مش تقی برای که نحسه؟!

مش حسن تو بیمارستان بستری بود.
۱۵ نفر از اهالی محل خواستن برن عیادتش.

یک مینی بوس دربست گرفتن با راننده توافق کردن که نفری ۵ تومن بدن.

راننده گفت: یک نفر دیگه هم بیارید که صندلی ها تکمیل بشن.

بهش گفتن: نه دیگه کسی نیست. فقط ماییم .

خواستن حرکت کنند که یکی از دور بدو اومد طرف مینی بوس !

راننده گفت: آها یک نفر هم جور شد!

بهش گفتن: ولش کن، این  مش تقی نحسه!
 اگه بامون بیاد حتما نحسی اش ما رو می گیره و یک اتفاقی میفته!

راننده گفت: نه من اعتقاد ندارم به این خرافات!
مهم صندلی ها هست که تکمیل بشن و ۵ تومن بیشتر گیرم بیاد!
خلاصه ایستاد تا مش تقی رسید.
مش تقی در مینی بوس رو باز کرد و گفت: 

همه پیاده شید. مش حسن مرخص شد. نمی خواد برید بیمارستان!!