روزی که شیخ دردِ دروغینِ دین نداشت
تعریف عمر را کسی از من سوال کرد
گفتم امانتی است که هرگز امین نداشت
ای کاش در مقابل ما ذره های پست
تقدیرِ روزگار دلی آهنین نداشت
از پس که عمرمان به تباهی گذشت و درد
حس میکنم که خلقتمان آفرین نداشت
خود را در آسمان به حقارت نمیرساند
ابلیس اگر به ذلت انسان یقین نداشت
#محمد شمس
طبقه بندی: دردناک وتلخ، شعر،
پاییز رفت و عشق در اقبال ما نبود
آن حس و حال خوب در احوال ما نبود
چندین و چند بار شمردیم جوجه را
آمارها مطابق امیال ما نبود
ما در پیاله عکس کسی را ندیده ایم
دیدار یار ، لایق امثال ما نبود
گفتند نیست هیچ نگاری در این دیار
گشتیم و یافتیم ! ولی مال ما نبود
گم کرده ایم راه و ... دروغ است هرکه گفت :
آن خط و خال عامل اغفال ما نبود
ما بافتیم از لب او شعرها ، ولی
آن شال ِ دور ِ گردن او شال ما نبود
امسال هم گذشت به هرحال ، بگذریم !
امسال هم گذشت ولی سال ما نبود ...
حامد نصیری
طبقه بندی: زیبا، شعر،
رو کرد به ما بخت و فتادیم به بندش
ما را چه گنه بود؟ خطا کرد کمندش
با آن همه دلداده داش بسته ما شد
ای من به فدای دل دیوانه پسندش
نرگس ز چه بر سینه زد آن یار فسون کار؟
ترسم رسد از دیده بدخواه گزندش
شد آب, دل از حسرت و , از دیده برون شد
آمیخت به هم تا صف مژگان بلندش
در پرتو لبخند, رخش, وه چه زیباست!
چون لاله که مهتاب بپیچند به پرندش
گر باد بیارامد و گر موج نخیزد
دل نیز شکیبد, مخراشید به پندش
سیمین طلب بوسه ای از لعل لبی داشت
ترسم که به نقد دل و جانی ندهندش...
طبقه بندی: شعر، زیبا،
طبقه بندی: دردناک وتلخ، شعر،
مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست
تو از کی عاشقی؟ این پرسش آیینه بود از من
خودش از گریه ام فهمید مدت هاست ،مدت هاست
به جای دیدن روی تو در خود خیره ایم ای عشق
اگر آه تو در آیینه پیدا نیست عیب از ماست
جهان بی عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار
اگر جایی به حال خویش باید گریه کرد اینجاست
من این تکرار را چون سیلی امواج بر ساحل
تحمل می کنم هر چند جانکاه است و جانفرساست
در این فکرم که در پایان این تکرار پی در پی
اگر جایی برای مرگ باشد! زندگی زیباست
(فاضل نظری)
طبقه بندی: محبت، شعر،
اینجا یکی هست که هر ثانیه خوابت رو میبینه
تو چشمه تقویم با نبض ساعت منتظر میشینه
همیشه اونکه غرقه سکوته دستتو میخونه
درد لحظه رو کسی میفهمه که منتظر میمونه
طبقه بندی: شعر، قوی باش...، تک بیتی و دو بیتی های زیبا،
اجازه
هست بگویم: سلام ! حال شما ؟
که باز وصل
شود سیم اتصال شما ؟
اجازه هست
بگویم که باز دخترکی
نشسته بین ورق
های آس فال شما ؟
سلام خوب ترین
اتفاق ناممکن
که آتشم زده
دریاچه ی خیال شما !
ببخش حضرت آقا
! ولی فقط یک بار
بگو نبودن من
در دل زلال شما ،
به درد خورد ؟
دوای جنونتان شده است ؟
رسیده شد رطب
اشتیاق کال شما ؟
زیاده عرض
ندارم ؛ خدا نگه دارت ؛
و بهترین نفس
عاشقانه مال شما!
شاعر: غزل کریمی
طبقه بندی: شعر، زیبا،
ور برویش برگ لبخندی نمی روید ؛
باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست ؟
داستان از میوه های سربه گردونسای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید .
باغ بی برگی
خنده اش خونیست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در آن
پادشاه فصلها ، پاییز
مهدی اخوان ثالث
طبقه بندی: شعر،
بغلم
کردی و گفتی که دلم غم دارد
باورت هست که این عشق تو را کم دارد
طرح چشمان تو یک معحزه دارد زیرا
بر سر هر مژهات حالت شبنم دارد
تو به یک تیر نگاهی ندهی دل اما
شکل چشمان تو یک لذت مبهم دارد
بسکه دوری زبرم یکسره کارم گریه است
گوییا از غم تو شور محرم دارد
عشق تو نقطه ی آغاز همه ویرانی است
این خرابی مرا زلزله ی بم دارد
من به یک جرعه از آن جام تهی خود مستم
که سرانجام مرا عشق تو با هم دارد
بوسه هرگز نشود مایه ی آرامش من
بغلم کن دلم بی تو بسی غم دارد
طبقه بندی: شعر، عشق،
فقط چندی تو مهماﻧﻲ!
به جان و دل تو عاشق باش
رفیقان را مراقب باش
مراقب باش ﺗﻮ به آﻧﻲ،
دل موری نرنجاﻧﻲ...
که در آخر تو میمانـﻲ و
مشتی خاک که از آﻧﻲ...
دلا یاران سه قسمند گر بدانی.
زبانی اند و نانی اند و جانی.
به نانی نان بده از در برانش.
محبت کن به یاران زبانی.
ولیکن یار جانی را نگه دار.
به پایش جان بده تا میتوانی.
طبقه بندی: عکس، شعر،
خداوندا ...
خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را
مبادا گم کنم اهداف زیبا را
مبادا جا بمانم از قطار موهبتهایت
مرا تنها تو نگذاری
که من تنهاترین تنهام؛ انسانم
خدا گوید :
تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
تو ای والاترین مهمان دنیایم
تو ای انســــان !
بدان همواره آغوش من باز است
شروع كن ...
یك قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من
طبقه بندی: خدا...، خوشبختی...، شعر،
ﺩﺭ ﺳﺮﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﭘﯿﺮﯼ ﻋﺼﺒﯽ ﻣﯽ ﺭﻗﺼﺪ
ﺷﻬﺮ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺳﺮ ﻣﻦ ﻋﺮﺑﯽ ﻣﯽ ﺭﻗﺼﺪ
ﺍﯾﻦ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺎ ﻫﻤــﻪ ﯼ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺩﺍﺭﺩ
ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﺟﻤﺠﻤﻪ ﯼ ﯾﮏ ﻭﺟﺒﯽ ﻣﯽ ﺭﻗﺼﺪ
ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺮﻕ ﻧﮕﺎﻩ ﺗـــﻮ ﻫﻨﻮﺯ
ﻣﺮﺩ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﺳﺎﺯﯼ ﺣﻠﺒﯽ ﻣﯽ ﺭﻗﺼﺪ
ﻣـــﺎﻩ ﺍﻓﺘـــــﺎﺩﻩ ﺑﺮ ﺁﺏ ﻭ ﻣﻨـــﻢ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺩﺭ ﺁﺏ
ﺍﺷﮏ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﻡ ﻭ ﺍﻭ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺒﯽ ﻣﯽ ﺭﻗﺼﺪ
ﮐﺎﺵ ﺁﻏـــﻮﺵ ﻣﺮﺍ ﻋﻄﺮ ﺗـــﻮ ﻣﻌﻨـﺎ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ
ﺑﻮﺳﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻪ ﻟﺒﯽ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﯽ ﻣﯽ ﺭﻗﺼﺪ
ﺍﺯ ﺳﺒﺎ ﮔﯿﺴﻮﯼ ﺑﻠﻘﯿﺲ ﺑـﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﯽ ﺑﺎﺩ
ﺑﺮ ﺳﺮ ﺗﺨﺖ ﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﻧﺒﯽ ﻣﯽ ﺭﻗﺼﺪ !..
طبقه بندی: زیبا، شعر،
دخترا شاخه نباتند, چشمه آب حیاتند
یه روزی یکی میاد که مرکبش اسب سپیده
رو لباش سرخی شرمه, تو چشاش برق امیده
زین اسبش نقره کوبه, چکمه هاش رنگ غروبه
ساده و سبک عنونه, سرگرونه
عاشق"دختر شاه پریونه"
جماعت یه دل دارم قصر طلا خونه ی شهرش
صدتا باغ توی ده مهر و وفا,نیمه ی مهرش
جماعت یه سیب می خوام جهیزیه ش زلف کمندش
مکنتش دامن پاکش, ثروتش بخت بلندش
جماعت یکدونه میخوام, اما سیب بد نمی خوام
طبقه بندی: شعر،
“سحر” کرشمه صبحم بشارتی خوش داد
که کس همیشه گرفتار غم نخواهد ماند …
طبقه بندی: شعر، تک بیتی و دو بیتی های زیبا،
تنیده ای به وجودم ولی سوای منی
كجای زمزمه هایم،كجای حادثه ای؟
كجا بجویمت ای جان،كه ناكجای منی
گره زدی به نگاهت كلاف چشم مرا
به این گره زدنت هم گره گشای منی
درین هجوم سیاهی كه ماه پیدا نیست
چه باكم از بیراهه؟كه روشنای منی
كسی شبیه تو درمن،مرا به دریا برد
رسیده ام به یقین:این كه ناخدای منی
سوال كرده ام عمری:چرا...چرا...واینك
تویی كه پاسخ صدها چرا چرای منی
ولی سوال بدون جواب مانده ی من:
تو ای غریبه كه هستی كه آشنای منی
طبقه بندی: شعر،
در جیب خودت جابده،پنهان نگهم دار!
من مست تو هستم،تو اگردولت عشقى
باضربه ى شلاق مسلمان نگهم دار!
من قالى پر مشترى ات میشوم اما
جان پدرت در خود ایران نگهم دار!
یك عمر زیاداست-ولى زحمت اگر نیست-
تا ردشدن فصل زمستان نگهم دار
وقتى كه پزشكان همه كردند جوابم
مؤمن شو وبا نذر خراسان نگهم دار
دریایم وآسودگى ام عین ملال است
حتّى شده با زور، پریشان نگهم دار!
"مادولت عشقیم كه دورش سپرى نیست"
پس دور نزن،در خود میدان نگهم دار...
#غلامرضا_طریقی
طبقه بندی: شعر، زیبا،
چه کردهام که مرا از خودت نمیدانی؟
مرا نگاه! که چشم از تو بر نمیدارم
تو را نگاه! که از دیدنم گریزانی
من از غم تو غزل میسرایم و آن را
تو عاشقانه به گوشِ رقیب میخوانی
هزار باغِ گل از دامن تو میروید
به هر کجا بروی باز در گلستانی
قیاسِ یک به یکِ شهر با تو آسان نیست
که بهتر از همگان است؟ بهتر از آنی...
طبقه بندی: شعر، برای تو...،
ناگاه که یاد تو و چشمان تو افتاد...
نه عالم ریاضی ام و نه سیاسی ام.....
من دکترای تجربی"تو شناسی"ام.
طبقه بندی: شعر، تک بیتی و دو بیتی های زیبا، دل،
و جوابی نشنید
خار رنجید ولی هیچ نگفت
ساعتی چند گذشت
گل چه زیبا شده بود
دست بی رحمی نزدیک آمد،گل سراسیمه ز وحشت افسرد
لیک آن خار در آن دست خلید و گل از مرگ رهید
صبح فردا که رسید
خار با شبنمی از خواب پرید
گل صمیمانه به او گفت سلام…
گل اگر خار نداشت
دل اگر بی غم بود
اگر از بهر كبوتر قفسی تنگ نبود،
زندگی
عشق
اسارت
قهر و آشتی
همه بی معنا بود…
طبقه بندی: عکس، عشق، محبت، زیبا، شعر، زندگی، خوشبختی...، داستان زیبا، دردناک وتلخ، تلنگر، ادم ها، دل،
میان دست هایم زمستانی هست
که پشت هر پاییز
بختِ عریانی ام را سفید می کند ..
بیهوده به پایم نشسته ای
من درخت بی بختم
که هر پاییز
عروس زمستان می شوم ..
{ کامران رسول زاده }
طبقه بندی: سخن زیبا، شعر، عشق، دردناک وتلخ،
زندگی زیباست، تماشاییست!
چرا زیبا نمی بینیم؟
چرا گاهی به پای این همه خوبی نمی شینیم؟
چرا با هم نمی خندیم؟
مگر دنیا چه کم دارد؟
ببین این آسمان آبی ست
ببین دنیای ما آکنده از پاکی ست
و خوبی تا ابد پاینده می ماند…
تو باور کن
همین کافیست…!
طبقه بندی: زندگی، زندگی کن...، حقیقت، شعر،
.: Weblog Themes By Pichak :.