دیدی ای دل عاقبت زخمت زدند
گفته بودم مردم اینجا بدند
دیدی ای دل ساقی جانت شکست
آن عزیزت عهد و پیمانت شکست
دیدی ای دل حرف من بیجا نبود
از برای عشق اینجا جا نبود
نو بهار عمر را دیدی چه شد
زندگی را هیچ فهمیدی چه شد
این هم از یک سال مستی کردنم
سال ها شبنم پرستی کردنم
من که گفتم این بهار افسردنیست
من که گفتم این پرستو رفتنیست
ای دل اینجا باید از خود گم شوی
عاقبت هم رنگ این مردم شوی
آه عجب کاری به دستم داد دل
هم شکست و هم شکستم داد دل
نوع مطلب :
برچسب ها :
عاشقانه،
لینک های مرتبط :