خوش اومدی به دنیای کوچیک من....
                      نظر یادتون نره...ممنون




تاریخ : سه شنبه 24 اردیبهشت 1392 | 12:52 ب.ظ | نویسنده : باران | نظرات



مهدی اخوان ثالث :

هی فلانی! زندگی شاید همین باشد؟!!

یک فریب ساده و کوچک

آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را

جز برای او و جز با او نمی خواهی.

من گمانم زندگی باید همین باشد. ...




تاریخ : جمعه 4 مرداد 1392 | 12:40 ب.ظ | نویسنده : باران | نظرات


برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید





ساده هستم

ساده می بینم

ساده می پندارم زندگی را

نمیدانستم جرم می دانند سادگی را

سادگی جرم است و من مجرم ترین مجرم شهرم

ساده می مانم…

ساده میمیرم…

اما…

ترک نمی گویم پاکی این سادگی را …






تاریخ : جمعه 4 مرداد 1392 | 12:39 ب.ظ | نویسنده : باران | نظرات


مدتهاست


چتر منطق را بر سر گرفته ام!


تا باران عشق را تجربه نکنم!


دیگر توان مقابله با


تب و لرز برایم باقی نمانده است!!!

****

کــاش اینبــار حداقل دل واژه برایــــم می سوخت


و خبــری مـی داد از تو...


****


خدایا . . .


مى خواهم اعتراف کنم !


خسته ام . . .


من امانت دار خوبى نیستم . . .

مرا ” از من بگیر . . .


مال خودت . . .


من نمىتوانم نگهش دارم . . .

****

به من “عشق ” تعارف نکنید ،


همین چند وقت پیش ” گُول ” خوردم . . .


سیرم !


****


خدایا یک مرگ بدهکارم و هزار آرزو طلبکار . . .


خسته ام ،


یا طلبم را بده ؛


یا طلبت را بگیر . . . !

****


قول بده اگر یک روز خیلی اتفاقی نگاهمان به هم افتاد،


با هم گره اش را کور کنیم


****



قـــهـــرها بـــهـــانــــه اســــت !!! کسی که دوستت دارد ...

برای ماندن در بین هزاران نقطه ی سیاه شب حتی اگر یک نقطه ی سپید بیابد

دلیلش می کند برای ماندن !!! و کسی که می خواهد برود ...

در سپیدی روز حتی اگر نقطه ای سیاه را هم نیابد

با انگشتش به گوشه ای اشاره می کند که انگار نقطه ای سیاه یافته !!!
کسی که رفتنی است بــــگــــذار بـــرود !



 




تاریخ : چهارشنبه 2 مرداد 1392 | 05:58 ب.ظ | نویسنده : باران | نظرات
گنجشکانی که رد تو را دیروز
درخت به درخت
و خیابان به خیابان
دنبال کرده‌اند
خدا می‌داند چه دیده‌اند
که جیک‌شان دیگر در نمی‌آید

عباس صفاری



تاریخ : دوشنبه 31 تیر 1392 | 04:30 ب.ظ | نویسنده : باران | نظرات
ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ : ﺭﻓﺘﯽ ؟


ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺮﻭ ﻗﺎﻃﯽ ﺁﺩﻣﺎ ﻧﺸﯽ !
 


 
زندگی با همه وسعت خویش
محفل ساكت غم خوردن نیست
حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نیست
اضطراب و هوس دیدن و نادیدن نیست
زندگی خوردن و خوابیدن نیست
زندگی جنبش جاری شدن است
زندگی کوشش و راهی شدن است
از تماشاگه آغاز حیات
تا به جایی كه خدا می داند.
زندگی چون گل سرخی است
پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف،
یادمان باشد اگر گل چیدیم،
عطر و برگ و گل و خار،
همه همسایه دیوار به دیوار همند



تاریخ : دوشنبه 31 تیر 1392 | 04:26 ب.ظ | نویسنده : باران | نظرات

                      چیزی در کلامم نیست
جز دوستت دارم هایی
که واژه نیستند
مثل دم در پی بازدم
حیاتم را رقم می زنند
.
.
.
دوست داشتن به تعــــداد دفعات گفـــــتن نیست !
حسی است ؛
که باید بــــــی کلام هم لمــــــس شود …
.
.
.
اگه نهایت دوست داشتن درقطره ی باران است
من دریا را تقدیمت میکنم . . .
.
.
.
مـــوهـــایـــم ..
که یـکدسـت ..
هـــمرنـــگ ِ دنــــدانـــهـایــــم شـد !
بـــــاز هــــم ..
بـــــا عـشق ..
می نویـسم :
دوستـــت دارم …
.
.
گفــتنِ “دوستــــت دارم ” نظر لــــطــــــفـــم نبود !!
نظرِ دِلـــــــم بود …
.
.
.
نمیدانم تا کی دوستم داری
هرجا که باشد
باشد
هرجا تمام شد
اسمش را میگذارم
آخر خط من
باشد؟
.
.
.
تو را بیشتر از تعطیلی مدرسه دوست دارم !!!
.
.
.
آنقدر دوست داشتنى هستى ،
که ایستاده هم به دل مى نشینى . . .
.
.
.
خیلی دوستت دارم ، ده تا !
مثل روزهای کودکی مان !
عمیق ، پاک و بسیــار …
.
.
.
تا زمانیکه به عمق واقعی انسانها پی نبرده ای
دوستشان نداشته باش
زیرا عمیقترین زخمها زخم خنجر کسی است
که با تمام وجود دوستش داشتی
.
.
اگر دوست داشتن ِ تو
را فریاد بزنم
تاب نمی آورد این کوه ِ مقابل!
.
.
.
اسراف میکنم در دوست داشتنت
خدا
اسراف کنندگان ِ عاشق را
دوست دارد…!
.
.
.
محبت تو را می پذیرم بی آنکه دغدغه فردا داشته باشم؛
چون می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت
.
.
.
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شب ها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم ، تو را دوست دارم
.
.
.
گفتند «دوستدارم» چند بخشه ؟
گفت : کارش از روستا و بخش و شهر و کشور گذشته !
«یه دنیاست»
.
.
.
فرقی ندارد …
شرق یا غرب …
شمال یا جنوب …
من تو را به هر جهت دوست دارم هنوز
.
.
.
“دوستت دارم”پریشان شانه میخواهی چه کار ؟
دام بگذاری اسیرم دانه میخواهی چه کار ؟
تا ابد دور تو میگردم بسوزان عشق کن
ای که شاعر سوختی پروانه میخواهی چه کار ؟
.
.
.
شمــردن بلــد نیستــم ،
امــا تا دلت بخــواهد دوست داشتــن بلــدم ،
یک وقتهــایی هــم می شــود که
یکــی را ، دو بــار دوست داشتــه باشــم …
.
.
.
من بلد نیستم دوستت نداشته باشم
بلد نیستم حرف دلم را نگویم
حتی بلد نیستم نگویم می خواهمت وقتی می خواهمت
بلد نیستم نخندم وقتی باتوم
حتی اخم کنم وقتی ناراحتم
من هیچ کار مهمی را بلد نیستم جز دوست داشتن تو
.
.
.
“دوستت دارم” هایت را به کسی نگو
نگه دار برای خودم
من جانم را
برای شنیدنش
کنار گذاشته ام . . .
.
.
.
می ترسم کسی نه خودت را،
که دوست داشتنت را از من بگیرد !





تاریخ : یکشنبه 16 تیر 1392 | 05:26 ب.ظ | نویسنده : باران | نظرات

  • الهی   ...
    الهی، اگر بهشت شیرین است بهشت آفرین شیرینتر است.
    الهی، همه گویند خدا كو، من گویم جز خدا كو.
    الهی، آن خواهم كه هیچ نخواهم.
    الهی، همه از تو دوا خواهند، من از تو درد.
    الهی، ما را یارای دیدن خورشید نیست؛ دم از دیدار خورشید آفرین چون زنیم؟
    الهی، همه گویند بده، من گویم بگیر.
    الهی، همه سر آسوده خواهند و من دل آسوده.
    الهی، اگر چه درویشم، ولی داراتر از من كیست كه تو دارایی منی.
    الهی، وای برمن اگر دانشم رهزنم شود.
    الهی، انگشتری سلیمانی ام دادی، انگشت سلیمانی ام ده!
    الهی، اگر ستارالعیوب نبودی، ما از رسوایی چه میكردیم.
    الهی، اثر و صنع توام، چگونه به خود نبالم.
    الهی، خنك آن كس كه وقف تو شد.
    الهی، پیشانی بر خاك نهادن آسان است دل از خاك برداشتن دشوار است.
    الهی، آن كه تو را دوست دارد چگونه با خلقت مهربان نیست.
    الهی، من واحد بی شریكم چگونه تو را شریك باشد.
    الهی، چه رسواییی از این بیشتر كه گدا از گدایان گدایی كند.
    الهی، همه از مردن می ترسند،  و من از زیستن، كه این كاشتن است و آن درویدن.
    الهی، بدان بر ما حق بسیار دارند تا چه رسد به خوبان.
    الهی، استغفار خواستن غفران توست، با خاطره گناه چه كنیم؟
    الهی، آن كه در نماز جواب سلام را نمی شنود، هنوز نمازگزار نشده. ما را با نمازگزاران بدار!
    الهی، نمی گویم كه از دوستانم، ولی شكر كه از دشمنان نیستم.
    الهی، ما هر چه كنیم كم است و تو هر چه دهی بسیار.
    الهی، از گناه این و آن رنج میبرم كه از چون تویی روی گردانیدند.
    الهی، از دردم خرسندم كه درمانش تویی.
    الهی، اگر من مال می یافتم و حال نمی یافتم، از حسرت چه می كردم.
    الهی، اعیانتر از من كیست كه با تو همنشینم.
    الهی، تو كه یوسف آفرینی من از زلیخا كمتر باشم، و تو كه لیلی آفرینی من مجنون تو نباشم؟!
    الهی، شنیدم كه فرمودی: چه كنم با مشتی خاك، مگر بیامرزم.
    الهی، اگر من بنده نیستم تو كه مولای من هستی.



تاریخ : یکشنبه 16 تیر 1392 | 05:12 ب.ظ | نویسنده : باران | نظرات
” دل ”
اتفاقی ترین اشتباه دنیاستــــــ !

بسته میشود آنــــــجا که نباید ؛
کنــــده میشود از جایی که نبــاید . . .
 
ساده بگویم....
نگاه....
زاده ی علاقه است
اگر دوچشم روشن عشق به تو نگاه کند...
دیگر تو از آن خود نیستی...
 
از ترس فاسد شدن دلت را حراج نکن!
خشک کردن هنوز هم جواب میدهد ...
گاهی دلم میخواهد بگذارم بروم بی هرچه آشنا
گوشه ی دوری گمنام
حوالی جایی بی اسم
گاهی واقعا خیال میکنم روی دست خداوند مانده ام
خسته اش کرده ام.



تاریخ : یکشنبه 16 تیر 1392 | 04:58 ب.ظ | نویسنده : باران | نظرات


  ای خورشید جاودانه زندگی من

   ای كه نگاه تو زایر قلب پر طپش من است

      ای كه صدایت مانند لطافت آبشار زیباست

       ای شب مهتابی كوهستان حیاتم

تو بهار منی

بهار بی پاییز من...  

    تو در چشمان من مانند طلوع خورشیدی... 

و چهره ات... 

         ستاره درخشان... شبهای تارم...  

     تو سرود فصل سبز منی.....      

   « دوستت دارم »                   


   




تاریخ : پنجشنبه 13 تیر 1392 | 11:47 ب.ظ | نویسنده : باران | نظرات


101.jpg


تاریخ : پنجشنبه 13 تیر 1392 | 04:20 ب.ظ | نویسنده : باران | نظرات

تعداد کل صفحات : 28 :: ... 3 4 5 6 7 8 9 ...

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات