جلسه اول از دور اول کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی اردستان با استادی هم‌سفر زهره، نگهبانی هم‌سفر زهره و دبیری هم‌سفر شهناز با دستور جلسه «جشن هفته هم‌سفر» روز شنبه 28 دی 1398 ساعت 17 برگزار شد.



همسفری می تواند کاری سهل باشد و می تواند کاری سخت باشد. موقعی سخت می شود ک نمی پذریم و اگر سهل بپذریم برایمان سهل می شود و خیلی راحت می توانیم با آن کنار بیاییم.


در ابتدا سخنانم پیام آقا مهندس در مورد جشن همسفر را برایتان قرائت می کنم:

امواجی که رشته‌های محبت را پدید می‌آورند با درخشندگی خیره‌کننده‌ای همراه می‌شوند تا مواد اولیه زایش و احیا دوباره را فراهم نماید همسفران درخشندگی شکوهمند شما در عمق تیرگی و ظلمات اعتیاد و احیا مجدد مسافران و کل اعضا خانواده بسیار ستودنی است. جشن تان پرشگون باد.

این روز عزیز را به اولین همسفر کنگره 60 خانم آنی ، استاد جهان بینی آقای امین ، خانم کماندار و خانم شانی تبریک می گویم که اگر همدلی و همراهی و از خود گذشتگی این عزیزان نبود کنگره به این سرعت رشد نمی کرد و این نشان دهنده فکر و بضیرت جناب مهندس می باشد.

به کمک راهنمای محترمم خانم زهره و خانم شهناز عزیز که امروز با ورودشان این جا را مزین کردند و همه همسفران کنگره 60 و همسفران عزیز شهر خودم چه آن هایی که در کنگره حضور دارند و اجازه خدمت به من دادند و چه آن هایی که هنوز اذن ورودشان به کنگره صادر نشده ولی همیشه پشتیبان و قوت قلب برای مسافرانشان بوده و هستند ، تبریک می گویم.

خداوند متعال را بسیار بسیار سپاسگزارم که در این روز با ارزش و قشنگ در این جایگاه قرار گرفتم و از مسافرم تشکر می کنم که باعث ورود من به کنگره قرار گرفتن من در این جایگاه شد. از همسفرم که اجازه خدمت به من دادند تا من امروز به عنوان یک عضو بسیار کوچک از گروه خانواده و همسفران در خدمت شما عزیزان باشم.از آقای ایوبی و همراهان ایشان که چندین ماه است که خیلی زحمت کشیدند تا نمایندگی اردستان افتتاح شود و این بستر را فراهم کردند.

همسفر در کنگره به کسی اطلاق می شود که سابقه مصرف مواد مخدر نداشته و برای پیشبرد اهداف کنگره که همان درمان فرد خواستار رهایی است کوشش می کند.

در آموزه های دینی خود داریم که شخصی غیر مسلمان با مولای ما علی (ع) همراه و همسفر می شوند. بعد در قسمتی از جاده راهشان از هم جدا می شود ولی مولا علی (ع) آن فرد غیر مسلمان را تا قسمتی از جاده همراهی می کند و آن شخص به مولا علی می گوید که مسیر شما که از من جدا شد چرا با من می آیید؟ ایشان فرمودند از آداب و حق همسفر در دین ما همراهی و بدرقه اوست و آن فرد نسبت به ما حق دارد که آن شخص همان جا مسلمان شد پس افراد خانواده که در کنار هم زندگی می کنند چطور نسبت به هم مسئول نباشند.

صحبت هایم را به نقل از سردار بزرگ آغاز می کنم که می فرمایند همه ما به خاطر خدمت و آموزش پا به حیات نهاده ایم و در واقع این آموزش ها و خدمت ها باعث رشد و تکامل خودمان و دیگران می شود. بهترین جایگاهی که می توانیم خدمت کنیم و آموزش بگیریم در خانواده است و باید از طبیعت درس بگیریم مانند چشمه ای که اول درختان اطراف خود را آبیاری و سیراب می کند و بعد دو دست ها را آبیاری و سیراب می کند پی لازم است ما هم اول به خانواده خود مسئول و هوشیار باشیم

باید بدانیم که بنیاد و اصل حیات وجامعه بر پایه خانواده است ، خانواده ای که افراد عاشق یکدیگر اند و باید در خوشی ها و ناخوشی ها یکدیگر را حمایت می کنند که در این خانواده هر کسی جایگاهی دارد که بسته به نیاز ما خداوند ما را در آن جایگاه قرار داده است.

حالا این عضو خانواده به عنوان مادر ، همسفر و پدر و ... که بر اساس پیوند محبت و دوستی و عشقی که بینشان است می خواهند مسافر را یاری کنند و این عشق رابطه تنگاتنگ با وادی چهاردهم دارد و اگر این عشق و محبت نبود اصلا همسفری در کنگره و یا در خانه ها نبودند و واقعا حضور همسفران به دلیل همین محبت است و در واقع به دلیل همین محبت است که وجود مصرف کننده در خانواده تخریب ایجاد می کند و با اینکه زیر یک سقف زندگی می کنند و در کنار هم هستند فرسنگ ها از هم دور می باشند و همه ما چه مسافر و چه همسفر ، خوب میدانیم که مصرف کنندگان در درون و دنیای خودشان هستند و زبان یکدیگر را نمی فهمند و به قول آقای مهندس: فرد مصرف کننده مثل کسی است که سوار بر چرخ و فلک است که از آن بالا افراد را با کسی که روی زمین است متفاوت می بیند.

اولین کاری که کنگره می کند این است که زبان ما را با مسافرمان یکی می کند. شاید در اوایل ازدواج شنیده اید که دو نفر که می خواهند با هم ازدواج کنند باید هم کفر باشند و در واقع کنگره ما را هم کفر و هم تراز می کند اما کنگره ، کلاس مهر و صفا دائر نموده اند و استاد درس عشق ، صفا ، گذشت و صبر می دهد و آموزش می گیریم که زندگی بدون شادی دیگران و دردمندان به خصوص مسافران و خانواده ارزشی ندارد.

همسفران با دلی آزرده و کوله باری از ناامید ، شک ، تردید ، حس حقارت ، شرمندگی ، حس نگاه های بد و سنگین مردم و سرزنش  ها و کنایه های مردم وارد کنگره می شود و می خواهد کمک کند. شما فرض کنید فردی در اقیانوس غرق می شود آیا با دوست داشتن و عشق می توان به آن کمک کرد؟ مسلما نه. باید نفس مصنوعی بلد باشد ، کمک های اولیه بلد باشد و با گریه و زاری نمی تواند کاری انجام دهد و با متهم کردن و ناله و نفرین دیگران نمی تواند کاری انجام دهد و باید بدانیم نجات زندگی خود و خانواده، دشان روابط خوب و حسنه است و باید آموزش بگیریم تا این روابط حفظ کنیم.

باید آموزش بگیریم فرمانبردار باشیم چون ممکن است در اثر عدم آگاهی در این زمینه باعث تخریب بیشتری شویم ، کاری که سالیان سال آن را انجام می دادیم و با رفتار و کردار خود باعث تخریب شدیم و حتی رهایی مسافرمان را به عقب انداخیتم. همسفر یاد می گیرد باید در کنار مسافر باشد نه در مقبل آن.به گفته حضرف علی اگر بگوید کوه را جابجا کردم قبول می کنم ولی کسی بگوید کسی را تغییر دادم باور نخواهم کرد. چون هر کسی خودش باید خواسته تغییر کردن را داشته باشد و اگر خواسته را نداشته باشیم نمی توانیم تغییر کنیم.

کنترل کردن شخص جزء اینکه انرژی از ما بگیرد هیچ کاربرد و هدفی ندارد و فقط خودمان را اذیت می کنیم و زمان را از دست می دهیم و یاد بگیریم که تمام فکر و اندیشه خودمان را روی خودمان بگذاریم  و باید روی خودمان کار کنیم ، جایگاه خودمان را پیدا کنیم و انگشت اشاره را به سمت خودمان بگیریم. کنگره مثل یک پزشکی می ماند که بیمار را جراحی می کند اما نقش پرستاری بر عهده همسفر است و باید پرستار صبوری باشد و پذیرش کند که فرد مصرف کننده مثل یک بیمار است و باید از آن پرستاری کند و در صبر بی صبری نکند و فرق صبر و تحمل رابدانیم و از خود گذشتگی کنیم و  به راه خودمان و مسافرمان ایمان داشته باشیم و مسافرمان را رها کنیم که اگر رها نکنیم آن وقت بال پرواز مسافرم می شوم نه معلم پرواز اش چرا که او خود معلم و راهنمای راه بلد دارد که راه را رفته و پیچ و خم جاده را خوب می شناسد.

همسفر در کنگره نقش مکمل دارد. مکمل یعنی چه؟ یعنی تکمیل کننده. ما نباید خودمان را با همسرانمان مقایسه کنیم و مساوی بدانیم. زن و مرد مثل شب و روز می مانندوخیلی تفاوت دارند و باید هم دیگر را تکمیل کنیم. قبل از کنگره ما فقط اعتیاد مسافرمان را می دیدیم و صفات خوب او به چشممان نمی آمد. در کنگره در بستر آموزش ها یاد گرفتیم که ممکن است فقط مشکلش اعتیاد باشد ولی من هم ممکن است هزار عمل ضد ارزش انجام می دادم که زیر لوای اعتیاد مسافرمانمان اصلا به چشم نمی آمد و خود را مظلوم جلوده می دادیم. شاید مسافرمان مصرف کننده باشد اما صفات خوب دیگری هم داشته باشد که ما فاقد آن باشیم و  باید درون خودمان را شخم بزنیم که صفات خوب خود را بشناسیم. شاید خدا می خواسته است که ما در کنار یک مسافر قرار بگیریم که ما با این فرد مصرف کننده به تکامل برسیم.


انشاالله همه ما بتوانیم با آنکه باید انجام بدهیم برسیم و جایگاه مسافرمان را برگردانیم و هر کسی جایگاه خودش را بداند.باز هم می گویم کنترل را از روی مسافرانتان بر دارید ، و با عشق و محبت آن ها را پذیرش کنید چون آن ها حس را درک می کنند و حس های درونی خود را درست کنید تا بتوانید آنچه را باید انجام بدهید را انجام دهید.

ما یاد گرفتیم خداوند خالق است و هر کسی خالق است مالک است و ما خالق مسافرانمان نیستیم که بتوانیم مالک آن ها باشیم پس وقتی چیزی را خلق کردیم نسبت به آن می توانیم کنترل داشته باشیم . در کنگره چیزی که باید یاد بگیریم سمعا و طاعتا است و فقط باید گوش به فرمان باشیم همین طور که پیشکسوت های محترم را می بینیم که این راه را تجربه کردند و یک سند بدون نقص است. تجربه را تجربه کردن خطاست.

همین طور که خانم آنی می فرمایند: همسفری می تواند کاری سهل باشد و می تواند کاری سخت باشد. موقعی سخت می شود ک نمی پذریم و اگر سهل بپذریم برایمان سهل می شود و خیلی راحت می توانیم با آن کنار بیاییم.

 

آقای مهندس می گویند:همسفران مانند گل های باغچه می ماند باعث عطر و بوی کنگره می شوند  و این همسفران هستند که شان می دهند به کنگره.

از مسافران عزیز هم می خواهیم که هوای همسفران را داشته باشند و آن ها به وظیفه خودشان آشنا هستند و سعی می کنند دانایی خود را به دانایی موثر تبدیل کنند و همسفران فقط یک قدردانی ساده می خواهند و آقای مهندس می فرمایند هر کس در زندگی جهت بهبودی شما قدمی برداشت شما باید قدردان زحماتش باشید و سپاسگزاری کنید گاه با یک شاخه گل یک دلنوشته و الان هم که آقای مهندس فرمودند با طلا و هدیه نقدی از همسفران خود قدردانی کنید.


امیدوارم که مسافران سفر خوبی داشته باشند و آرامش را به همسفران خود هدیه کنند. مرگ روی پلک همه ما نشسته است و معلوم نیست که کی زنده هستیم و چه موقع می میریم پس بهتر است قدر یک دیگر را بدانیم و هوای همدیگر را داشته باشیم و سپاسگزار باشیم چون سپاسگزاری از مخلوق سپاسگزاری از خالق است.

در کلاس درس خداوند کسی که ناله می کند مردود است ، کسی که صبر می کند قبول می شود و کسی که شکر گزار است شاگرد ممتاز می شود و امیدوارم که همه ما جزء شادگردان ممتاز خداوند باشیم.







گاهی اوقات انسان به جایی می رسد که شاید در باورش هم نمی گنجد درست مثل تو که شاید هیچ گاه تصور نمی کردی از دل دنیای سیاه و تاریک اعتیاد مسیر درخشانی پیش رویت قرار گیرد و تو در آن گام بگذاری و نام زیبای همسفر را لایق شوی.

















 ای همسفری که مرد زندگی ات در تاریکی اعتیاد اسیر شد و عشق تو به او مثل ستاره راهنما در دوراهی انتخاب باعث دیدن راه درست شد تو ماندی و من ماندنت را می ستایم ، تو ماندی و به تمام دنیا نشان دادی که هدفی داری که مقدس است و به خاطرش باید از خود گذشت و به خاطرش باید دل به دریا داد .





































دلنوشته یکی از مسافران که مسافر مهدی آن را قرائت کرد:
همسفر می خواهم چند کلمه ای با تو سخن بگویم . کلام من امروز ، چیزی جز نوید و امید نیست ... امروز تو به جائی دعوت شده ای که تمثیلش به بهشت می ماند. شعارش : معرفت است و عدالت و عمل سالم . اساس کارش ، محبت است و عقل و ایمان . می دانم که سختی های زیادی کشیده ای و بارها بغض گلویت را فشرده است. اما این را فراموش نکن ، که خدای مهربان هیچگاه بندگانش را تنها نمی گذارد. کمی عامیانه تر بگویم : اینجا همه خفت و سرزنش ، بغض و حسرت را خوب می فهمند . اینجا همه یکرنگند ، صادق و مهربان ، گوئی سختی های زندگی وجودشان را صیقل داده است . اینجا کسی به درد دیگری نیشخند نمی زند ، چرا که همه درد کشیده اند . انگار که معجزه ای رخ می دهد اینجا ، این عقابهای تیزپرواز ، همان مرغان در قفس افتاده دیروزند . بدان که تو؛ قرار نیست کار خاصی انجام بدهی ، فقط بیا ... کافیست که بخواهی ... و آنگاه دستهای مهربان زیادی به سویت دراز خواهد شد . اینجا پراست از نگاههای مهربانی که لحظه ای تو را تنها نخواهند گذاشت . و این را بدان خداوند همیشه درهای رحمتش به روی بندگانش باز است، امّا "ما" توجهی نمیکنیم. تکانی به بالهای خسته ات بده تا صعود به بلندترین قله ها را تجربه کنی ، اینجا کلامی جز محبت و نگاهی جز عشق وجود ندارد. اینجا هیچکس غریبه نیست . بیشتر به یک معجزه شبیه است ، نا امید نباش ، آنچه تا به امروز برایت آرزوئی دست نیافتنی بود ، دیگر آرزو نیست بلکه شایسته توست . اینک دلم به این خوش است که تو هستی و خوشبختی در گرو با تو بودن است دلت پاک و مهربان است ، چگونه می توانم تمام لحظه هایی که چون سرو در مقابلم ایستادی و با شور عشقت مرا سیراب کردیجبران کنم جز اینکه بهترین درود ها و دعاهای خیرم را بدرقه راهت کنم . . . ممنونم بابت تمام آنچه که بی منت به من بخشیدی و تنهایم نگذاشتی.










همسفر تو بر مرکبی نشسته ای که گرچه دیر به مقصد میرسی اما سالم و کامیاب خواهی رسید 

پس عجله نکن و در جای خودبنشین و تا مقصد به آنچه علاقه داری مشغول باش





حضور خانم دکتر پزشک زاد در نمایندگی اردستان




همسفران کوچک




شکر،شکر،شکر به خاطر همسفران کوچکی که با قلب های کوچک و روح بزرگشان ما را
همراهی کردند تا لذت این روزها جاودانه شود...







عکاس:همسفر مرضیه

تایپ:همسفر فاطمه ج

 تنظیم:مسافر مصطفی




طبقه بندی: استادی های همسفران لژیون، 

تاریخ : سه شنبه 1 بهمن 1398 | 07:44 ب.ظ | نویسنده : زهره | نظرات
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات