نویسنده :مهرداد اشک9
تاریخ:1395/09/17-20:24
من
تصور کنید 800 نفر در کنار یک "سدِّ بزرگ" زندگی میکنند!
فرض می کنیم که سد عمداً یا سهواً سوراخ می شود!
می دانیم که اگر سوراخِ فرضی بسته نشود،
کم کم تبدیل به دریچه ای بزرگ خواهد شد
و بعدتمام اهالی از بین می روند!
در ابتدا باید متوجه ماجرا شد و دیگران را از خطر با خبر کرد!
که این خود کار آسانی نیست!
زیرا عده ای همیشه در اجتماع وجود دارند که قرار نیست
هیچوقت متوجه خطر بشوند!
فرض می کنیم که همه متوجه خطر شده اند! (اکثریت)
پس از آن باید چاره ای اندیشید×
بهترین راه، برطرف کردنِ عیب سد است! (تعمق و تعقل)
کاملا بدیهی است که نمی توان با تعدادی دستمال آبی
که به سطح رسیده و رفته رفته بیش از پیش می شود را
خشک کرد! (نگاه سطحی)
در واقع جامعه ای که دچار مشکل یا مشکلاتی شده است
در ابتدا باید متوجه خطرات ناشی از مشکلات در حال و آینده بشود
و بعد با انتخاب های خردمندانه خود را نجات دهد!
× جامعه ای که در واقع مجوعه ای از "من" هایی که
در حال تکثیر خود باشد نه تنها مشکلاتش بر طرف نمی شود
بلکه اضافه می شود و خطرات بیشتر می شود و سریع تر اتفاق می افتد!
×دوری کنید از جملات به ظاهر حکیمانه ای که این روزها اجتماع ما را
به "منیت" و "مفرد زیستن" تشویق می کند!
شجاعت یعنی از یاددادن خوبی ها به فرزندت دریغ نکنی!
حرف های من رویاپردازی نیست،
بلکه این زندگیِ کنونی بعضی از اجتماعاتِ انسانی بر روی کره زمین است!
شاد باشید!
نظرات( )