عباس باید هم از مشک محافظت کند ،هم از حال خویش.حفظ جان برای حفظ آب و حفظ آب برای حفظ جانان.
اگر عباس بماند چه کسی آب را به خیمه ها برساند و اگر آب نماند ،عباس با چه رویی خودش را به خیمه ها برساند؟
آنچه اکنون در آغوش عباس است،فقط یک مشت آب نیست،حیثیت عباس است.
یک خواهش نگفته سکینه است که عالمی با آن برابری نمی کند.
آنچه اکنون در آغوش عباس است،عصاره حیات سی و پنج ساله عباس است،بهانه تولد عباس است،انگیزه حیات عباس است.
آنچه عباس امروز در نگاه حسین دید برای این فرمان یا خواهش،در همه عمر عباس بی سابقه بوده است:
_عباس جان !اگر می توانی کمی آب بیاور.
و عباس عاشق ،عباس ماموم،عباس مرید،عباس ادب،آب شده در مقابل این خواهش آب...

*بخشی از کتاب سقای آب و ادب*
*نوشته:سید مهدی شجاعی*
نتیجه تصویری برای کاشف الکرب

به دریا پا نهاد و خشک لب بیرون شد از دریا
بزرگی بین،جوانمردی نگر،غیرت تماشا کن

*****************************************************************
پ.ن:
خوندن این کتابو به شدت توصیه میکنم.



طبقه بندی: زیبا، عشق، تلنگر، دل،
برچسب ها: عباس، تاسوعا، آب، ابوالفضل، سقا،

تاریخ : سه شنبه 20 مهر 1395 | 01:00 ب.ظ | نویسنده : زهرا علی پور | نظرات
دنج ترین گوشه ی دنیا نصیبتان...



*اتماس دعا*


تاریخ : پنجشنبه 15 مهر 1395 | 11:19 ق.ظ | نویسنده : زهرا علی پور | نظرات

  • paper | بک لینک فا | خرید بک لینک
  • شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات