دریافت کد صفحه ورودی
باران عشق
باران عشق
♥♥بارانی باش تو هم مثل من♥♥
صفحه اصلی | ایمیل مدیر | تماس با من | قالب وبلاگ | عناوین مطالب
نویسندگان
هستی 157
لینک دوستان
قالب وبلاگ
::: بانک علوم :::
نمکستان
کلبه من،کلبه غم/آسمون اینجا همیشه ابریست
""ارسال ایمیل تبلیغاتی""
چراغ خواب شلمن
""خرد کن نایسر نایسر پلاس""
دانلود کلیپ
هنر معماری
... علمی مهندسی ...
فوتبال - تراختور
عکس آهنگ فیلم داستان و خبر داغ...
رویای مهتاب
هموطن
کاپتان بلوم
دختری از جنس غم با لبخندی سردتر از یخ
دنیای رنگی من
پگاه استقلالی
صدای پای عشق
داستان عاشقانه زیبا
عاشقانه
علوم آزمایشگاه دزفول
دلنوشته های یک مرد
ساعت مچی مردانه
دنیای سرد
عشق ممنوع
چشم میگون
... دانلود بازی ...
دانلود آهنگ
بهترین فروشگاه
عكس بازیگران زن ایرانی
... دانلودكده ....
آسمون عاشقی
بیلیارد
" نوشته های همایون رقابی"
شهدای زنجانرود
آنایوردم خطبه سرا نگین تالش
"باز تابش امسال"
پسر مشرقی
تکنولوژی جدید
عشق & نفرت
مثل آب آرام باش....
آخرین سیگار.......
حرف های بارانی
نوجوانان تیز هوش
عمق احساس
دلــــنوشته هآیِ صـــــورتــیـــِ مـنــ
عینک آفتابی
فرشته
دیـــــــــــــــــــــــــــــرو
لینک باکس
غـــــــرور عاشـــــقانه
به نــــــام عشق زیباترین دروغ دنیــــا
من و تو اسپورت
کلبه کوچک عاشقی
حرفهای پسر خسته از زندگی
تبادل لینک
خرید عینک آفتابی
لیلی جونم
زمزمه بارون
سکوت آبی
ورزش حرفه ای
اینجا همه چی دونیه!!!
لیمو ترش
Lovely Web
arose ghorbat
ورزش حرفه ای
افزایش آمار
کبوتری در تاریکی
عشق بی انتها
.:: پارک علم و فناوری ::.
اینجا همه چی در همه
شرافتهای مظلوم
sarnevesht
عاشقانه ها
نایت نما
قالب میهن بلاگ
پیوندهای روزانه
ورمی کمپوست
ساعت زنانه
اسلیم لیفت
صنایع الکترونیک مهزیار
خرید عینک آفتابی 2013
سیستم تبادل لینـــک و بــــنر هوشمند
برچسبهای دیواری
کارت شارژ رایگان هدیه بگیرید
تبادل لینک
فروش اینترنتی کارت شارژ
خرید عینک ریبن اصل
قالب وبلاگ
قالب های نایت نما
نایت نما
طراحی سایت | اسکریپت دونی | گالری عکس

آمار نظر سنجی
تاریخ : یکشنبه 17 دی 1391 | 15:27 | نویسنده : هستی
سلام با آماری که در نظر سنجی داشتیم آمار آموزش فتوشاپ بالا 

بودش که ما از تاریخ

 1391/10/20 آموزش فتوشاپ را آغاز می کنیم

 با تشکر از تمامی دوستانی که به وبلاگ 

من سر میزنند 


نظرات
خوش خیال کاغذی
تاریخ : یکشنبه 17 دی 1391 | 15:23 | نویسنده : هستی

دستمال کاغذی به اشک گفت:
قطره قطره‌ات طلاست
یک کم از طلای خود حراج می‌کنی؟
عاشقم.. با من ازدواج می‌کنی؟

اشک گفت: ازدواج اشک و دستمال کاغذی!؟
تو چقدر ساده‌ای خوش خیال کاغذی!
توی ازدواج ما، تو مچاله می‌شوی
چرک می‌شوی و تکه‌ای زباله می‌شوی
پس برو و بی‌خیال باش
عاشقی کجاست؟ تو فقط دستمال باش!

دستمال کاغذی، دلش شکست
گوشه‌ای کنار جعبه‌اش نشست
گریه کرد و گریهکرد و گریه کرد
در تن سفید و نازکش دوید خون درد

آخرش، دستمال کاغذی مچاله شد
مثل تکه‌ای زباله شد
او ولی شبیه دیگران نشد
چرک و زشت مثل این و آن نشد

رفت اگرچه توی سطل آشغال
پاک بود و عاشق و زلال
او با تمام دستمال‌های کاغذی فرق داشت
چون که در میان قلب خود دانه‌های اشک کاشت.



نظرات
اس ام اس ویژه روز اربعین حسینی
تاریخ : پنجشنبه 14 دی 1391 | 11:37 | نویسنده : هستی
امشب شب اربعین مصباح هداست/ دل یاد حسین بن علی شیر خداست
پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت/ امشب شب یاد عشقیاء و شهداست
———————–

امشب شب اربعین مصباح هداست/ دل یاد حسین بن علی شیر خداست
پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت/ امشب شب یاد عشقیاء و شهداست

———————–

نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز

دانش‌آموزان عالم را همه دانا کند

ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین

بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند

———————–

کاش بودیم آن زمان کاری کنیم

از تو و طفلان تو یاری کنیم

کاش ما هم کربلایی می شدیم

در رکاب تو فدایی می شدیم

———————–

عالم همه قطره و دریاست حسین ، خوبان همه بنده و مولاست حسین ، ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش ، از بس که کَرَم دارد و آقاست حسین

———————–

السلام علیک یا ابا عبدالله …

پرسیدم:ازحلال ماه، چراقامتت خم است؟ آهی کشیدوگفت:که ماه محرم است.گفتم: که چیست محرم؟باناله گفت:ماه عزای اشرف اولادآدم است

———————–

السلام علیکم یااباصالح المهدى (عج)السلام علیک یاامین الله فى ارض وحجته على عباده(یاصاحب الزمان آجرک الله)اربعین حسینی بر شما وعاشقان حسین تسلیت عرض مینمایم)

———————–

نام من سرباز کوی عترت است ، دوره آموزشی ام هیئت است . پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار ، سر درش عکس علی با ذوالفقار . ارتش حیــدر محــل خدمتم ، بهر جانبازی پی هر فرصتم . نقش سردوشی من یا فاطمه است ، قمقمه ام پر ز آب علقمه است . رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است ، زینب آن را دوخته پس مشکی است . اسـم رمز حمله ام یاس علــی ، افسر مافوقم عباس علی (ع)

———————–

محرم ماه غم نیست ماه عشق است محرم مَحرم درد حسین است

———————–

اردوی محرم به دلم خیمه به پا کرد

دل را حرم و بارگه خون خدا کرد

حسین میا به کوفه ، کوفه وفا ندارد …

———————–

ای به دل بسته ، قدری آهسته

کن مدارا با ، زینب خسته …

یا حسین مظلوم …

———————–

یه جائیه تو دنیا همه براش می میرن

تموم حاجتا رو همه از می گیرن

بین دو نهر آبه ، یه سرزمین خشکه

شمیم باغ و لاله اش خوشبو ز عط مُشکه

شبای جمعه زهرا زائر این زمینه

سینه زن حسینه ، یل ام البنینه …

———————–

السلام ای وادی کرببلا

السلام ای سرزمین پر بلا

السلام ای جلوه گاه ذوالمنن

السلام ای کشته های بی کفن

———————–

آبروی حسین به کهکشان می ارزد ، یک موی حسین بر دو جهان می ارزد ، گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست ، گفتا که حسین بیش از آن می ارزد



نظرات
شعر عاشقانه
تاریخ : سه شنبه 12 دی 1391 | 13:57 | نویسنده : هستی
از فکر من بگذر خیالت تخت باشد
من می تواند بی تو هم خوشبخت باشد
این من که با هر ضربه ای از پا در آمد
تصمیم دارد بعد زا این سرسخت باشد
تصمیم دارد با خودش ،با کم بسازد
تصمیم دارد هم بسوزد ،هم بسازد

خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد
نخواست او به من خسته بی گمان برسد
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد
چه میکنی اگر او راکه خواستی یک عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد
رها کند برود از دلت جدا باشد
به آنکه دوست ترش داشته به آن برسد
رها کنی بروند تا دوتا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد
گلایه ای نکنی ، بغض خویش را بخوری
که هق هق تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که نه…!!نفرین نمیکنم که مباد
به او که عاشق او بوده ام زیان برسد
خدا کند که فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زمان آن برسد


نظرات
قطعات عاشقانه
تاریخ : سه شنبه 5 دی 1391 | 18:49 | نویسنده : هستی

کــوتــاه تــریــن قــصــه ی دنــیــا.....:

رفـــتــــــــ....

!


 

بجای تمام ِ حرفــهایی که

نگــفته رفتــی

حــالا

مـُــدام در ســرم

حَـــرف میـــزنی





با خود عهد بستم بار دیگر که تو را دیدم بگویم

از تو دلگیرم ولی باز تو را دیدم و گفتم بی تو میمیرم



چقدر دور تر از احساسم ایستاده ای!

از این فاصله

تو ،

حتی صدایم را نمی شنوی 


چه برسد به دلتنگی!



خودت را تصور کن بـــــی او ...

شاید بفهمی چه کشیدم

بـی تــــــــو ...



نظرات
تبریک شب یلدا
تاریخ : پنجشنبه 30 آذر 1391 | 14:58 | نویسنده : هستی

شب یلدا یا شب چله در فرهنگ عامیانه ی مردم، شب دوستی است. شب بار عام و کارهای خیریه است. مردم ایران که اکثراً کشاورز یا دام دار بوده اند، آموخته اند تا سرمای زمستان را بهانه ای برای دورهم جمع شدن و جشن به پایان رساندن یک سال زراعی بدانند. لیکن در فرهنگ ادبی و رسمی کشورمان، یلدا اغلب چهره ی تاریک و خشن شبی طولانی است. شبی که عشاق به انتظار به سرآمدن آن هستند. طولانی و تاریک بودن یلدا استعاره ایست برای فراق جان کاه معشوق، تنهایی و انتظار وصال و گاه گیسوی سیاه و بلند یار. حال چندبیتی در این مضمون می خوانیم:

حافظ:
صحبت حکام، ظلمت شب یلدا است
نور ز خورشید خواه بو که برآید

سعدی:
هنوز با همه دردم امید درمان است
که آخری بود آخر شبان یلدا را

اوحدی:
شب هجرانت ای دلبر، شب یلدا است پنداری
رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری

خاقانی:
تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف
تو شمع فروزنده و گیتی شب یلدا

عنصری:
چون حلقه ربایند به نیزه، تو به نیزه
خال از رخ زنگی بربایی شب یلدا

منوچهری:
نور رایش تیره شب را روز نورانی کند
دود چشمش روز روشن را شب یلدا کند

مسعود سعد:
کرده خورشید صبح ملک تو
روز همه دشمنان شب یلدا

ناصرخسرو:
او بر دوشنبه و تو بر آدینه
تو لیل قدر داری و او یلدا

هم چنین ارتباط عیسی مسیح با این شب در اشعار امیر معزی و سنائی غزنوی مشهود است.

امیر معزی:
ایزد دادار، مهر و کین تو گویی
از شب قدر آفرید و از شب یلدا
زان که به مهرت بود تقرب مومن
زان که به کینت بود تفاخر ترسا

سنائی غزنوی:
به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی
که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا

سیف افرنگی:
سخنم بلندنام از سخن تو گشت و شاید
که درازنامی از نام مسیح یافت یلدا




نظرات
عکس هایی چندش آور از طرز تهیه گرانترین نوشیدنی
تاریخ : یکشنبه 26 آذر 1391 | 20:56 | نویسنده : هستی
این نوشیدنی گرانقیمت یک فنجان قهوه است ولی با این تفاوت که راه طولانی تری را طی کرده است. به گزارش ایران ناز نحوه تهیه کردن این قهوه بدین شرح است که دانه های قهوه را به خورد فیل می دهند، بعد از اینکه دانه های قهوه مسیر پر پیچ و خم دل و روده فیل را گذراند و خارج شد، تصفیه و شسته می شود و بعد کیلویی 1100 دلار (حدود 30 میلیون ریال) فروخته میشود.
 
افرادی که این قهوه را نوش جان کرده اند از طعم و مزه آن بسیار راضی هستند و بسیار هم تعریف می دهند!



ادامه مطلب
نظرات
کاش...
تاریخ : جمعه 24 آذر 1391 | 10:18 | نویسنده : هستی
چقــدر دلتنــگ حضــورت هستــم!

کــاش تصــویــرت، نفــس مــی کشیــد . . .


نظرات
محکوم
تاریخ : جمعه 24 آذر 1391 | 10:09 | نویسنده : هستی
نمیخوام محکومت کنم به از هم گسستن روحم ،

ولی میتونستی

به قد یک صدا

یک نگاه

نفسی کوتاه

آرامم کنی!!


نظرات
تیمارستان
تاریخ : دوشنبه 20 آذر 1391 | 14:58 | نویسنده : هستی

تا حالا پاتون رو توی یک تیمارستان گذاشتین؟

مال من خیلی اتفاقی شد برای تحقیق دانشگاه ولی بیشتر یک حس کنجکاوی بود البته بخش بیماران روانی متعادل و بی آزار

پام رو که گذاشتم تو راهرو یک حس عجیبی بهم دست داد به خودم که اومدم دیدم یک بیمار جلوم ایستاده و داره من رو نگاه میکنه

یک مرده حدود 40ساله بود بعد از یک مکس کوتاه لبخند زد و گفت :

سلام مامان بلاخره اومدی؟

راستش خندم گرفت اون جای پدرم بود بعد به من میگه مامان.

از کنارش رد شدم دیدم یک بیمار دیگه روی زمین نشسته و با دستش روی زمین علامت هایی میکشه بهش نزدیک شدم گفتم:

سلام داری چیکار میکنی؟ گفت:

من مهندس هستم دارم نقشه ساختمونم رو میکشم.

2ساعتی اونجا بودم و تونستم بیمارهای زیادی رو از نزدیک ببینم که انگار تو این دنیا نبودن توی عالمی که خودشون ساخته بودن سیر میکردن به دور از ناراحتی ها و غم ها

پیش خودم فکر کردم گاهی خوبه که آدم دیوونه باشه تا هیچ غمی رو حس نکنه دیوونگی ام عالمیه.

یک اتفاقه جالب برام افتاد

توی اون راهرو تمام اطاقها باز بودن جز یک اطاق که درش بسته بود و نظر من رو به خودش جلب کرد

به در نزدیک شدم اول در زدم کسی جواب نداد بعد خیلی آروم در رو باز کردم

یک پسر جوان کنار پنجره نشسته بودفکر میکنم حدوده 24 سال داشت.

تمیز و آراسته و خیلی آرام بود

بهش نزدیک شدم روی تخت نشستم باهاش حرف زدم اما اون یک کلمه هم چیزی نگفت کنجکاو شده بودم میخواستم ببینم توی فکرش چی میگذره

اون خیلی سخت بود نمیشد درونش نفوذ کرد

بهش گفتم چرا حرف نمیزنی به من بگو تورو برای چی آوردن اینجا؟

برگشت روبروم ایستاد و توی چشمام خیره شد سنگینی نگاهش داشت آزارم میداد اما ناگهان خشمش آروم شد یک نگاه معصومانه

گفت:واسه عشق و دوست داشتن.

با تعجب نگاهش کردم!

گفتم: میشه بگی چه اتفاقی افتاد که آوردنت اینجا؟

بازم سکوت کرد رو به پنجره کرد وگفت:

وقتی کسی رو دوست داری و دوستت نداره وقتی با کسی صادقی ولی بهت دروغ میگه وقتی به یکی وفاداری ولی ولی بهت خیانت میکنه باهاش چیکار میکنی؟

دوباره رو به من کرد چشماش دوباره همون حالته اول رو پیدا کرد یک لحظه ترس برم داشت بی اختیار آروم گفتم:

کشتیش؟

اومد روبه روم ایستاد نفسم بند اومده بود با صدایی گرفته و ضعیف گفت:

نه..نه

دوباره به سمت پنجره بازگشت

از اطاق مراقبت صدام زدن وقت رفتن بود اما هزار تا سوال تو فکرم بود که رهام نمیکرد

بدون خداحافظی اطاق رو ترک کردم به دفتر رسیدم از مدیر تیمارستان تشکر کردم با یکی از پزشکا آشنا بودم اون من رو تا دم در همراهی کرد

ازش از اطاق مورد نظر پرسیدم گفت:

4سال پیش آوردنش از روزی که آوردنش تا حالا یک کلمه حرف نزده

از تعجب یک لحظه سر جام خشک شدم

دکتر گفت:

چیزی شده؟

گفتم:

نه...نه نمیدونین چی کار کرده که آوردنش اینجا؟

یهو صدای زنگی عجیب به گوشم رسید دکتر بهم گفت که سریع اونجا رو ترک کنم و همگی ریختن توی یک اطاق

از توی حیاط شیشه اطاقش رو دیدم هنوز کنار پنجره ایستاده بود بی اختیار براش دست تکون دادم اونم دستش رو کشید روی شیشه.

نمیدونم نمیدونم اون یه دیوونه نبود یا اگه بود یه دیوونه معمولی نبود اون یه عاشق بود که نمیدونم با معشوقش چیکار کرده بود

اگه توی این سالها حرف نزده چرا با من حرف زد چرا؟

نمیفهمیدم فقط امیدوار بودم دوباره بتونم ببینمش.

2روز بعد شنیدم که اون بیمار خودکشی کرده

از پنجره اطاقش خودش رو پرت کرده بود بیرون

تمام بدنم یخ کرد سرم گیج میرفت با تمام وجود حاظر شدم و به طرف تیمارستان راهی شدم.

خیلی شلوغ بود رام نمیدادن دکتر رو دم در دیدم التماسش کردم بزاره بیام تو بلاخره با بدبختی تونستم برم تو

تمام پله ها و طول راهرو رو دویدم تا به اطاقش رسیدم در باز بود اطاق خالی بود بغضم گرفت روی تختش نشستم چرا آخه چرا؟

یه بیمار بهم نزدیک شد سلام کرد اشکام سرازیر شد گفت:

داری گریه میکنی؟اشکام رو با دستش پاک کرد

یک کاغذ جلوم گرفت و گفت:

بیا این ماله تو

با تعجب نگاهش کردم گفت:

این رو رضا به من داد گفت هر وقت دیدمت بدمش بهت

کاغذ توی دستم می لرزید

سلام

نمیدونم از کجا پیدات شد فقط میدونم که با نگاه اولی که توی چشمات کردم چیزی جز پاکی و صداقت ندیدم

تو اون روز من رو ترک کردی و من تصمیم گرفتم دنیا رو ترک کنم

میخوام جواب سوالت رو بدم

من دیوونه نبودم من یه عاشق بودم که راهم رو اشتباه انتخاب کردم

میخوای بدونی چیکار کردم؟

بهم خیانت کرد خودم با چشمام دیدمش دزدیدمش بردمش جایی که دیگه نتونه بهم خیانت کنه یه جایی که دست هیچ کس بهش نرسه اما نکشتمش

بعد هم هر چی ازم پرسیدن نگفتم کجاست

همه فکر کردن کشتمش منم یک کلمه حرف نزدم

بعد هم پدرم به خاطر اینکه اعدامم نکنن با چند تا آزمایش و مدرک و پارتی ثابت کرد که بیماره روانیم

میخوای بدونی واسه چی باهات حرف زدم؟

به خاطر صداقتی که توی چشمات دیدم این صداقت توی چشمای کسی نبود

حالا میخوام این قصه را تموم کنم باقی راه رو تو باید بری

میخوام بگم کجاست

تمام دستم میلرزید در یهو باز شد نامه از دستم افتاد به سرعت برش داشتم

دکتر بود وارد اطاق شد با عصبانیت فریاد زد تو با این بیمار چه ارتباطی برقرار کردی؟ باید به من بگی بگو بگو اون با تو حرف زد؟ آره آره ؟

دوباره بغضم ترکید زدم زیره گریه

گفتم آره آره حرف زد من اشتباه کردم شاید اگه اون روز بهتون میگفتم اون الان زنده بود

دکتر گفت:

خیلی خوب خیلی خوب آروم باش حالا به من بگو اون به تو چی گفت؟

نامه رو بهش دادم با تعجب بازش کرد و شروع به خوندن کرد

اون دختر پیدا شد توی یک کلبه توی یک جنگل پرت و یک پسر جوان هم آنجا بود که بعد معلوم شد دوسته رضا بوده و بهش قول داده که مواظبش باشه

آخر نامه رضا نوشته بود

اگر یاسمین رو دیدی بهش بگو دوستش دارم و تا آخرین نفس بهش وفادار بودم.اگه مجنون میخواست از ما امتحان بگیره بزار از حالا بگم که هردومون تو اون ردشدیم.

تو بری موندن من معنی دیوونگیه            آخرین حرفم اینه تو بری آخره این زندگیه



نظرات
حرفهای دل یک عاشق
تاریخ : دوشنبه 20 آذر 1391 | 14:47 | نویسنده : هستی

دلم میخواست تمام آدم های دنیا دلشون صاف بود وطعم عشق را حس میکردن.

طعم درد جدایی رو حس میکردن و میفهمیدن وقتی عاشق از معشوق جدا میشه و معشوق را با کس دیگری میبینه چه حالی میشه.

خدایا چه کار کنم دردم را به کی بگم؟

به هر کسی که میگم هنوز دوستش دارم میگه دیوانه ام.

غم دلم را به کی بگم؟

اما دیگه مهم نیست چون عشق ما یک طرفه است.

من قلب خود را از او پس میگیرم و آنرا در اعماق دلم مدفون میسازم.

شبهای تاریک را دوست دارم چون یاد آور خاطراتی خوب برای من است.

ستاره های آسمان را دوست دارم چون نورشان مثل نور کمی است که در اعماق قلبم سوسو میکند و هنوز امید به زنده ماندن دارد.

ابرها را دوست دارم چون عشق را میفهمند و به حالم گریه میکنند.

سرما را دوست دارم چون آوازی غم انگیز به همراه می آورد.

گرما را دوست دارم چون نگذاشت قلبم مقلوب و سرد شود.

بهار را دوست دارم چون گلهای سرخ به همراه می آورد همان گلی که او دوست داشت.

تابستان را دوست دارم چون گرمایش مانند سوزش عاشقی میباشد.

پاییز را دوست دارم چون به یاد لحظاتی می افتم که او مانند برگهای پاییزی مرا زیر پای خود خرد کرد و من همچنان هنوز عاشقانه دوستش دارم.

زمستان را دوست دارم چون غم های مرا در پشت برفهای سپیدش پنهان میسازد.

خدا را دوست دارم چون مهربان است .

چون فقط اوست که وقتی از عشق سخن میگویم مرا دیوانه خطاب نمیکند.

اما از جدایی نفرت دارم چون او بود که دستهای مارا از هم جدا کرد و من دیگرهیچوقت او را متعلق به خود ندیدم.

اما هنوز امیدوارم به دیدن دوباره او هر چند که دیگر دستهایش گرمی همیشگی را ندارد.

و من بعد از رسیدن به این آرزوبا خیال راحت چشمهایم را میبندم و از این دنیا به آن دنیا سفر میکنم.

هنوز به دیدن او زنده ام

چرا؟

نمیدانم

چون هنوز دوستش دارم.

چون دلم برایش تنگ شده.

چرا مرا نخواست؟

چرا رهایم کرد؟

چرا مرا کشت؟

چرا؟

چرا؟

چرا؟



نظرات
قلبها
تاریخ : دوشنبه 20 آذر 1391 | 14:41 | نویسنده : هستی

قلب های شکسته به دنبال چه می باشید؟

 به دنبال عشق می باشید که ذره های شکسته قلبتان را پیوند زند؟

اشتباه نکنید

 نگذارید که قلبتان این بار خرد و خاکستر شود.

عشق قلب را پیوند نمیزند بلکه ذره های شکسته را خاکستر میکند.

به دنبال چه می گردید؟

عشق؟

چرا عشق؟

چرا محبت نه؟

عشق دروغ است

حسی است وسوسه انگیز

 عشق بیماریست دردی است بی درمان.

مبادا مبتلا شوی که رهایی از آن بسی مشکل تر از دچار شدنش می باشد.

عشق جنون است

 دیوانه گیست

 چرا میخواهید عاشق شوید؟



نظرات
اولین روز بارانی را به خاطرداری؟!
تاریخ : سه شنبه 14 آذر 1391 | 13:47 | نویسنده : هستی
اولین روز ...... به خاطرداری؟

اولین روز بارانی را به
خاطر داری؟
غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
و
به شالاپ شلوپ های گل
آلود عشق ورزیدیم.

دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی
چتر آورده بودی
و من غافلگیر شدم
سعی می کردی من خیس نشوم
و شانه سمت چپ تو کاملا
خیس بود

و سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد می کند و
حوصله نداری سرما بخوری
چتر را کامل بالای سر
خودت گرفتی و شانه راست
من کاملا خیس شد.
و
و
و
و
چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی
و مجبور بودیم برای اینکه
پین های چتر توی چش و
چالمان نرود دو قدم از هم
دورتر راه برویم
.
.
.
فردا دیگر برای قدم زدن
نمی آیم
تنها برو



نظرات
مردم
تاریخ : سه شنبه 14 آذر 1391 | 13:09 | نویسنده : هستی
هرچه مردم ساده تر. حکامشان سفاک تر!
گرگ کمتر می درد . از گله ی چالاک تر!

سادگی ها . مانع آزادگی هامان شده ست
هرچه کوه و دره کمتر . نعره بی پژواک تر!

شستن مغز بشر . یا خوردن آن بدتر است!
کیست اکنون . عاقلان. درچشمتان ضحاک تر!!؟

ترس زاهد حاصل بالا نشستنهای اوست
از سر منبر خدا را دیده وحشتناک تر!!

گرچه عریانی به چشم زاهدان بی قیدی است
هرچه طول جامه کمتر . باصفا تر پاک تر!!

دامنت را رنگ کن از باده زاهد. میشود
باغ پرگل تر . یقینا بی خس و خاشاک تر! ...

های یوسف ! روز محشر با گریبانت مناز
نیست از قلب پریشان زلیخا چاک تر...!


نظرات
ترفند خاموش کردن گوشی مقابل با اس ام اس
تاریخ : سه شنبه 7 آذر 1391 | 20:36 | نویسنده : هستی



حتما تا به حال اس ام اسی دریافت کرده اید که نوشته شده :اگه جرئت داری بیا پایین و بعد

گوشی ال سی دی گوشی تون تا یه مدت چشمک میزنه

اگه میخواهین بدونین که چگونه ساخته شده در ادامه بحث با ما باشید تا شما هم یاد بگیرید.


ادامه مطلب
نظرات

تعداد کل صفحات : 11 :: ... 3 4 5 6 7 8 9 ...

درباره وبلاگ


آرشیو مطالب
هفته اول فروردین 1393 ، 1
هفته اول بهمن 1392 ، 1
هفته چهارم دی 1392 ، 2
هفته سوم دی 1392 ، 1
هفته دوم دی 1392 ، 1
هفته اول دی 1392 ، 2
هفته سوم آذر 1392 ، 1
هفته اول آذر 1392 ، 1
هفته دوم آبان 1392 ، 2
هفته اول آبان 1392 ، 1
آخرین مطالب
سلام
خانه خدا
مادر مهربان
امضاء شناسی
خاطرات یک دفتر
نا خواسته مسافر شدم...
خسته ام از زندگی
باران
یلدا
تصاویری طنز از اثرات استفاده اینترنت (طنز جالب)
دلنوشته های دلنشین
10 سال عشق یک جفت مارمولک به جفتش!!
محرم
تقدیم به اونایی دلتنگ هستن
یکی بود یکی نبود
لیست آخرین مطالب
آمار سایت
بازدیدهای امروز : نفر
بازدیدهای دیروز : نفر
كل بازدیدها : نفر
بازدید این ماه : نفر
بازدید ماه قبل : نفر
تعداد نویسندگان : عدد
كل مطالب : عدد
آخرین بروز رسانی :
امکانات وب

کد آهنگ

کسب درآمد




تماس با مدیر وبلاگ

فرم تماس

بلاگ گروه مترجمین ایران زمین
دریافت کد فال حافظ

love :: life

كد تقویم

این سایت را در گوگل محبوب کنید:

by:Ketabline


کد متحرک کردن عنوان وب

کــد کــَج شــُدَنِ تَصــآویر


Design By Nightnama.ir
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات