یکی بود ، یکی........ بیخیال !
میخواهم داستانی ازعلاقه ام به تو را بنویسم،
یکی بود ، یکی........ بیخیال !
خلاصه اش می شود : دوستت دارم !
[ شنبه 30 فروردین 1393 ] [ 04:46 ب.ظ ] [ علــــــــــی ]
میخواهم داستانی ازعلاقه ام به تو را بنویسم،
یکی بود ، یکی........ بیخیال !
خلاصه اش می شود : دوستت دارم !
تو همان شقایق معروف سهرابی...
تا تو هستی ،
زندگی باید کرد .
تو قرار من باش
تا من مَدارت شوم ...
چه قرار و مَداری بهتر از ما ؟!
حس میکنم دنیا خالی ست ...
.
.
مگر تو چند نفر بودی ؟؟
مثل قالی نیمه تمام
به دارم کشیده ای ؛
چه ببافم ، چه بشکافم
اول و آخر به پای تو می افتم...
عمری با غم عشقت نشستم
به تو پیوستم واز خود گسستم
ولیکن سرنوشتم این سه حرف بود
تو را دیدم. پرستیدم . شکستم