یکشنبه 9 تیر 1398  02:08 ب.ظ

جوان تر که بودم فراغ بال ذهنی بیشتری داشتم.بعضی وقت ها می شد که ساعت ها به نقطه ای خیره می ماندم و درباره زندگی پر هیجانی که فکر میکردم در آینده در انتظار من است فکر میکردم و برای نوع رفتار هایم تصمیم میگرفتم و همه ابعاد را بررسی میکردم اینکه چگونه با همسرم عشق بازی کنم و چطور بذر عشق و محبت را بین فرزندانم تقسیم کنم به کجا ها مسافرت بروم و یا چه کادو هایی برای همسرم بخرم و حتی هر روز چطور به او بگویم دوستش دارم تا برایش تکراری نشود... . خلاصه مشغول بودم ساعت ها ،   و لذت می بردم از حتی فکر کردن به آینده ام... چون فکر می کردم هر تلاشی نتیجه ی مثبتی دارد و به این جمله ایمان داشتم.
اکنون که بزرگتر شدم و دنیای پر از بی رحمی و خون ریزی و نامردی را دیدم به این نتیجه رسیده ام که هر تلاشی نتیجه مثبتی خواهد داشت اگر.یا هر تلاشی می تواند نتیجه مثبتی را به ثمر برساند به شرطی که . بگذریم ادامه دادن دو جمله قبل مستلزم تشریح شرایط تلخ ما برای آیندگان خواهد بود آیندگانی که این دست نوشته ها را می خواهند بخوانند و به عمق فاجعه زندگی عصر ما پی ببرند. به آینده به شدت خوش بین هستم . البته منظورم از آینده سه 10 یا بیست سال بعد نیست شاید اوضاع از این هم وخیم تر شود.
هجمه فراز و نشیب های زندگی چونان به ما حمله ور شده که حتی نمیگذارد که بتوانیم بیندیشیم در گذشته شیرین خود چه رویا هایی به سر داشتیم.




نظرات()   
   
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات