از خواب بیدار شدم.ساعت "سه" صبح بود،خواستم باز بخوابم ،ولی هر کاری کردم خوابم نبرد.
چراغو روشن کردم و نشستم روی تخت.
به دور و برم نگاه کردم،به کتاب خونه وبه فیلمای کنار میز.
نمیشد با کسی حرف بزنم یا به کسی پیام بفرستم.سرمو چرخوندم و خوب به دور و برم نگاه کردم.ولی وقت مناسبی برای هیچ کاری نبود.
.
.
.
یه زمان هایی هس که مثله ساعت "سه"صبح میمونه!
هر کاری میکنی تنهایی و بدتر اینکه "تنهاییتو"...نمیتونی با هیچ چیزی پر کنی...
#حمید جدیدی#
طبقه بندی: دل، دلتنگی، زیبا،
تاریخ : سه شنبه 5 مرداد 1395 | 01:05 ب.ظ | نویسنده : زهرا علی پور | نظرات
.: Weblog Themes By Pichak :.