیوه درست مبارزه کرد و آن ها گفتند به زور دارند زور می گویند و ایدیولوژی ممکن و مطلوب نیست.
این ها بارها گفتند که وقتی انقلاب شروع شد شاه و صدام را قربانی کردند .گفتند ما از گرگ کوچک شما را نجات می دهیم درحالی که خود گرگ بزرگتر بودند. اسم نزاع اسلام و استکبار، توحید و کفر و شرک، مستضعف و مستکبر را گذشتند دعوای دموکراسی و ترور، دعوای امید با نفرت، دعوای آزادی با استبداد و گفتند ما در المپیک ۷۲ چهارتا کشور دموکراتیک داشتیم، اکنون ۱۲۰ کشور دموکراتیک هستند. کدام کشور دموکراتیک؟ کشورهایی که در هیچکدام از آن ها دموکراسی واقعی وجود ندارد فقط اسم دموکراتیک گذاشتند. به آن رییس جمهورشان بوش بعد از آن که آن جنگ ها را به راه انداخت گفتند که آخرین کتابی که خواندید خیلی خوشتان آمد چه بود گفت من اصلاً کتاب نمی خوانم. اینان می شوند جلو ویترین تصمیم گیران جهان و البته پشت ویترین کمپانی های سرمایه داری اند تحلیل هایش هم همین هایی است که عرض کردم.
زرشناس: "رحیمپور ازغدی" قلب نئولیبرالیسم را هدف گرفته است
گروه فرهنگی «نسیم»- شهریار زرشناس، عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی طی یادداشتی شفاهی که در اختیار «نسیم»، قرار داد به بررسی روند سخنرانی های اخیر "حسن رحیم پور ازغدی" به عنوان سخنران پیش از خطبه های نماز جمعه و مباحث پیش آمده در این خصوص، پرداخت.
در ادامه متن کامل این یادداشت شفاهی تقدیم خوانندگان می شود.
رحیم پور، اندیشمندی پاک باخته و ژرف اندیش
در ابتدا باید بگویم که استاد رحیم پور ازغدی را بیش از بیست سال است که می شناسم، وی یک انسان اندیشمند، ژرف اندیش، پاک باخته و معتقدند و از همان زمانی که اولین آشنایی را با وی داشتم درک کردم که بسیار هوشمند، نقاد، نکته سنج و نکته بین است و تسلط ایشان بر مبانی نظری، روایی و فقهی بسیار برایم جذاب و دلنشین بود که از محضر او چیزهای بسیاری یاد گرفتم.
اعتقادم این است که رحیم پور ازغدی، یک استاد برجسته نظریه پرداز در قلمرو انقلاب اسلامی و یکی از سرمایه های گرانقدر ما است و من تاسف می خورم که ما چرا نباید به این سرمایه ها میدان دهیم و بالعکس آنها را تضعیف کرده و مورد حمله قرار می دهیم.
رحیم پور، یک اندیشمند انقلابی است، ما از این سنخ اندیشمندان که هم انقلابی باشند و هم از متن حوزه های علمیه و اسلام فقاهتی برخاسته باشند و هم به این اسلام فقاهتی به شدت متعهد و ملتزم باشند و هم شجاع و جسور باشند بسیار بسیار کم داریم؛ او در این زمینه سرآمد و چهره برجسته است.
"اقتصاد شبه مدرن"، اقتصادی ضداسلامی است
اما در خصوص مباحث ایشان در نماز جمعه باید عرض کنم به نظرم صحبت های استاد رحیم پور ازغدی کاملا درست است، ما میراث دار یک انقلاب اسلامی هستیم و می خواهیم آن را تداوم ببخشیم. این انقلاب بی دلیل اسلامی نامیده نمی شود، تمام شاکله حکومتی و مدنی که این انقلاب می خواهد ایجاد کند به هر حال باید اسلامی باشد اگر نباشد که اصلا وجه اسلامی آن معنایی ندارد و یکی از مولفه های بنیادین یک مدینه اسلامی در این دوران که من نام آن را «مدینه اسلامی دوران گذار» می نهم، وجود یک اقتصاد اسلامی است؛ اگر نظم اقتصاد و معاش ما مبتنی بر یک صورت بندی اسلامی نباشد در قلمروهای دیگر بی تردید دچار مشکل خواهیم شد و انقلاب تدریجا دچار مشکل و استحاله خواهد شد.
بنا بر این رحیم پور خطر را به درستی احساس کرده است. امروز در شرایطی قرار داریم که طیف تکنوکرات ها و بروکرات های نئولیبرال نظیر "حزب کارگزاران" که صراحتا به لیبرال بودن خود اعتراف دارند؛ پس از سال 68 به صورت جدی، مصمم و بنیادین اقتصاد ما را بر مبنای اقتصاد شبه مدرن بازسازی کردند.
اقتصاد شبه مدرن یک اقتصاد یقینا ضداسلامی است چون این اقتصاد ناعادلانه، سرمایه سالار، فارغ از توجه به بنیادهای اخلاقی دینی و وابسته است که ما را به نظام جهانی سلطه وابسته می کند و به نوعی مقوم این وابستگی است؛ بنا بر این اقتصاد شبه مدرن هم استقلال ما را می گیرد هم عزت ما را لگدمال می کند، هم هویت دینی ما را نابود می کند هم مانعی جدی در مقابل تحقق آرمان های انقلاب است.
اگر ما بنا داریم به سمت آرمان های انقلاب برویم یقینا مسیر این اقتصاد فعلی را باید دگرگون کنیم در این تردیدی نیست و این تاکید حضرت آقا بر اقتصاد مقاومتی، یک روایتی از صورت اقتصادی است که ما باید بر مبنای اندیشه ها و ارزش های اسلامی باید بسازیم که با مستقل از میراث اقتصادی شبه مدرنی باشد که رژیم پهلوی و استعمار غرب برای ما ایجاد کردند.
اگر بنا بود اقتصاد سرمایه داری داشته باشیم، چرا انقلاب کردیم؟
یک جریان بسیار نیرومند از نظر سیاسی در داخل کشور وجود دارد که دارای رسانه ها و تریبون های مختلف است و متاسفانه در بدنه نظام نیز نفوذ دارد و به خصوص چندین سال است که قوه مجریه یا مطلقا یا تقریبا در اختیار این طیف بوده است. این جریان به طور جدی می خواهد که اقتصاد شبه مدرن ما را تحت عناوین مختلف بازسازی کنید، عناوینی نظیر این که "ما باید به استانداردهای بین المللی اقتصادی توجه کنیم"، "از عقل جمعی دنیا باید تبعیت کنیم"، "روایات اسلامی به درد انقلاب کردن می خورند اما به درد حکومت نمی خورند" و سخنانی از این دست که استراتژیست های رده بالای ما در برخی قوای حکومتی این موارد را بیان می کنند، آشکارا از ضرورت پیوستن و مستحیل شدن ما در نظام جهانی سلطه سخن می گویند، به صراحتا از این می گویند که ما باید قوانین و معیارهای جهانی را بپذیریم، اگر بنا بود که ما این معیارها را قبول کنیم که چه نیازی به انقلاب داشتیم؟ مگر رژیم شاه کم و یا بد این دستورات نظام جهانی سلطه را اجرا می کرد و آیا مگر قصدی غیر از همین اجرای دستورات اربابان دنیای مدرن داشت؟ با این حساب چرا انقلاب شد و چرا خواستیم که بر مبنای اسلام فقاهتی حکومت و جامعه خود را تشکیل دهیم؟
میراث و محصول آقایان غرب زده شبه مدرن چه چیزی بود؟ آیا جز تحکیم وابستگی، اسارت و نابودی ما و مگر جز فقر و مذلت برای توده مردم بود؟ این آقایان همین الان دوباره با ادبیاتی به ظاهر اسلامی و با استفاده از تعابیری عامه پسند نظیر "تعامل با دنیا"، "دشمن تراشی نکنیم"، "مذاکره برد-برد" و از این دست تعابیر که می تواند یک عقل ساده اندیش را فریب دهد، در حال بازسازی و تئوریزه کردن هضم شدن در نظام جهانی سلطه و پذیرفتن احکام و دستورات و مدل نظام جهانی هستند و دور شدن از موازین و معیارها و تفکر اسلامی را به ما القاء می کنند و چون می خواهند برای این اقدامات خود بسترسازی کنند دو بستر فرهنگ و اقتصاد را انتخاب کرده اند و روی آن فعالیت جدی می کنند.
در اقتصاد با همین حرف هایی نظیر این که ما راهی نداریم و باید به سرمایه داری جهانی و یا به قول خودشان نظام جهانی بپیوندیم، یک طبقه سرمایه داری سکولار در ایران به وجود آوردند و آن را تا حدی با نظام سرمایه داری جهان پیوند زده اند در فرهنگ نیز همین اقدامات را در قالب جنگ نرم و شیوه های تهاجم فرهنگی جلو می برند.
برخی با شعار "آزادی" به دنبال خفقان هستند
استاد رحیم پور بانگ بلند وجدان بیدار عدالت طلب اسلامی است که از دل آرمان های انقلاب در آمده است. ایشان به درستی انتقاد می کنند ما نباید بگذاریم که منطق سودمحور و سودسالار سرمایه داری مدرن و شبه مدرن بر مناسبات اقتصادی ما حاکم شود و ما این مناسبات ظالمانه را تطهیر و توجیه کنیم و هر کسی هم که از عدالت اسلامی صحبت کرد بگوییم که تو داری نظم و نظام را بهم می ریزی، دولت را زیر سوال می بری و با این بهانه ها او را کنار بگذاریم؛ اگر بنا بود این دست اقدامات صورت بگیرد رژیم شاه بسیار بهتر بلد بود که این کارها را انجام دهد؛ متاسفم از این که عده ای با شعار آزادی سعی دارند خفقان ایجاد کنند و دهان منتقدان را ببندند.
بنده خطر یک جریان تکنوکرات بروکرات لیبرال که متاسفانه ظاهر مذهبی دارد را احساس می کنم، این جریان از برخی تعابیر مذهبی سواستفاده می کند ممکن است برخی چهره های با ظواهر مذهبی هم بین آنها باشند اما اینها دانسته یا نادانسته باطن های نئولیبرال دارند و نئولیبرالیسم کارگزار ایدئولوژیک سرمایه داری است.
رحیم پور، قلب نئولیبرالیسم را هدف گرفت
رحیم پور، قلب این ماجرا را هدف گرفته و به درستی هم شناخته، هوشمند و زمان شناسی ایشان مثل همیشه باعث شده که به میدان بیاید و آفرین به او، باید از رحیم پور ازغدی حمایت و جریان های اصیل انقلابی را تقویت کرد و جلوی ترکتازی جریان تکنوکرات بروکرات های نئولیبرالیستی که ظواهر مذهبی دارند و باطن آنها همان تسلیم شدن به نظام جهانی سلطه است را گرفت و گرنه این ها همه آرمان ها، ارزش ها، دستاوردها و میراث انقلاب اسلامی را به باد خواهند داد؛ بنا بر این همگی وظیفه داریم با تمام توان از آقای حسن رحیم پور ازغدی دفاع کنیم و یاور وی در این مبارزه مقدس باشیم.
هزینهای که رحیمپور برای مقابله با تحجر میدهد
[نگاه یکم]: استاد مطهری به مثابه خطشکنِ عرصهی اصلاحگری دینی
استاد مرتضی مطهری، در طول دهههای چهل و پنجاه شمسی، در محاصره تبلیغاتی هر دو جریان معرفتی «متجمّد» و «متجدّد» قرار داشت. اگرچه در نهایت، گلوله ترور از اسلحهای به سمت مغز متفکّر انقلاب اسلامی شلیک شد که به جریان متجدّد تعلّق داشت، اما مطهری از جریان متجمّد نیز، خوندلها خورده بود و زخمها به تن داشت. گفته میشود یکی از دلایل هجرت مطهری از قم به تهران، فشارهایی بود که از ناحیه جریان متجمّدِ حوزوی – که گفتمان مسلّط بر حوزه بود و ظاهراً هست – به او وارد شد. همین جریان معرفتی بود که کتاب «مسأله حجاب» را برنتابید و تحلیلهای فقهی و اجتماعی مطهری از آموزه حجاب را به شدّت طرد و تخطئه کرد. در حسینیه ارشاد نیز، اگرچه مطهری با پارهای از تفکّرات و رفتارهای شریعتی موافق نبود، اما جریان متجمّد، شریعتی را به دستاویزی برای حمله به مطهری قرار داده بودند. جریان معرفتیِ متجمّد، در سطح عوام و اجتماع نیز بدنه داشت و این بدنه، «روشنگریها» و «خرافهزداییها»ی مطهری را برنمیتافت. مطهری به برنامه «احیای تفکّر دینی» باور راسخ داشت و معتقد بود که ارزشهای اسلامی در ذهنیّت دینیِ مردم، صورتی واژگونه یافته است. از اینرو، حجم درخور توجّهی از تلاشهای فکری و فرهنگیِ مطهری، به آسیبشناسی و اصلاح «دیانت عمومی» اختصاص یافت. برجستهترین نقطه این رویکرد، انتقادات تند و تیز مطهری به تصوّر شایع از ماهیّت قیام امام حسین(علیه السلام) و شیوه برگزاری مراسم عزاداری آن حضرت بود. او در کتاب «حماسه حسینی» – که مجموعه سخنرانیهایش درباره عاشورا را دربرمیگیرد- آشکارا و بیپروا در برابر «بدعتها» و «خرافهها» موضعگیری میکند که برای قشریون و عوام آن دوره، حالت قدسی و ملکوتی یافته بودند. اما مطهری، بیاعتنا به فضای غالب و بیهراس از اینکه مخاطبانش در برابر افشاگریها و روشنگریهایش چه خواهند گفت، پرچم «اصلاحگری دینی» را در دست گرفت و تلاش کرد تا تصوّرات و پنداشتههای ناصواب را از واقعه کربلا بزداید. روشن است برای مطهری که معتقد بود روحانیّت دچار «عوامزدگی» شده، دنبالهروی از خرافهها و اوهام مقدّسِ عوام، مقبول نبود. به راستی، باید مطهری را یکی از «شجاعترین» و «شفافترین» متفکّرانی دانست که در خطّ مقدّم، به مبارزه با دیانت «قشری» و «خرافی» و «بدعتآلود» پرداخت و هرگز تسلیم جنگ روانی و تبلیغات منفیِ جریان متجمّد نشد.
[نگاه دوم]: استاد رحیمپور و کشمکشِ تمام عیار با دیانت قشری
اینک، استاد حسن رحیمپورازغدی که بیش از یک دهه است با سخنرانیهای عمومی خود در محافل دانشگاهی و حوزوی، موجی از هیجان و عطش معرفتی را در مخاطبانش ایجاد کرده، همان مسیر دشوار مطهری را ادامه میدهد. در طول این یک دهه، رحیمپور دشمنان و مخالفان زیادی برای خود ساخته است. او به صورتی صریح، با چندین جریان معرفتی در عرصه عمومی، دست به گریبان شده و به نقّادی شجاعانه و عالمانه آنها همّت گمارده است. در عین حال، او از تجربه کشمکشها و منازعههای طاقتفرسای مطهری با این جریانهای معرفتی درسها آموخته و میداند به زودی باید هزینه گفتههای صریح و شفاف خود را بپردازد. در ماه اخیر، جریان معرفتی متجمّد که رحیمپور را موی دماغ خود میدید، فرایند تسویه حساب خود را آغاز کرده و به جای نقد آنچه که او حقیقتاً گفته و به جای رویارویی نظری و فکری، از پشت به او خنجر میزند. رحیمپور در این روزها، باید هزینه شفافیّت و سخنانی که نگفته یا سخنانی را که گفته اما به ذائقه بدعتآلود و خرافیِ جریان متجمّد خوش نیامده را بپردازد.
همچون مطهری، رحیمپور نیز در محاصره چندین جریان معرفتی قرار گرفته که هر یک، با پرچم هواداری از فرهنگ شیعه و حریم اهل بیت (علیهم السلام)، در مقابل او صفآرایی کردهاند؛ از انجمن حجتیّه گرفته تا متجمدّین حوزوی، از برخی مداحهای قشری گرفته تا عوامی که فهم عمیقی از دیانت و تشیّع ندارند. گویا، تجربه تاریخیِ مطهری در حال تکرار شدن است و اینبار به جای مطهری، رحیمپور در زیر رگبار گلولههای بیامان این جریانها و جناحها قرار گرفته است. جریان متجمّد، یا از سر حماقت و جهالت، شخصیّت رحیمپور را نشانه کرده و تلاش میکند تا از او مشروعیّتزدایی کند، یا در پی تسویه حساب و عقدهگشایی است و برای این غرض، گفتههای رحیمپور را – که در واقع نقلیّات او از مطهری و برخی بزرگان دیگر است- دستاویز قرار داده است.
[نگاه سوم]: مقایسهی داشتههای استاد رحیمپور با نداشتههای جریان متحجر
چقدر دشوار است فهم این ماجرا که جریان متجمّد با وجود این، چگونه به تخریب و ترور شخصیّت رحیمپور روآورده و از نشر و اشاعه «اتّهامات واهی» به این سرمایه فرهنگی و انقلابی، احساس حماقت و سفاهت نمیکند. در طول این سالها، چه کسی توانست مطهری و شریعتی را به هم بیامیزد و برداشتی از اسلام عرضه کند که قوّت و فضیلتهای هر دو را همزمان با خود داشته باشد؟! چه کسی توانست چهرههای شاخص و مدّعی روشنفکریِ شبهدینی و سکولار را هراسان و از میدان نفسگیر مناظره و مواجهه، گریزان سازد؟! چه کسی توانست موجی از نشاط و انگیزه در راستای نهضت نرمافزاری و جنبش تولید علم در میان جوانان انقلابی بیافریند و جرأت و قدرت رویارویی انتقادی با علوم انسانیِ سکولار را در آنها پدید آورد؟! چه کسی توانست تفسیر و قرائتی از اسلام ارائه کند که در آن، هم سهم معنویّت و اخلاق پرداخت شود و هم سهم منطق و عقلانیّت و معرفت، و هم سهم حماسه و شور و انقلابیگری؟! این بود، گزیدهای از آنچه که رحیمپور در طول یک دهه گذشته در فضای فکری و فرهنگی کشور به انجام رسانیده است. چه خوب بود اگر جریان پُرادّعای متجمّد و متوقّف در گذشته، به کارنامه معرفتی خود نظر میافکند و تأمّل میکرد که در برابر این فهرست خیرهکننده، چه عمل و اقدام قابل عرضهای دارد. سادهترین گواه کامیابی رحیمپور این است که اکنون جان او، مورد طمع دشمن واقع شده و از سلفیهای تکفیری تا منافقان وحشی، نامزد ترور او شدهاند. رحیمپور، چه کرده که سر او این اندازه قیمتی شده و کشتنش، فوریّت و ضرورت حتمی یافته است؟! امروز ارزشمندی رحیمپور بیشتر عیان و آشکار شده است؛ چراکه او به چالشی فراروی جریان متجمّد بدل گشته است. رحیمپور به مثابه یک انقلابی عمیق و خوشتقریر، به راستی جای جریان متجمّد را تنگ کرده است.
نگاه چهارم: ترور استاد رحیمپور، موجه است!
همه میدانند که رحیمپور آنچنان «قاطع» و «صریح» است که سخنانش را از کسی پنهان نمیکند و گفتههایش هیچگاه به رومیزی و زیرمیزی تقسیم نمیشود. رحیمپور، تنها اعتقادات و باورهای خود را بر زبان جاری میسازد و از چیزی دفاع میکند که از امثال مطهری آموخته و برای آنها، در دفاع مقدّس شرکت جسته است. رحیمپور، سیاسی نیست اما از نقد ایدئولوژیک و معرفتیِ جریانهای سیاسی که انقلاب را مصادره به مطلوب میکنند، کمترین بیم نداشته و ندارد. رحیمپور، نه یک فعّال سیاسی است، نه یک حوزوی که با ادای روشنفکری، در پی جذاب مخاطب است، نه یک لفّاظ و خوشتقریر که با ادبیّات حماسی و انقلابی، حرفهای تکراری به خورد مخاطبان خود بدهد. رحیمپور، هیچیک از اینها نیست. چهرهای که نسل سوم انقلاب از رحیمپور در ذهن دارد، چهره یک متفکّر اصیلِ انقلابی است که با سخنرانیهایش در مراکز علمی و دانشگاهی و در قالب «طرحی برای فردا» شکل گرفت. نگارنده این سطور، از نخستین جلسه این نشست در آن حضور داشت و این آشنایی، سبب گشت تا یک تحوّل عمیقِ فکری در او رقم بخورد و افق تازه و بسیار متفاوتی به رویش گشوده شود. این اتفاق مبارکی است که برای بسیاری از جوانان انقلابی دهه سومی رخ داده است. رحیمپور با تکیه بر بضاعتهای حوزوی و مطالعات فراوان دانشگاهی و در چارچوب ادبیّاتی فاخز و متعالی، نسل سوم انقلاب را در راستای تشکیل یک جبهه و جریان ماندگار و وسیع فرهنگی بسیج کرد و یک موج بلند در میان این نسل به راه انداخت. به صورت دقیقتر، رحیمپور به همین دلیل باید ترور شود؛ چه «ترور شخصیّت» از طرف جریان متجمّد و چه «ترور فیزیکی» از سوی ضدّ انقلاب تکفیری و منافق. رحیمپور، به نقطهای رسیده که شایسته «ترور» شده است! و باید افسوس خورد که چرا دشمن، زودتر از دوستان غافل، به ارزش رحیمپور پی برده و از اصل وجود و فاعلیّت او در میان نسل جوان، این اندازه احساس خطر کرده است.
رحیمپور، چهره سیاسی، نظامی یا امنیتی نیست که بتوان در چارچوب تحلیلهای شایع، غرض از ترورش را تبیین کرد. همچنین او یک دانشمند هستهای نیست، اما نامش در همان فهرستی قرار داشت که دانشمندان شهید هستهای ایران بودند. بنابراین، او به اندازه یک دانشمند هستهای برای دشمن، «چالشزا» و «خطرآفرین» است. رحیمپور، به تولید انرژی هستهای کمک نمیکند، اما در حال تولید انرژی فکری و معرفتی است که صدها برابر بیشتر از انرژی هستهای، اهمیّت دارد و اقتدار و مقاومت در بدنه اجتماعی انقلاب اسلامی میآفریند. او با سخنرانیهای متعدّد خود در مراکز علمی و پژوهشی، تثبیت و تعمیق تفکّر اسلامی- انقلابی نسل جوان را موجب میشود؛ امری که دشمن امروز با دهها شبکه ماهوارهای و صدها سایت در فضای مجازی، در مسیر عکس آن حرکت میکند. به این ترتیب، فعالیّتها و مجاهدتهای رحیمپور، رشتههای دشمن را پنبه و نقشه شوم آنها – یعنی تهاجم فرهنگی- را خنثی میکند. از اینروست که دشمن نتوانسته با تداوم حضور فکری و فرهنگی رحیمپور کنار بیاید و قصد «جان» او را کرده است. اگر ما خود نتوانستیم منزلت رحیمپور را دریابیم و بفهمیم که او چه گوهر و سرمایهای برای اعتلای فرهنگ اسلامی و گفتمان اصیل انقلاب است، دستکم از این پس، از دشمن بیاموزیم و هم سطح او، رحیمپور را بشناسیم.
[نگاه پنجم]: غزل شهادت در حلقهی تنگ محاصره
رحیمپور اکنون تثبیت شده است و تا چندی بعد، به یک «ابرقدرت فکری» تبدیل میشود که دیگر کسی حریف استدلالهای مستحکم و بیان متقنش نخواهد شد. شکستن او، امروز آسانتر از فردا خواهد بود. پس او باید حذف شود تا برای دشمن، به یک دشمن شکستناپذیر و مقتدر تبدیل نشود که حتی نزدیک شدن به او نیز رُعب در دل میافکند. رحیمپور باید ترور شود تا صورتبندی «موجهای فکری» و «تکانههای معرفتی» در دانشگاههای کشور و در میان نسل جوان جویای معرفت اصیل اسلامی، پایان یابد. رحیمپور اگر یک دانشگاهی حاشیهنشین و انتزاعیاندیش بود که سقف آرزوها و خواستههایش، از انتشار مقالات علمی – پژوهشی و کسب مدارج علمی تجاوز نمیکرد، هرگز به عنوان یک متفکّر در حوزه علوم انسانیِ اسلامی، شایسته ترور نبود. او چون در جامعه اثر نهاد و تحوّل ایجاد کرد، در فهرست ذهنی یا مکتوب گروههای تروریستی قرار گرفته است. باری که اکنون رحیمپور بر دوش گرفته، داوطلب دیگری ندارد. دشمن، حرکتها و فعالیّتهای به ظاهر پراکنده و نامرتبط رحیمپور را در کنار هم نشانده و مقصود پنهان و نانوشته او را به راستی دریافته است. رحیمپور و برنامهاش، لو رفته است!
رحیمپور، از مطهری آموخته که در برابر جوسازیها و هوچیگریها، نهراسد و صحنه را به رقیب بیاخلاق واگذار نکند. او همچون مطهری، آرزوی شهادت به دل دارد. هر چه حلقه محاصره را تنگتر کنید، او را به شوق قلبیاش – که در دفاع مقدّس نصیبش نشد- نزدیکتر ساختهاید. اگر رحیمپور، مرد جنگ نبود، به جنگ نمیرفت!
منبع: رجانیوز
شکلگیری نسل جدید مقاومت در کرانه غربی
در روزهای اخیر شاهد افزایش مناقشات فلسطینیان با رژیم صهیونیستی در کرانهی غربی رود اردن هستیم. برخی بر این باور هستند که پیروزی مقاومت فلسطینی در جنگ ۵۱ روزه در حال گسترش جغرافیایی است. از نظر شما این پیروزی چه تأثیری بر فضای سیاسی مناقشهی فلسطین و بهویژه درگیریها در کرانهی غربی خواهد داشت؟
در جریان جنگ ۵۱ روزه در غزه، ارتش اسرائیل با جنگندهها، تانکها، ناوچهها و ادوات سنگین نظامی به این منطه حمله کرد، اما خداوند پیروزی را نصیب مقاومت فلسطین کرد. این پیروزی بزرگ تأثیرات مثبتی بر ساکنان کرانهی باختری داشت. فلسطینیان ساکن منطقهی کرانهی غربی، خود را در این پیروزی سهیم میدانند و از این بابت بسیار خوشحال هستند.
در جریان حملهی رژیم صهیونیستی به نوار غزه هم همانطور که همه شاهد بودند، مردم کرانهی باختری با برپایی تظاهرات از هموطنان خود در غزه حمایت کردند. فلسطینیان ساکن کرانهی باختری در تظاهرات متعدد خود که در مناطق و شهرهای مختلف این ناحیه برگزار میشد، بر حق دفاع مردم غزه در برابر دشمن صهیونیست تأکید داشتند. به اعتقاد من تمام این رفتارها یک پیام روشن داشت و آن اینکه مردم کرانهی باختری میخواستند اعلام کنند که فلسطینیان اعم از اینکه ساکن کرانهی غربی یا نوار غزه باشند، در مقابل تجاوزات رژیم صهیونیستی صاحب حق هستند و میتوانند از خود دفاع کنند. اکنون نیز ما باید برای رسیدن به اهدافمان یعنی آزادسازی سرزمینهای اشغالی فلسطین و قدس شریف، اقدامات لازم را انجام دهیم.
در حال حاضر وضعیت کلی ساکنان کرانهی باختری نسبت به قبل از مذاکرات صلح سالهای گذشته با اسرائیل و انجام توافقات چگونه است؟ آیا از نظر اقتصادی و معیشتی و همچنین از نظر میزان آزادیهای سیاسی وضع بهتری دارند؟
ساکنان کرانهی باختری همواره با مشکلات و تنگناهای زیادی مواجه هستند که این مشکلات بعد از امضای پیمان اسلو افزایش یافت. بهواقع باید گفت که این مشکلات از ایجاد رابطهی تنگاتنگ میان اقتصاد فلسطین و اقتصاد رژیم صهیونیستی و با از دست رفتن استقلال اقتصادی فلسطینیها آغاز شد. چرا که اقتصاد فلسطین به اقتصاد رژیم صهیونیستی در چهارچوب همکاریهای دوجانبهی اقتصادی و بازرگانی بهشدت وابسته شد.
پنجشنبه ۱۵ آبان ۹۳، یک ایست بازرسی حوالی شعفات در شمال شرقی شهر قدس
روش صهیونیستها این است که همواره بر مشکلات مناطق فلسطینینشین میافزایند. آنان هر کارشکنی که بتوانند در تأمین مواد غذایی، بهداشتی و دارو، آموزش و کالاهای مورد نیاز مردم انجام میدهند. بر اساس همین سیاست، در زمان جنگ غزه ساکنان کرانهی باختری با کمبود شدیدتر مواد غذایی و کالاهای اساسی مواجه شدند. همچنین کمبود بنزین و مواد سوختی از دیگر مشکلاتی بود که رژیم صهیونیستی برای ساکنان کرانه بهوجود آورد.
در حال حاضر بیکاری در بین جوانان این منطقه موج میزند و آنها عملاً از داشتن شغل محروم هستند. همهی جوانان به دنبال فرصتهای شغلی میگردند و معمولاً در این تلاش ناکام هستند. پیشتر به کارگران فلسطینی اجازه داده میشد که درکارخانهها و مزارع صهیونیستها به کار مشغول شوند، اما این روزها فقط تعداد اندکی میتوانند در این مکانها کار کنند.
در اینجا باید به این نکته اشاره کنم که در چند وقت اخیر اسرائیلیها حتی مانع تحصیل جوانان فلسطینی شدهاند و با کارشکنیهای مختلف آنها را از تحصیل منع کردهاند. بر اساس سیاست یهودیسازی قدس، صهیونیستها همواره ساکنان فلسطینی این شهر مقدس را تحت فشار قرار میدهند. این فشارها در بازگشایی مدارس در سال جدید تحصیلی به چشم میخورد. صهیونیستها مجوزهای لازم برای تعمیر مدارس و تأسیسات آنها را صادر نمیکنند و اجازه نمیدهند که مدارس جدیدی برای کودکان فلسطینی افتتاح شود. به دلیل همین مانعتراشیهای تل آویو در هشت سال گذشته بیش از ۲۰ هزار کودک فلسطینی از تحصیل محروم شدهاند. درحقیقت این کودکان بهخاطر دشمنی و نژادپرستی صهیونیستها نتوانستند امسال به مدرسه بروند و از کسب دانش محروم شدند. این در حالی است که تحصیل، حداقل حقوقی است که باید به افراد داده شود. این فشارها و تنگناها همواره برای ملت فلسطین وجود داشته و دارد.
واکنش فلسطینیان ساکن کرانهی غربی به این فشارها و محدودیتها چه بوده است؟ فلسطینیان تا چه اندازه در فکر برنامهریزی برای تشکیل یک حکومت مستقل و واقعی هستند؟
بهرغم فشارهای زیادی که به ملت فلسطین وارد شده است، ملت ما توانست در برابر این فشارها ایستادگی کند. ملت فلسطین توانسته است به شیوههای مختلف در مقابل توطئهها و تبلیغات منفی رژیم صهیونیستی بایستد و با آنها مقابله کند.
چهارشنبه ۱۴ آبان ۹۳، درگیریها در اطراف اردوگاه شعفات در شمال شرقی شهر قدس
حضرت آیتالله خامنهای در جریان جنگ غزه با طرح مسألهی «مسلح شدن کرانهی باختری» با هدف فراهم شدن امکان دفاع مردم در برابر صهیونیستها، استراتژی جدیدی را برای آزادسازی قدس مطرح نمودند. تحلیل جنابعالی دربارهی این استراتژی چیست؟
من باید بر این نکته تأکید کنم که ایران نقش بزرگی در مسلح کردن ملت فلسطین دارد. جمهوری اسلامی با ارائهی کمکهای تسلیحاتی خود، ملت فلسطین را در جنگ با رژیم صهیونیستی یاری کرد. بنده معتقدم هنگامی که گروههای مقاومت در کرانهی باختری مطابق استراتژی مطرح شده، مسلح شوند، نسل جدیدی از نیروهای مقاومت تشکیل خواهد شد که همچون هموطنان خود در نوار غزه عمل خواهند کرد و در مقابل رژیم صهیونیستی به دفاع از خود خواهند پرداخت.
معرفی کتاب از هراره تا تهران
این کتاب روایتی است از سخنرانی رهبر انقلاب در دو اجلاس سران عدم تعهد. اولی در سال 1365 و در هراره و در قامت رییس جمهور ایران و دومی در سال 1391 در تهران و اینبار در جایگاه رهبر انقلاب اسلامی. اهمیت این دو سخنرانی و نزدیکی محتوایی آنها بر و بچههای صهبا را به فکر انداخته تا در کتابی به روایت این دو حضور در اجلاس سران عدم تعهد بپردازند.
این کتاب از چهار بخش تشکیل شده است.
- مقدمه: متن خطبۀ اول نماز جمعۀ تاریخ 21 شهریور 1365 که رییس جمهور وقت به ارائه گزارشی درباره حضور در اجلاس سران عدم تعهد در هراره پرداخته است. این بخش در واقع یک مقدمۀ محتوایی است بر آنچه در هراره اتفاق افتاده و آنچه حضرت آقا در هراره بیان میکنند. روح این خطبه، در تمام صفحات کتاب جریان دارد، لذا مطالعۀ این مقدمه، باعث میشود به درک عمیقتری از روایت سفر و اتفاقات بعد از آن برسیم.
- بخش اول، روایت هراره: عمدهترین قسمت کتاب است که شرح سفر حضرت آقا به هراره، بهصورت روزانه، از لحظۀ ورود تا برگشت و اقامۀ نماز جمعه، بهشکل روایتگری، در آن آمده. بهجز روایت سفر و متن سخنرانیهای ایرادشده، برخی موضوعات مربوط به شرایط آن روز دنیا، بهمناسبتهایی مطرح شدهاند تا به فهم آنچه در هراره گفته میشود و اتفاق میافتد، کمک کند. ممکن است بهخاطر فاصلۀ زمانی، برخی موضوعات در ابتدا، برای مخاطبین مبهم باشد، عمدۀ این ابهامات در ادامۀ مطالعۀ متن برطرف خواهد شد.
- بخش دوم، از هراره تا تهران: مروری است سریع و اجمالی بر آنچه در میان این دو اجلاس، در موضوعات مهمِ مربوط به آنچه در هراره بیان شده، گذشته. در این بخش، برخلاف بخش اول، از شرح مفصل و بیان جزئیات صرفنظر و مروری کلی بر این موضوعات شده است.
- بخش سوم، روایت تهران: برگزاری اجلاس شانزدهم جنبش عدمتعهد در تهران و حضور حضرت آقا در آن را روایت میکند. که شامل روایت برگزاری اجلاس، دیدار برخی سران با معظمله و سخنرانی ایشان در افتتاحیۀ اجلاس است.
بدترین کسی که روی زمین راه میرود
حضرت امام صادق(ع) در روایتی با نکوهش شدید سخنچینی و ایجاد دلزدگی انسانها از یکدیگر میفرمایند بدترین کسی که روی زمین راه میرود سخنچین است.
امام صادق علیهالسلام می فرمایند:
اِنَّ مِن اَكبَرِ السِّحرِ النَّمیمَةَ یُفَرَّقُ بِها بِینَ المُتَحابَّینِ وَ یُجلَبُ العَداوَةُ عَلَى المُـتَصافِیَینِ وَ یُسفَكُ بِها الدِّماءُ وَ یُهدَمُ بِها الدُّورُ وَ یُكشَفُ بِها السُّتورُ وَ النَّمّامُ اَشَرُّ مَن وَطىءَ عَلَى الارضِ بِقَدَمٍ.
از بزرگترین جادو ها ، سخنچینى است؛ زیرا با سخنچینى، میان دوستان جدایى مىافتد، دوستان یكدل با هم دشمن مىشوند، به واسطه آن خونها ریخته مىشود، خانهها ویران مىگردد و پردهها دریده مىشود. سخنچین، بدترین كسى است كه روى زمین راه مىرود.
بحارالأنوار، ج 63، ص 21، ح 14