آزادگان بهبهان |
بنام خداوند شور آفرین خداوند والفجر و فتح المبین خداوند آنها که پرپر شدند شب آتش و خون کبوتر شدند خداوند موسی ، خداوند نوح خداوند شبهای فتح الفتوح بنام خدایی که نور آفرید شب حمله عشق و غرور آفرید خداوند گردان قایق سوار خداوند شیران شب زنده دار بنام خداوند حال و قدیم خداوند شبهای هورالعظیم خداوند دستان ذکر و دعا خداوند مجنون خیبر گشا...... وبلاگ آزادگان بهبهان به یاری حق تلاش دارد در جهت ترویج فرهنگ شهادت و ایثار طبق سفارشات امام خمینی (ره) و بر اساس رهنمود های مقام معظم رهبری فعالیت نموده و هیچ گونه وابستگی به جناح ها و گروهایی سیاسی موجود در کشور ندارد. یاد اوری خاطرات دوران با شکوه دفاع مقدس و بیان خاطرات عرفانی و غرور افرین آزادگان سرافرازو یاد اوری سخنان حکیمانه ی سید آزادگان مرحوم حاج آقا ابوترابی از اهداف اصلی این وبلاگ می باشد. امید است در این راستا پیشکسوتان خون و شهادت و ایثار مارا یاری نمایند. واسلام مدیریت وبلاگ آزادگان بهبهان. نظر یادتون نره [ شنبه 30 خرداد 1394 ] [ 01:41 ب.ظ ] [ رزمنده آزاده ]
[ نظرات ]
به مناسبت سالگرد ورود آزادگان سرافراز به میهن اسلامی برادرآزاده و جانباز دکتر آغازی پیش از خطبه های نماز جمعه شهرستان بهبهان به سخنرانی پرداخته و مسائل مربوط به اسارت وپیوند آن با شرایط خاص امروز را تشریح نمودند. [ شنبه 26 مرداد 1398 ] [ 01:12 ب.ظ ] [ رزمنده آزاده ]
[ نظرات ]
نمایی از یک آسایشگاه در موصل روز پنج شنبه 69/5/25 سربازان عراقی مدام خبر می دادند كه امروز اولین گروه اسرا آزاد می شوند . با محاسبه ی ما از روز دوم یعنی روز 26 مرداد آزادی اسرای اردوگاه ما شروع می شد . روز پنج شنبه روز پر التهابی بود . از یك طرف كسانی كه هنوز ثبت نام نشده بودند تجمع كرده بودند تا ثبت نام شوند و از طرف دیگر عراقی ها كفش و لباس تازه آورده بودند تا بین اسرا تقسیم كنند و در همین اثنا بچه ها در حال خداحافظی كردن های دسته جمعی و آشتی كنان بودند هر كس از كسی دلگیر بود به سراغش می رفت و از او حلالیت می طلبید . بعد از ظهر همان روز به همت آقای كمایی بچه های بهبهان در آسایشگاه 11 كه روزگاری مقر بهبهانیها بود جمع شدند . در ابتدا اقای كمایی از من خواست تا در مورد مسائل سالهای گذشته سخن بگویم و نیت واقعی مسوولان امر را بازگو كنم . من در آن روز به خودم اجازه دادم كه از طرف بچه های بهبهان از زحمات تمامی كسانی كه در طی این سالهای سخت مسئولیت پذیرفتند و برای سلامتی بچه ها تلاش كردند تشكر كنم . و آنگاه از طرف مسوولان خوزستانی به عنوان واسطه ای كه گاهی در جلسات حضور داشتم گفتم : « دوستان عزیز اسارت برای همه ی ما تجربه ی جدیدی بود . هیچ كدام از ما قبلاً اسارت را تجربه نكرده بودیم كه بدانیم چگونه باید عمل كنیم . لذا در كارهای اردوگاه اگر دچار اشتباهی شدیم آن را به حساب بی تجربگی ما بگذارید ما با اتكای به خداوند پا در مسیر جدیدی گذاشتیم و هدف همه ی مسوولین امر این بود كه با تلاش و كوشش سعی كنیم كه آفات اسارت را از هم دور كنیم تا روزی سر بلند و وفادار به سرزمین خود باز گردیم . پس بیایید بنا به سفارش حاج آقا ابوترابی مسائل اسارت را در باغچه های اردوگاه دفن کنیم و دوستی ومحبت راجانشین كدورت های احتمالی نماییم » بعد از سخنان من آقای كمایی نیز ضمن تشكر از همكاری بچه های بهبهان گفت : « من در طول اسارت و خصوصاً در زمان مسوولیت همواره به همكاری بچه های بهبهان پشت گرم بودم » ایشان ضمن تأیید سخنان من به توضیح در مورد اهداف مسوولین در اردوگاه پرداخت . بعد از آن بچه ها با هم معانقه كردند و از آقای كمایی تشكر نمودند . جلسه ی آن روز آخرین جلسه در اسارت بود . هنگام شب ما به آسایشگاه 3 منتقل شدیم . آن شب بعد از نماز دعای كمیل برگزار شد . بچه ها دعا می خواندند و می گریستند و سربازان از پشت پنجره با تعجب نگاه می كردند بعد از دعا و غذا بچه ها دور هم جمع شده بودند و در مورد مسائل مختلف گفتگو می كردند و می خندیدند . سربازی پشت پنجره آمد و خطاب به مسوول آسایشگاه گفت : « شما عجب انسانهایی هستید دقایقی قبل آن چنان گریه می كردید كه انسان تصور می كرد برای همیشه در اسارت مانده اید و اكنون آنچنان می خندید كه گویا در خانه های خود هستید . این چه سری است ؟ !» آری این سری بود كه آنها هرگز درك نكردند . آنها نمی دانستند كه گریه ی ما گریه ی ناتوانی مادی نبود . ما گریه را وسیله ای برای ابراز عشق خود برگزیده بودیم و همواره از چنین گریه هایی استقبال می كردیم . ما زمانی می خندیدیم كه احساس می كردیم اندكی به محبوب خود نزدیك تر شده ایم . ای كاش این حالت زیبا را بعد از اسارت نیز حفظ می كردیم . اما افسوس كه زندگی مادی و پیچ و خم های آن مجال چنین حالتهای زیبایی را از ما گرفت !!! آنهاییكه همه چیز را از دید مادی می نگریستند نمی توانستند درك كنند كه ما چه می گوییم. آن شب من تا پاسی از نیمه شب بیدار بودم و وقایع دل انگیز بهار سال 67 در آسایشگاه 3 را مرور می كردم و از بچه های خوب آسایشگاه 3 ( 5 قدیم ) یاد می نمودم.... ادامه دارد نقل از کتاب سال های اسارت اثر محمد جواد اسکافی [ جمعه 25 مرداد 1398 ] [ 01:32 ق.ظ ] [ رزمنده آزاده ]
[ نظرات ]
جمعی از آزادگان بهبهان در آستانه سالگرد ورد آزادگان به میهن اسلامی در اقدامی شایسته با حضور بر مزار شهدای آزاده در حضور خانواده های این عزیزان با قرائت فاتحه به مقام ولای این شهدا ادای احترام نمودند [ جمعه 25 مرداد 1398 ] [ 01:20 ق.ظ ] [ رزمنده آزاده ]
[ نظرات ]
در ادامه برنامه های مخصوص سالگرد ورود آزادگان به میهن اسلامی ساعت دوازده روز پنج شنبه 24 مراد ماه سال 1398 به دیدار مهندس حری فرماندار محترم بهبهان رفتیم. در این دیدار آقای نیری ریاست محترم بنیاد شهید شهرستان ضمن تبریک سالگرد ورود آزادگان به میهن اسلامی به بیان مشکلات پیش روی این عزیزان پرداخت و خواستار توجه جدی مسوولین در جهت رفع این مشکلات شد. سپس مهندس حری در سخنانی کوتاه ضمن تبریک سالگرد ورود آزادگان از تلاش های خود و مجموعه اجرایی شهرستان بهبهان جهت رفع مشکلات ایثارگران و خانواده هایشان خصوصا در موضوع مهم اشتغال جوانان مطالبی را بیان نمودندو دو تن از آزادگان نیز در این مجلس بابیان خاطرات اسارت پایداری و ایستادگی آزادگان را در شرایط سخت فعلی همانند سال های اسارت دانسته و از فرماندار محترم خواستند که حداقل ها را در اجرای قوانین مربوط به آزادگان رعایت نمایند. در پایان آزادگان ضمن دعوت از مهندس حری جهت شرکت در مراسم سالگرد ورود آزادگان از ایشان بخاطر تشکیل این جلسه تشکر نمودند. [ جمعه 25 مرداد 1398 ] [ 01:01 ق.ظ ] [ رزمنده آزاده ]
[ نظرات ]
پخش نامه ی صدام از رادیو صبح روز 69/5/24 آقای تیمور چهار راهی برای چندمین بار به من مراجعه كرد و گفت : « كه خسته شده ام امروز در آمار ساعت 11 استعفای خود را اعلام می كنم و از این به بعد در صف آمار می نشینم تا شما به فكر مسوول تازه ای بیفتید » او چند روز بود كه سخن از كناره گیری می زد ولی من هر بار او را به صبر و تحمل دعوت می كردم گویا مسوول اردوگاه نیز در جریان بود و از او برای یافتن مسوول جدید فرصت خواسته بود . هنگام صبحانه ما در سایه ی كنار آسایشگاه نشسته بودیم كه رادیو عراق با قطع برنامه عادی خود گفت: « بزودی اطلاعیه ی مهمی در مورد جنگ ایران و عراق از طرف فرماندهی كل نیروهای مسلح صادر خواهد شد » و بعد از آن برنامه های عادی خود را ادامه داد . بچه ها از یكدیگر می پرسیدند كه : « چه خبر شده !! » چه اطلاعیه ی مهمی قرار است صادر شود ؟!! من به شوخی گفتم كه : « گویا صدام حسین برای مسوولان ایران نامه نوشته كه بعد از مصادره ی اموال اسرا قرار است همه ی آنها را از گرسنگی بكشیم!!» یكی ازبچه ها با حالت عصبانیت از جا برخواست و گفت : «تو همیشه سخن ناامید كننده می زنی !! » او رفت و صبحانه هم نخورد. من گفتم كه شوخی كردم . برای مزاح بود . اما او برنگشت !!! بعد از صبحانه ما در آسایشگاه 20 جلسه هفتگی جمع آوری تاریخ ائمه را برگزار كردیم . آقای فاضلی نیا كه جزو گروه سیاسی اردوگاه نیز بوده اشاره ی كوتاهی به پیام رادیو كرد و جلسه تمام شد . بعد از آن من به سراغ آقای اكبر لطفی از بچه های آسایشگاه 3 رفتم . زیرا مشكل كوچكی برای یكی از بچه های بهبهان در این آسایشگاه بوجود آمده بود . ما در حال صحبت كردن بودیم كه اطلاعیه از رادیو خوانده شد . طبق معمول عرب زبانها و گروه سیاسی اردوگاه مشتریان اخبار رادیو بودند . اما كم كم تجمع بچه ها بیشتر از حالت عادی شد و با پایان یافتن اطلاعیه همه به هم تبریك گفتند !! من به یكی از بچه ها گفتم كه : « چه شد ؟ » گفت : « همه چیز تمام شد !! » گفتم : «یعنی چه ؟ » گفت : « بزودی همه ی اسرا آزاد می شوند !! » گفتم كه : « در مورد قرار داد 1975 سخنی گفته شد ؟ آیا صدام آن را پذیرفت ؟ ! » گفت : « آری همه چیز را پذیرفت » او در آخر نامه اش خطاب به آقای هاشمی رفسنجانی گفته : « هر آنچه كه شما خواستید همان شد!!» آنجا بود كه من بسیار خوشحال شدم !! این یعنی یك بازگشت سرافرازنه ، بازگشت افتخار آمیز !! اكنون ما می توانستیم سرهایمان رابالابگیریم زیرا در این نبردوجبی از خاک مقدس خود را به دشمنان نسپردیم كاری كه در قرن معاصر چندین بار اتفاق افتاده بود . قرار بود كه نیروهای عراق باقیمانده ی سرزمین های اشغالی را ترك كنند و به مرزهای بین المللی برگردند و هر روز هزار اسیر بین دو كشور مبادله شود . با وجود روشن بود اطلاعیه بچه های گروه سیاسی اعلام كردند كه ظهر هنگام غذا درمورد صحت اطلاعیه سخن خواهند گفت . جو اردوگاه به یكباره دگرگون شد . همه ی برنامه ها تعطیل گشت و همه چیز حول محور نامه ی صدام می گشت . گروه سیاسی در هنگام غذا با صدور اطلاعیه ای صحت نامه ی صدام حسین و ابراز خوشنودی مسوولین ایران را از این تصمیم رئیس جمهور عراق اعلام كرد . اما درست زمانی كه همه در حال گوش دادن به اطلاعیه ی گروه سیاسی بودند من فرصت را غنیمت شمرده و به طرف شیرهای آب رفتم تا لباس هایم را بشوییم !! من هرگز تصور نمی كردم كه كار به این سرعت تمام شود . یكی از بچه ها به من گفت : « اسكافی كجا می روی ، لباس شستن الان چه معنایی دارد ؟ !! » من گفتم : « بهتر است با لباس تمیز به ایران برویم ، شیرهای آب خلوت است این منظره را هرگز در اسارت ندیده ایم باید فرصت را غنیمت شمرد !! » و با خنده گفت : « ای دیوانه !! » من رفتم و لباسهایم را با خیال راحت شستم و پس از قریب به هفت سال شیرهای آب را بدون مشتری یافتم و جا برای پهن كردن لباسها آنقدر زیاد بود كه من بدون هیچ مشكلی لباس های خود را برای خشك شدن پهن كردم . بعد از ظهر آن روز تیم ما برای دومین بار به میدان مسابقه رفت . مسابقه ای كه اگرچه با پیروزی ما خاتمه یافت اما هیچ تأثیری برای ما نداشت . زیرا این دوره از مسابقات هرگز به پایان نرسید . هنگام شب ما به آسایشگاه 16 رفتیم و شبی را در آنجا گذراندیم . گویا عراقی هابه سابقه ی من نگاه می كردند و هر آسایشگاهی را كه در آن روزگاری را سپری نكرده بودم برایم انتخاب می كردند و در این روزهای آخر هر شب مرا به یكی از آنها می فرستادند تا دور من كامل شود !! .....نقل از کتاب سال های اسارت اثر محمد جواد اسکافی [ پنجشنبه 24 مرداد 1398 ] [ 01:38 ق.ظ ] [ رزمنده آزاده ]
[ نظرات ]
شامگاه روز شنبه طبق روال هفته های گذشته به دیدار آزاده و جانباز تقی چویلی رفتیم. ایشان جمعی ارتش جمهوری اسلامی بوده که در دوران خدمت سربازی در جبهه های جنوب به اسارت درامد. او پس از آزادی در شبکه درمان بهبهان مشغول خدمت شد و اینک بازنشسته می باشد. [ یکشنبه 20 مرداد 1398 ] [ 12:11 ق.ظ ] [ رزمنده آزاده ]
[ نظرات ]
پس از سه مرحله بازی دوره ای سرانجام چهارشنبه شب دیدار های پایانی تنیس روی میز به مناسبت سالگرد ورود آزادگان به پایان رسید و به ترتیب آقایان حاج سید مصطفی مرتضوی نسب - عباس محمدیان- مهدی حاجی زاده و حامد آبرود صاحب مقام های اول تا چهارم شدند. از این عزیزان در مراسم سالگرد ورود آزادگان تقدیر به عمل خواهد آمد. [ پنجشنبه 17 مرداد 1398 ] [ 02:20 ق.ظ ] [ رزمنده آزاده ]
[ نظرات ]
به مناسبت سالگرد ورود آزادگان سرافراز به میهن اسلامی یک دوره مسابقه تنیس رو میز با شرکت آزادگان برگزار شد. و پس از انجام دو مرحله چهار نفر برتر به دور نهایی راه یافتند. 1-عباس محمدی 2- حامد آبرود 3- سید مصطفی مرتضوی نسب 4- مهدی حاجی زاده مرحله آخر بزودی برگزار خواهد شد. [ چهارشنبه 16 مرداد 1398 ] [ 01:13 ق.ظ ] [ رزمنده آزاده ]
[ نظرات ]
با توجه به نزدیکی سالگرد ورود آزادگان به میهن اسلامی و جهت برگزاری هرچه باشکوه تر همایش خانوادگی آزادگان بهبهان. ظهر روز دوشنبه 14 مرداد سال 98 چهار تن از اعضای شورای هیات آزادگان بهبهان به دیدار ریاست محترم بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان بهبهان رفتند در این دیدار که در جوی صمیمی و دوستانه برگزار شد. یکی از آزادگان گزارش تصمیمات هیات در خصوص چگونگی فعالیت های آزادگان در مردادماه سال 98 و برنامه های پیش بینی شده جهت برگزاری سالگرد ورود آزادگان را به سمع و نظر آقای نیری مسوول بنیاد شهید رساندند. ریاست بنیاد شهید نیز ضمن تشکر از هیات آزادگان بخاطر برگزاری این مراسم باشکوه و عدم اتکا و انتظار از دستگاه های دولتی برای برگزاری چنین مراسمی آمادگی بنیاد را جهت شرکت در این مراسم و همکاری های لازم با برگزار کنندگان ، اعلام نمودند. [ سه شنبه 15 مرداد 1398 ] [ 01:25 ق.ظ ] [ رزمنده آزاده ]
[ نظرات ]
در ادامه دیدار با خانواده شهدا و متوفی آزادگان بهبهان شامگاه روز دوشنبه جمعی از آزادگان بهبهان به دیدار خانواده شهید افرازی رفتند. از این خانواده یک نفر در اسارت( شهید عبدالرسول افرازی) و یک نفر در میادین نبرد(شهید عبدالنبی افرازی) به شهادت رسیده اند. چند ماه پیش فرزند شهید عبدالنبی هم در یک حادثه تصادف جان به جان آفرین تقدیم نمود.خانواده عبدالخالق افرازی فرزند شهید عبدالنبی پیش از فوت اعضای ایشان را برای نجات چند بیمار دیگر هدیه نمودند. روحشان شاد و یادشان گرامی باد. در این دیدار جهت شادی روح شهدای این خانواده زیارت پر فیض عاشورا خوانده شد و سپس یکی از آزادگان در مورد ویژگی های سید عبدالخالق افرازی سخنان کوتاهی را بیان نمود. [ دوشنبه 14 مرداد 1398 ] [ 11:43 ب.ظ ] [ رزمنده آزاده ]
[ نظرات ]
در ادامه دیدار های هیات آزادگان بهبهان در ایام نزدیک به سالگرد ورود آزادگان شامگاه روز شنبه به دیدار آزادهعبدالکریم رادمان از زندانیان سیاسی سال های مبارزه با رژیم ستم شاهی رفتیم.ایشان در سال 51 در حالی که هنوز 18 سال کامل نداشت به خاطر مبارزات سیاسی دستگیر و راهی تهران شد و پس از یک ماه شکنجه در کمیته ضد خرابکاری محاکمه و در دادگاه اول تبرئه شد.ولی به دلیل انفجاری که در شمال به وجود آمده بود و سرنخ تهیه مواد منفجره آن در بهبهان و یکی از یاران آقای رادمان بود ایشان مجددا دستگیر و در محاکمه به دوسال حبس محکوم شد. و تا تیرماه سال 53 در زندان قصر و سپس قزل حصار بود. وسپس آزاد شد و به بهبهان بازگشت. با وجود گذشت زمان هنوز بخوبی از ماجراهای زندان سخن می گفت و از زندانیانی همچون دکتر شریعتی و.... که در همان زمان در زندان بودند یاد می کرد. ایشان از بازنشستگان آموزش و پرورش بهبهان می باشند. [ یکشنبه 13 مرداد 1398 ] [ 12:04 ق.ظ ] [ رزمنده آزاده ]
[ نظرات ]
در ادامه برنامه های مرداد ماه و دیدار با خانواده های آزادگان شهید و متوفی شامگاه روز سه شنبه به دیدار خانواده شهید مجید محمدی رفتیم. ایشان از آزادگان عملیات والفجر بود که مدت هشت سال از عمر خود را در اردوگاه های عراق سپری نمود . مادر گرامی ایشان به تازگی به فرزند شهیدش پیوست. در این دیدار نخست زیارت پر فیض عاشورا خوانده شد و سپس برای شادی روح شهید و مادر گرامیشان فاتحه ای قرائت گردید. [ چهارشنبه 9 مرداد 1398 ] [ 12:18 ق.ظ ] [ رزمنده آزاده ]
[ نظرات ]
شامگاه روز شنبه پنجم مردادماه سال 98 به همراه جمعی از آزادگان بهبهان به دیدار حاج امرالله صدقی رفتیم. ایشان از آزادگان عملیات خیبر بوده که در سال 62 به اسارت دشمن در آمده و قریب به هفت سال از عمر خود را در اردوگاه های موصل و رومادیه سپری نمود. قریب به یک ماه پیش برادر بزرگ ایشان دار فانی را وداع گفت.آزادگان بهبهان با حضور در منزل ایشان ضمن عرض تسلیت با قراِئت زیارت پر فیض عاشورا ، غفران الهی را برای آن مرحوم و صبر و اجر را برای بازماندگان از درگاه الهی طلب نمودند. مرحوم عبدالرسول صدقی برادر حاج امرالله صدقی [ یکشنبه 6 مرداد 1398 ] [ 01:53 ق.ظ ] [ رزمنده آزاده ]
[ نظرات ]
جمعی از آزادگان بهبهان در ادامه دیدار های هفتگی خود به دیدار آزاده احمد فرخی رفتند پدر ایشان به تازگی به رحمت ایزدی پیوسته آزادگان بهبهان ضمن عرض تسلیت به خدمت ایشان برای آن مرحوم علو درجات را از خداوند منان مسالت داشتند. [ جمعه 4 مرداد 1398 ] [ 10:30 ق.ظ ] [ رزمنده آزاده ]
[ نظرات ]
شامگاه روز شنبه 15 تیرماه به همراه جمعی از آزادگان بهبهان به دیدار خانواده آزاده مرحوم حاج جعفر مجتهدی فرزند بزرگ مرحوم آیت الله مجتهدی اولین امام جمعه بهبهان رفتیم. مرحوم حاج جعفر مجتهدی از زندانیان سیاسی بود که مدتی از عمر خود را در زندان های ساواک بسر برده بود. ایشان چندماه پیش به علت بیماری دار فانی را وداع گفت. در این دیدار بعد از قرائت زیارت پر فیض عاشورا خاطراتی از مرحوم آیت الله مجتهدی و فرزند شهیدش شهید مسعود مجتهدی و آزاده حاج جعفر مجتهدی توسط حاضران بیان شد. وبرای شادی روح این عزیزان فاتحه ای قرائت گردید. مرحوم آزاده حاج جعفر مجتهدی شهید مسعود مجتهدی فرند مرحوم آیت الله مجتهدی اولین امام جمعه بهبهان [ یکشنبه 16 تیر 1398 ] [ 12:56 ق.ظ ] [ رزمنده آزاده ]
[ نظرات ]
|
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |