منوی اصلی
حکمت و حكایت
شفیعی مطهر شخصیت کمیاب و کیمیا و نادری است که تسلط ستایش انگیزی بر کلام دارد. ما هنوز کسی با این لیاقت قلمی در ایران نمی شناسیم.
  • ره توشه سالکان
                                                     
    مسخ ارزش ها


    أمیرمؤمنان(ع)فرمود:

    یَأتی عَلَی النَّاسِ زَمانُُ لایَبقَی فیهِم مِنَ القرآنِ إِلّا رَسمُهُ،وَ مِنَ الإِسلامِ إِلَّا إِسمُهُ،وَ مَساجِدُهُم یَومَئِذِِ عامِرَةُُ مِنَ البِناءِ،خَرابُُ مِنَ الهُدَی، سُکّانُهَا وَ عُمَّارُها شَرُّأَهلِ الأَرضِ،مِنهُم تَخرُجُ الفِتنَةُ،وَ إِلَیهِم تَأوی الخَطیئَةُ؛یَرُدُّونَ مَن شَذَّعَنهَا فیهَا،وَ یَسُوقُونَ مَن تَأَخَُرَعَنهَا إِلَیهَا.یَقُولُ اللهُ سُبحانَهُ:فَبی حَلَفتُ لَأَبعَثَنَّ عَلَی أُولئِکَ فِتنَةًتَترُکُ الحَلیمَ فیهَا حَیرانَ،وَ قَدفَعَلَ،وَ نَحنُ نَستَقبِلُ اللهَ عَثرَةَالغَفلَةِ:
    روزگاری برمردم خواهد آمدکه از قرآن جز نشانی،و از اسلام جز نامی،باقی نخواهد ماند.
    مسجدهای آنان درآن روزگار آبادان،أَمّا از هدایت ویران است،
    مسجدنشینان و سازندگان بناهای شکوهمند مساجد،  بدترین مردم زمین می باشند،فتنه و فساد از آنان برمی خیزد و خطاها در آن ها لانه می کند.
    آن کس که ازفتنه ها کناره گیری کرده او را به آن باز می گردانند،و هرکس که از فتنه عقب مانده او را به فتنه ها می کشانند،
    خدای سبحان می فرماید:به ذات خودم سوگند!بر آنان فتنه و بلایی برانگیزم که عاقل و بردبار در آن حیران ماند .و هم اکنون انجام شده.
    و ما ازخداوند خواستاریم که از لغزش های غفلت های ما درگذرد.
    (نهج البلاغه حکمت ۳۶۹)(۲۳۷)

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • کدام اخلاقمان شبیه پیامبر (ص) است؟


    پیامبر اسلام :

     دائماً متفکر بود.
     اکثر اوقات ساکت بود.
    خلقش نرم بود.
    کسی را تحقیر نمی‌‌کرد.
    دنیا و ناملایمات هرگز او را به خشم نمی‌آورد.
    حقی پایمال می‌شد از شدت خشم کسی او را نمی‌‌شناخت تا این که حق را یاری کند.
    بیشتر خنده‌های آن حضرت تبسم بود.
    می‌فرمود حاجت کسانی که به من دسترسی ندارند را ابلاغ کنید.
    با مردم انس می‌گرفت و آنان را از خود دور نمی‌کرد.
    در همه امور اعتدال داشته و افراط و تفریط نمی‌کرد.
    زبان خویش را از بیان سخنان غیرضروری کنترل می‌کرد.
    در انجام وظیفه به هیچ وجه کوتاهی نمی‌کرد.
    بافضیلت‌ترین فرد نزد پیامبر خیرخواه‌ترین آنان برای مردم بود.
    در مجالس جایگاه خاص برای خود برنمی‌گزید.
    هنگامی که بر جمعی وارد می‌شد در جای خالی می‌‌نشست و به یاران خویش دستور می‌داد این گونه عمل کنند.
    هر کس برای رفع نیاز رجوع می‌کرد نیازش را برآورده می‌کرد یا با کلام دلنشین آن حضرت قانع می‌شد.
    رفتار پیامبر آنقدر نرم بود که مردم او را همچون پدری دلسوز و مهربان می‌دانستند و حق همه مردم نزد آن بزرگوار یکسان بود.
    مجلسش مجلس بردباری، حیا، صدق و امانت بود.
    عیب‌جو نبود و از کسی هم تعریف زیاد نمی‌کرد.
    پیامبر نفس خود را از سه چیز پرهیز می‌داد جدال، پرحرفی و سخنان غیرضروری.
    هرگز کسی را سرزنش نمی‌کرد.
    در پی لغزش‌های مردم نبود.
    سخن نمی‌گفت مگر در جایی که امید ثواب در آن وجود داشت.
    سخن کسی را قطع نمی‌کرد مگر این که از حد متعارف تجاوز می‌کرد.
    به آرامی و متانت گام برمی‌داشت.
    کلامش مختصر، جامع، آرام و شمرده بود و آهنگ صدایش از همه مردم زیباتر بود.
    پیامبر در تمام حالات و در برابر همه مشکلات شکیبا بود.
    هر روز هفتاد بار استغفار می‌کرد.لحظه‌ای از عمر بابرکت خویش را بیهوده نمی‌گذرانید.
    دیرتر از همه مردم به خشم می‌‌آمد و زودتر از همه راضی می‌گشت.
    با ثروتمندان و تهیدستان یکسان دست می‌داد و مصافحه می‌کرد و وقتی به کسی دست می‌داد بیش از او دست خویش را باز نمی‌کشید.
    با مردم شوخی می‌کرد تا مردم را خوشحال سازد.


    امام صادق(ع)فرمودند:
    انی لاکره للرجل ان یموت و قد بقی خلة من خلال رسول الله صلی الله علیه و آله لم یأت بها.
    من خوش ندارم کسی بمیرد در حالی که هنوز برخی از آداب پیامبر (ص) را به جا نیاورده است.

    منبع: سنن النبی، علامه طباطبایی

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • محمد(ص) این گونه بود.ما چگونه ایم؟


    *روزی شتری را دید که زانوهایش بسته شده و هنوز بار سنگینی برروی آن است . گفت:

    به صاحب شتر بگویید خود را برای مواخذه خداوند در روز قیامت آماده کند.


    ------------------------

    *کافری را که در جنگ اسیر شده بود، آزاد کرد، زیرا اعتقاد داشت که او مرد خوش اخلاقی است که همواره با عفّت رفتار می کند.

     --------------------

    * مردی بادیه نشین در زمانی که او در مدینه هم پیامبر و هم حاکم بود، به سراغش آمد و یقۀ او را گرفت که باید خرماهایی که از من قرض گرفته بودی، برگردانی. اصحاب عصبانی شدند و خواستند با آن مرد برخورد کنند. پیامبر برآشفته شد و گفت: 

    شماها باید طرف صاحب حق را بگیرید. من برای همین مبعوث شده ام تا هرکسی بتواند حقِّ خود را از حاکم بدون لرزش صدا بگیرد.

    -----------------------------

    * گفت اگر در حال کاشتن نهالی بودید و علائم روز قیامت فرا رسید، به کار خود ادامه دهید و نهال را بکارید.

     -------------------------

    * گروهی از اصحاب خود را برای تبلیغ اسلام به منطقه ای دیگر فرستاد. قبل از سفر از او پرسیدند تا چگونه این کار را انجام دهند. گفت:

    تعلیمشان دهید و آسان بگیرید. 

    سه بار از او این را پرسیدند و هر بار جواب همین بود.


    -----------------------

    * در زمانی که با کفّار به طور نسبی صلح برقرار شده بود، به قصد خریدن زمینی در منطقۀ خوش آب و هوای طائف، عازم آنجا شد. چند روز بعد برگشت و گفت که قبلا همه زمین ها را مردم خریده اند.

    او نخواست به عنوان حاکم به زور چیزی را تصاحب کند.

    ---------------------------

    فرخنده زادروز واپسین بشیر بشر و آخرین سفیر داور 

    حضرت محمدبن عبدالله(ص) 

    در سیاه ترین عصر حاکمیت سکوت و حکومت طاغوت 

    و میلاد خیرآفرین و عطرآگین فرزند برومندشان حضرت امام جعفر صادق(ع) 

    و هفته مهرآمیز و رافت انگیز وحدت را 

    به شما و همۀ شیفتگان صلح و رستگاری تبریک و تهنیت می گویم.

    #شفیعی_مطهر

    کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

      https://t.me/amotahar


    آخرین ویرایش: سه شنبه 13 آبان 1399 05:29 ق.ظ
    ارسال دیدگاه
  • ره توشه سالکان


    اصل نظارت همگانی


    أمیرمؤمنان(ع)فرمود: ماأَعمالُ البِرِّکُلُّهَا وَ الجِهادُ فی سَبیلِ اللهِ عِندَ الأَمرِ  بِالمَعرُوفِ وَ النَّهیِ عَنِ المُنکَرِ،إِلّا کَنَفثَةِِ فی بَحرِِلُجِّیِِّ،وَ إِنَّ الأَمرَ بِالمَعرُوفِ وَ النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ لایُقَرِّبانِ مِن أَجَلِِ،وَ لا  یَنقُصانِ مِن رِزقِِ،وَ أَفضَلُ مِن ذلِکَ کُلِّهِ کَلِمَةُ عَدلِِ عِندَإمامِِ جائِرِِ:
    (بدانید)تمام کارهای نیکو و حتی جهاد در راه خدا،در  برابر(فضیلت)امر به معروف و نهی از منکر همچون قطره ای است در مقابل یک دریای پهناور،
    (بدانید)امر به معروف و نهی از منکر نه مرگ کسی را نزدیک می کند و نه از روزی کسی می کاهد.
    و أمّا از همه این ها مهم تر سخنی است که برای دفاع از عدالت در برابر پیشوای ستمگری گفته می شود.
    (نهج البلاغه حکمت ۳۷۴)(۲۱۰)

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • ۱۰۰ مورد از سبک زندگی پیامبر اکرم (ص)

    ۱- هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفت.
    ۲- در راه رفتن قدم ها را بر زمین نمی کشید.
    ۳- نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود.
    ۴-هرکه را می دید مبادرت به سلام می کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت.
    ۵-وقتی با کسی دست می داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی کشید.
    ۶-با مردم چنان معاشرت می کرد که هرکس گمان می کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است.
    ۷-هرگاه به کسی می نگریست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی کرد.
    ۸-هرگز به روی مردم چشم نمی دوخت و خیره نگاه نمی کرد.
    ۹-چون اشاره می کرد با دست اشاره می کرد نه با چشم و ابرو.
    ۱۰-سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی شد لب به سخن نمی گشود.
    ۱۱-هرگاه با کسی، هم صحبت می شد به سخنان او خوب گوش فرا می داد.
    ۱۲-چون با کسی سخن می گفت کاملا برمی گشت و رو به او می نشست.
    ۱۳-با هرکه می نشست تا او اراده برخاستن نمی کرد آن حضرت برنمی خاست.
    ۱۴-در مجلسی نمی نشست و برنمی خاست مگر با یاد خدا.
    ۱۵-هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک درب می نشست نه در صدر آن.
    ۱۶-در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی داد و از آن نهی می کرد.
    ۱۷- هرگز در حضور مردم تکیه نمی زد.
    ۱۸- اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود.
    ۱۹-اگر در محضر او چیزی رخ می داد که ناپسند وی بود نادیده می گرفت.
    ۲۰-اگر از کسی خطایی صادر می گشت آن را نقل نمی کرد.
    ۲۱-کسی را برای لغزش و خطای در سخن مواخذه نمی کرد.
    ۲۲-هرگز با کسی جدل و منازعه نمی کرد.
    ۲۳-هرگز سخن کسی را قطع نمی کرد مگر آن که حرف لغو و باطل بگوید.
    ۲۴- در پاسخ به سوال دقت می کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.
    ۲۵-چون سخن ناصواب از کسی می شنید. نمی فرمود « چرا فلانی چنین گفت» بلکه می فرمود « بعضی مردم را چه می شود که چنین می گویند؟»
    ۲۶-با فقرا زیاد نشست و برخاست می کرد و با آنان هم غذا می شد.
    ۲۷-دعوت بندگان و غلامان را می پذیرفت.
    ۲۸-هدیه را قبول می کرد اگرچه به اندازه یک جرعه شیر بود.
    ۲۹- بیش از همه صله رحم به جا می آورد.
    ۳۰- به خویشاوندان خود احسان می کرد بی آن که آنان را بر دیگران برتری دهد.
    ۳۱- کار نیک را تحسین و تشویق می فرمود و کار بد را تقبیح می نمود و از آن نهی می کرد.
    ۳۲- آنچه موجب صلاح دین و دنیای مردم بود به آنان می فرمود و مکرر می‌گفت هرآنچه حاضران از من می شنوند به غایبان برسانند.
    ۳۳- هرکه عذر می آورد عذر او را قبول می کرد.
    ۳۴- هرگز کسی را حقیر نمی شمرد.
    ۳۵- هرگز کسی را دشنام نداد و یا به لقب های بد نخواند.
    ۳۶- هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نفرین نکرد.
    ۳۷- هرگز عیب مردم را جستجو نمی کرد.
    ۳۸- از شر مردم برحذر بود ولی از آنان کناره نمی گرفت و با همه خوشخو بود.
    ۳۹- هرگز مذمت مردم را نمی کرد و بسیار مدح آنان نمی گفت.
    ۴۰- بر جسارت دیگران صبر می فرمود و بدی را به نیکی جزا می داد.
    ۴۱- از بیماران عیادت می کرد اگرچه دور افتاده ترین نقطه مدینه بود.
    ۴۲- سراغ اصحاب خود را می گرفت و همواره جویای حال آنان می شد.
    ۴۳- اصحاب را به بهترین نام هایشان صدا می زد.
    ۴۴- با اصحابش در کارها بسیار مشورت می کرد و بر آن تاکید می فرمود.
    ۴۵-در جمع یارانش دایره وار می نشست و اگر غریبه ای بر آنان وارد می شد نمی توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان است.
    ۴۶-میان یارانش انس و الفت برقرار می کرد.
    ۴۷-وفادارترین مردم به عهد و پیمان بود.
    ۴۸-هرگاه چیزی به فقیر می بخشید به دست خودش می داد و به کسی حواله نمی کرد.
    ۴۹-اگر در حال نماز بود و کسی پیش او می آمد نمازش را کوتاه می کرد.
    ۵۰-اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می کرد نمازش را کوتاه می کرد.
    ۵۱-عزیزترین افراد نزد او کسی بود که خیرش بیشتر به دیگران می رسید.
    ۵۲-احدی از محضر او نا امید نبود و می فرمود « برسانید به من حاجت کسی را که نمی تواند حاجتش را به من برساند.»
    ۵۳- هرگاه کسی از او حاجتی می خواست اگر مقدور بود روا می فرمود و گرنه با سخنی خوش و با وعده ای نیکو او را راضی می کرد.
    ۵۴- هرگز جواب رد به درخواست کسی نداد مگر آن که برای معصیت باشد.
    ۵۵- پیران را بسیار اکرام می کرد و با کودکان بسیار مهربان بود.
    ۵۶-غریبان را خیلی مراعات می کرد.
    ۵۷-با نیکی به شروران، دل آنان را به دست می آورد و مجذوب خود می کرد.
    ۵۸-همواره متبسم بود و در عین حال خوف زیادی از خدا بردل داشت .
    ۵۹-چون شاد می شد چشم ها را بر هم می گذاشت و خیلی اظهار فرح نمی کرد.
    ۶۰-اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود و صدایش به خنده بلند نمی شد .
    ۶۱-مزاح می کرد اما به بهانه مزاح و خنداندن، حرف لغو و باطل نمی زد.
    ۶۲-نام بد را تغییر می داد و به جای آن نام نیک می گذاشت.
    ۶۳-بردباری اش همواره بر خشم او سبقت می گرفت.
    ۶۴- برای امور دنیوی ناراحت نمی شد و یا به خشم نمی آمد.
    ۶۵- برای خدا چنان به خشم می آمد که دیگر کسی او را نمی شناخت
    ۶۶-هرگز برای خودش انتقام نگرفت.

    مگر آن که حریم حق شکسته شود.
    ۶۷-هیچ خصلتی نزد آن حضرت منفورتر از دروغگویی نبود.
    ۶۸-در حال خشنودی و نا خشنودی جز یاد حق بر زبان نداشت.
    ۶۹- ثروت نزد خود پس انداز نکرد .
    ۷۰-در خوراک و پوشاک چیزی زیادتر از خدمتکارانش نداشت.
    ۷۱-روی خاک می نشست و روی خاک غذا می خورد.
    ۷۲- روی زمین می خوابید.
    ۷۳-کفش و لباس را خودش وصله می کرد.
    ۷۴-با دست خودش شیر می دوشید و پای شترش را خودش می بست.
    ۷۵-هر مرکبی برایش مهیا بود سوار می شد و برایش فرقی نمی کرد.
    ۷۶-هرجا می رفت عبایی که داشت به عنوان زیر انداز خود استفاده می کرد.
    ۷۷-اکثر جامه های آن حضرت سفید بود.
    ۷۸-چون جامه نو می پوشید جامه قبلی خود را به فقیری می بخشید.
    ۷۹-جامه فاخری که داشت مخصوص روز جمعه بود.
    ۸۰-در کفش و لباس پوشیدن بسیار مراعات فقرا می کرد.
    ۸۱-ژولیده مو و بی نظم و نامرتب بودن را کراهت می دانست.
    ۸۲-همیشه خوشبو بود و بیشترین مخارج آن حضرت برای خریدن عطر بود.
    ۸۳-همیشه با وضو بود و هنگام وضو گرفتن مسواک می زد.
    ۸۴-نور چشم او در نماز بود و آسایش و آرامش خود را در نماز می یافت.
    ۸۵-ایام سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه می داشت.
    ۸۶-هرگز نعمتی را مذمت نکرد.
    ۸۷-اندک نعمت خداوند را بزرگ می شمرد.
    ۸۸-هرگز از غذایی زیاد تعریف نکرد یا بد نگفت.
    ۸۹-موقع غذا هرچه حاضر می کردند میل می فرمود.
    ۹۰-در سر سفره از جلوی خود غذا تناول می فرمود.
    ۹۱-بر سر غذا از همه زودتر حاضر می شد و از همه دیرتر دست می کشید.
    ۹۲-تا گرسنه نمی شد غذا میل نمی کرد و قبل از سیر شدن منصرف می شد.
    ۹۳- معده اش هیچ گاه دو غذا را در خود جمع نکرد.
    ۹۴-در غذا هرگز آروغ نزد.
    ۹۵-تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمی خورد.
    ۹۶-بعد از غذا دست ها را می شست و روی خود می کشید.
    ۹۷-وقت آشامیدن سه جرعه آب می نوشید؛ اول آن ها بسم الله و آخر آن ها الحمدلله.
    ۹۸- از دوشیزگان پرده نشین با حیاتر بود
    ۹۹- چون می خواست به منزل وارد شود سه بار اجازه می خواست.
    ۱۰۰-اوقات داخل منزل را به سه بخش تقسیم می کرد: بخشی برای خدا، بخشی برای خانواده و بخشی برای خودش بود و وقت خودش را نیز با مردم قسمت می کرد.

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • چند نکته سیره پیامبر اکرم (ص)


    امام صادق(ع)فرمودند:

    من خوش ندارم کسی بمیرد در حالی که هنوز برخی از آداب پیامبر (ص) را به جا نیاورده است.

     بیست نکته ناب در سیره پیامبر اکرم (ص):
    ١- دائماً متفکر بود.
    ٢- اکثر اوقات ساکت بود.
    ٣- کسی را تحقیر نمی‌‌کرد.
    ٤- وقتی حقی پایمال می‌شد از شدت خشم کسی او را نمی‌‌شناخت تا این که حق را یاری کند.
    ٥- هنگام اشاره به تمام دست (و نه انگشت) اشاره می‌فرمود.

    ٦- وقتی خوشحال می‌شد چشم ها را به ‌هم می‌نهاد.
    ٧- بیشتر خنده‌های آن حضرت تبسم بود.
    ٨- می‌فرمود حاجت کسانی را که به من دسترسی ندارند، ابلاغ کنید.
    ٩- هر کس را به مقدار فضیلتی که در دین داشت احترام می‌کرد.
    ١٠- در انجام وظیفه به هیچ وجه کوتاهی نمی‌کرد.
    ١١- در مجالس برای خود جایگاه خاص برنمی‌گزید.
    ١٢- پیامبر نفس خود را از سه چیز پرهیز می‌داد جدال، پرحرفی و سخنان غیرضروری.
    ١٣- هرگز کسی را سرزنش نمی‌کرد.
    ١٤- سخن کسی را قطع نمی‌کرد مگر این که از حد متعارف تجاوز می‌کرد.
    ١٥- کلامش مختصر، جامع، آرام و شمرده بود و آهنگ صدایش از همه مردم زیباتر بود.
    ١٦- آنقدر از ترس خدا می‌گریست که جای نماز آن حضرت نمناک می‌‌شد.
    ١٧- هر روز هفتاد بار استغفار می‌کرد.
    ١٨- دیرتر از همه مردم به خشم می‌‌آمد و زودتر از همه راضی می‌گشت.
    ١٩- با ثروتمندان و تهیدستان یکسان دست می‌داد و مصافحه می‌کرد. وقتی به کسی دست می‌داد پیش از او دست خویش را باز نمی‌کشید.
    ٢٠- در پی لغزش‌های مردم نبود.


    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  • بخشی از سخنرانی حضرت حسین (ع) 

    در وصف حکومت معاویه ...

    در هر شهری، خطیبی سخنور بر منبر دارند که به سود آنان سخن می‌گوید.
    تمام سرزمین، بی‌پناه مانده
    در همه جا دست خطیبان باز است
    و مردم بردگان آنانند و نمی‌توانند ظلم‌شان را دفع ‌کنند.
    آن ها برخی زورگو و معاندند، و برخی بر ناتوانان سلطه یافته، زورگویی می‌کنند.
    فرمانروایانی که نه خدا می‌شناسند و نه معاد را قبول دارند ...

    فى کُلِّ بَلَدٍ مِنْهُمْ عَلَى مِنْبَرهِ خَطیبٌ یَصْقَعُ؛ فَالْأَرْضُ لَهُمْ شاغِرَةٌ؛ وَ أَیْدیهِمْ فیها مَبْسُوطَةٌ. وَ النّاسُ لَهُمْ خَوَلٌ، لا یَدْفَعُونَ یَدَ لامِسٍ؛ فَمِنْ بَیْنِ جَبّارٍ عَنیدٍ، وَ ذی سَطْوَةٍ عَلَى الضَّعَفَةِ شَدید، مُطاعٍ لا یَعْرِفُ الْمُبْدِئ الْمُعیدَ.

     تحف العقول/ صفحه ۱۶۸/ خطبه مِنا

    @amirolkalam

    آخرین ویرایش: یکشنبه 20 مهر 1399 06:19 ق.ظ
    ارسال دیدگاه
  • ره توشه سالکان


     علل نپذیرفتن أمیرمؤمنان(ع)خلافت را

    أمیرالمؤمنین(ع)فرمود:  

         دَعُونی وَالتَمِسُوا غَیری؛فَإِنَّا مُستَقبِلُون أَمراًلَهُ وُجُوهُُ وَأَلوانُُ؛لاتَقُومُ لَهُ القُلُوبُ وَ لاتَثبُتُ عَلَیهِ العُقُولُ.وَإِنَّ الآفاقَ قَد أَغامَت، وَالمَحَجَّةَ قَد تَنَکَّرَت.وَاعلَمُوا أَنّی إن أجَبتُکُم رَکِبتُ بِکُم ما أَعلَمُ،وَلَم أَصغِ إِلَی قَولِ القائِلِ وَ عَتبِ العاتِبِ،وَإِن تَرَکتُمُونی فَأَنَا کَأَحَدِکُم؛وَ لَعَلّی أَسمَعُکُم وَ أطوَعُکُم لِمَن وَ لَّیتُمُوهُ أَمرَکُم،وَ أَنَالَکُم وَزیراً،خَیرُُلَکُم مِنّی أَمیراً:
    مرا واگذارید و دیگری را به دست آرید،زیرا ما به استقبال حوادثی و أمورى می رویم که رنگارنگ و فتنه آمیز  است،و چهره های گوناگون دارد،
    دل ها بر این أمر بیعت استوار و عقل ها ثابت نمی ماند،
    چهره افق حقیقت را (دردوران خلافت سه خلیفه) ابرهای تیره فساد گرفته، و راه مستقیم حق ناشناخته مانده،
    آگاه باشید اگر دعوت شما را بپذیرم، بر أساس آنچه خود می دانم با شما رفتار می کنم،و به سخنان این و آن و سرزنش سرزنش کنندگان گوش فرا نخواهم داد،اگر
    مرا رها کنید من همچون یکی از شما هستم، شاید من شنواتر و مطیع تر از شما نسبت به رئیس حکومت باشم،
    در چنان حالی من وزیر و مشاورتان باشم بهتر از آن است که أمیر و رهبرتان گردم .
    (نهج البلاغه خطبه ۹۲)(۱۹۶)

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
  •  برنامه استراتژیک کشور اسلامی از دیدگاه امام علی(ع)

    امام علی(ع) چشم انداز برنامه استراتژیک کشور اسلامی را در فرمان به مالک اشتر چنین تبیین فرموده اند:
    1-   آباد کردن کشور
    2-   اصلاح حال و خیال مردم
    3-   : به دست آوردن مهر و محبت رعایا
    4-   عدالت گستری
    5-   پوشاندن عیوب مردم
    6-   مشورت با دانشمندان
    7-   مشورت با تجار
    8-   مشورت با صنایع
    9-   رسیدگی به فقرا
    10-   تماس مستمر با ملت
    11-   خفظ جان مردم
    12-   توضیح عملکرد حاکم
    13-   رضایت اکثریت مردم
    14-   مدح و ثنا ممنوع

    امام علی(ع) در16 فرمان به مالک اشتر
     "شرح وظایف حاکم در یک کشور اسلامی"
    و "استراتژی دستیابی به چشم انداز "را تبین می فرماید:
    فرمان یکم: حاکم در اسلام فقط بنده خداست و القاب اضافی ندارد.
    فرمان دوم: دریافت مالیات طبق قانون باید باشد .
    تبصره یکم : دریافت مالیات طوری است که صلاح دهنده در آن باشد و کار گیرنده را اصلاح نماید.
    تبصره دوم: باید به آباد کردن زمین بیشتر نظر نمایی تا به گرفتن مالیات، چه دریافت مال دیوان، فرع آبادی ملک باشد.
     فرمان سوم: جهاد با دشمن
    فرمان چهارم: اصلاح حال و خیال مردم
    تبصره: چون آیینی پسندیده و رسمی نیکو بینی و دانی که سران امت به آن سنت عمل کرده‌اند و اسباب الفت جماعت و صلاح حال رعیت شده، آن‌را بر هم مزن و مبدل به طریقه دیگر مکن.
    فرمان پنجم:آباد سازی مملکت
    فرمان ششم: مهر و محبت رعایا را در دل خود بیدار کن و طبعت را به ملاطفت با خلایق وادار نما و مبادا نسبت به بندگان خدا مانند جانور درّنده باشی و خوردن ایشان را غنیمت شماری.
    فرمان هفتم: کاری که باید از همه آن‌ را بیشتر دست داری، میانه‌روی در حق باشد و عملی مشتمل بر داد که عدل در آن شامل خاص و عام گردد و به رضای رعایا نزدیک تر.
    فرمان هشتم: کسی که در پی عیب مردم افتد و تو را از آن خبردار کند مفسد است، باید او را از خود دور کنی و بدانی که والی به پوشیدن عیب مردم از همه کس سزاوارتر است.
    فرمان نهم: ای مالک! تا توانی با صاحبان فضل و دانش صحبت کن و گوش به گفتار حکیمان ده، مگر به دلالت ایشان دانی اسباب رفاه بلاد و سعادت عباد چیست و آن‌ را فراهم آوری.
    فرمان دهم: از حال تجار و ارباب صناعات درست جویا شود ... چه این دو صنف ... همه اسباب منفعت‌ و فایده ولایت‌اند و باعث رونق آبادی و اراضی تو آرند.
    فرمان یازدهم: ای مالک، زنهار که از حال فقرا و مساکین غافل مانی و ندانی بر محتاج بی‌مال چگونه می‌گذرد و تنگدستان که از وسایل و تدابیر تحصیل معاش محروم‌اند چه می‌کنند.هرگز امتی پاک نشود، مگر حق ضعیف در آن امت از قوی بگیرند و نگذارند بیچاره در عرض حال دلباخته گردد، بر خود بلرزد و زبان او درست یارای سخن گفتن نداشته باشد.
    فرمان دوازدهم: این مالک، زیاد در خلوت به سر مبر و خود را از رعیت پنهان مکن و از نظر ایشان بیار غایب مشو.
    فرمان سیزدهم: ای مالک، بترس و بپرهیز از ریختن خونی که حلال نباشد زیرا که هیچ چیز بیشتر از خونریزی ناحق سبب خشم و غضب خدا ... نشود.
    فرمان چهاردهم: هر وقت کاری کردی که به‌واسطه آن رعایا به تو گمان حیف و میل و جور و ستمی بردند، علت آن کار و عذر خود را برای ایشان واضح و آشکار بگو، تا هم نفس خود را ریاضت دهی هم با رعیت رفق و مدارا کنی.
    فرمان پانزدهم: اگر عموم رعیت از تو راضی باشند، نارضایی چند تن زیانی نیارد و برعکس، خوشدلی معدودی خاص جلوی بلوای عام را نگیرد.
    فرمان شانزدهم: آن‌ها را مگذار که در مدح و ثنای تو مبالغه نمایند و به کارهایی که نکرده‌ای و نسبت آن به تو دروغ است، تو را ریشخند کنند و ستایند.
    آخرین ویرایش: سه شنبه 8 مهر 1399 04:30 ب.ظ
    ارسال دیدگاه
  • سیدعلیرضا شفیعی مطهر چهارشنبه 12 شهریور 1399 09:23 ق.ظ نظرات ()

     چهار جمله تاریخی از چهار کودک !

    چهار جمله از چهار کودک که در تاریخ بشر به خط سیاه حک شده است.

    یک: دختر سوری بود که در وقت جان کندن یعنی آخرین مرحله زندگیش گفت : همه چیز را به خداوند خواهم گفت!

    دوم: دختر معصومی که از وحشت جنگ سوریه از صحنه جنگ فرار می کرد. خطاب به خبرنگاری که می خواست ازش فیلم بگیرد در حالت گریه وزاری گفت : عمو !به خاطر خدا عکسم را نگیر چون بی حجاب ام!

    سوم: دختری کوچکی بود که از گرسنگی چنین گفت: 

    ای الله چیزی نمانده از گرسنگی بمیرم .نان خوردن نداریم. مرا به جنّت خود ببر که در آنجا نان بخورم!

    چهارم: دختر افغانی بود که در انفجار دستش زخمی شده بود. دکتر درحال آمادگی برای عمل جراحی بود تا دستش را قطع کند. دخترک گفت:   

    آقای دکتر !آستینم را پاره نکن جز این لباس دیگر ندارم!

    این نتیجه تمام جنگ هاست!
    چه ببری چه ببازی ...

    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
تعداد صفحات : 27 1 2 3 4 5 6 7 ...
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات