لطفاً از خدماتی که تا امروز تو کنگره داشتید برایمان بگویید؟
اولین خدمت من دو سه ماه بعد از ورودم به کنگره بود و در وبلاگ لژیون خدمتم را شروع کردم که تا چند ماه پیش بهصورت مستمر ادامه داشت و بعد وبلاگ شعبه شد و بعد مسئول سایت شدم و پنج سال هم خدمت کمک راهنمایی داشتم و خدمت دبیری و نگهبانی هم داشتم.
ضمن عرض تبریک به خاطر دریافت شال اسیستانتی، از حس و حال زمانی که به شما این جایگاه پیشنهاد شد برایمان بگویید؟
اولین بار در پارک خانم داوودی به من گفتند که در این چند روز از تهران با شما تماس خواهند گرفت و تنها چیزی که در آن زمان من فکر کردم و خوشحال بودم این بود که ماهی یکبار باید به تهران بروم و از نزدیک آقای مهندس و خانم آنی و خانم آنی کماندار را زیارت کنم و از نزدیک از حس و کلام و نگاهشان بیاموزم و تنها به همین فکر میکردم.
یک رهجو باید چه شرایطی را طی کند و چه ویژگیهایی داشته باشد تا بتواند به این جایگاه دست پیدا کند؟
در ابتدا حفظ قوانین و حرمتها و فرمانبردار بودن و چشم گفتن در هر خدمتی است و هر خدمتی که به ما واگذار میشود چه مهمانداری چه آبدارخانه چه کمک راهنمایی و هر خدمت دیگر را با تمام وجود انجام بدهیم.
به نظر شما در خدمت اسیستانتی میتواند چه آموزشهایی نهفته باشد؟
شاید این سؤال را بعد از اتمام این دوره بهتر بتوانم جواب بدهم اما الآن که ۳ هفته است این خدمت را تجربه میکنم الآن میتوانم بگویم که یاد گرفتم که یک کسی به من میگوید تو درعینحال که هیچکارهای همهکارهای، یعنی باید یک ناظر بسیار دقیق باشی و نقاط قوت و ضعف شعبه را ببینی و بخواهی ذرهای بدون دخالت کردن در کار مرزبانان یا کمک راهنمایان، فکر کنی با چه کلامی و چه حسی میتوان با توجه به احترام به جایگاهها این ضعف را برطرف کرد و درواقع این جایگاه انسان را به تفکر وا میدارد و این تفکر کار کمی نیست.
از اینکه این هفته میخواهید لژیونتان را تحویل دهید چه حسی دارید؟
خب بهواسطه پیوند محبتی که در کنگره بین اعضا ایجاد میشود و دور بودن از اعضا لژیون و شعبه برایم دلتنگی دارد ولی در کل خوشحالم و یک احساس آرامش و سبکی در وجودم دارم و فکر میکنم چیزی که باعث خوشحالی من در زمان پایان و تحویل لژیون شد این است که خودم از خودم در رابطه با خدمت در جایگاه کمک راهنمایی راضی بودم چراکه تمام توانم را برای این جایگاه به کار گرفتم و سعی کردم کم نگذارم هرچند که قطعاً کم و کاستی و اشتباهاتی بوده.
وقتیکه به شما گفتند باید لژیونتان را تحویل دهید چه کردید؟
در کنگره آنقدر برای جایگاهها اهمیت و احترام قائل هستند که من فکر نمیکنم به کسی بگویند باید لژیونت را تحویل بدهی بلکه در کمال ادب و احترام این درخواست را از کمک راهنمایان میکنند و وقتی خانم مهین در جلسه کمک راهنمایی از طرف خانم آنی از کسانی که دوره چهارسالهشان تمامشده خواستند درخواست تحویل لژیون بدهند من در اسرع وقت بهپیش خانم مهین رفتم و درخواست خودم را نوشتم و تحویل دادم چراکه به این موضوع باور دارم که چیزی که باعث ماندگار شدن ما در کنگره میشود تسلیم بودن است هم از درون و هم از بیرون.
دوست دارید چه جایگاههای دیگری را در کنگره تجربه کنید؟
من وقتی به اولین خدمتی که در کنگره انجام دادم فکر میکنم این بود که کمک راهنمایم از من خواست دم درب بایستم و به اعضا در بدو ورودشان خوشآمد بگویم و کارت عضویت آنها را چک کنم و بسیار لذت بردم یا وقتیکه برای اولین بار در آبدارخانه خدمت کردم آنقدر انرژی گرفتم یا وقتیکه جشنی در شعبه بود و من بهواسطه خدمت در سایت باید تا صبح بیدار میماندم تا گزارشها را بتوانیم بهموقع ارسال کنیم سرشار از انرژی میشدم یا در جایگاه کمک راهنمایی که لذت خاص خودش را دارد به این باور رسیدم که اصلاً جایگاههای خدمتی در کنگره باهم فرقی ندارند و چیزی که مهم است این است که هر خدمتی که به تو دادند با تمام وجود انجام دهی و آگاه باشی که داری چهکار میکنی تا لذت آن خدمت را بچشی و آنوقت است که فقط میخواهی خدمت کنی و اصلاً برایت مهم نیست که چه خدمتی باشد و من دوست دارم در جایگاههایی که نیاز من است خدمت کنم و جایگاههایی که بهواسطه آن بتوانم تغییرات را در خودم به وجود آورم و من فکر میکنم هماکنون نیاز من جایگاه اسیستانتی بود.
به نظر شما چه تفاوتی بین جایگاه کمک راهنمایی و جایگاه اسیستانتی است؟
هردو جایگاه از یک جنس هستند و آن عشق و محبت است، در جایگاه کمک راهنمایی در حیطه لژیون خودت خدمت میکنی و در جایگاه اسیستانتی یک مقداری وسیعتر میشود و من در لژیون همیشه به رهجویان میگفتم اگر میخواهید در مسیر مثبت تغییر کنید باید کاری کنید که بتوانید آرامآرام همه انسا نها را دوست بدارید و من فکر میکنم این جایگاه یک ابزار مناسبی است برای اینکه من بتوانم بدون زور زدن همه را در یک حد دوست داشته باشم و برای همه از ته قلبم آرزوی پیشرفت کنم و این حسم برایم خیلی ارزشمند است.
زمانی که در حضور آقای مهندس از دستان خانم آنی شال میگرفتید و پیمان میبستید آیا دعایی هم داشتید؟
بله من فکر میکنم لحظه بستن پیمان در حضور آقای مهندس و خانم آنی یک فرصتی است که هرکس میتواند در حد چند دقیقه در سکوت و بهدوراز قیلوقالهای اطراف و جاذبههای مادی باخدای خودش خلوت کند و من آن لحظه از خداوند به خاطر لحظهلحظه بودنم در کنگره سپاسگزاری کردم و خواستم که یاری ام کند تا بتوانم در این جایگاه طبق عمل سالم رفتار کنم و خدمتگزار خوبی برای کنگره بمانم طوری که هم خداوند و هم بنیان کنگره از من راضی باشند...
در پایان اگر صحبتی دارید بفرمایید.
طبق معمول کلام آخر تشکر است، از خالق خودم سپاسگزارم که سرنوشت من را اینگونه و با کنگره رقم زد، از آقای مهندس و خانم آنی که اجازهی ماندن و خدمت کردن در کنگره را به من دادند و کمک راهنمای عزیزم خانم طاهره که از ایشان آموختم و همینطور خانم مرجان عزیز که در دوره اسیستانتی در کنارشان آموزش خواهم گرفت و همچنین از خانم داوودی و خانم مهین عزیز سپاسگزارم و از مسافر بسیار خوبم که همیشه حامی من بودند بسیار سپاس گذارم و از رهجویان لژیون هشتم تشکر میکنم و از تکتک اعضای شعبه شیخ بهایی قدردانی میکنم و در پایان از شما خدمتگزاران عاشق سایت و شما خانم زهرای عزیزم که زحمت این مصاحبه را کشیدید، ممنونم.
ما هم از شما سپاس گزاریم که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید و بسیار از سخنانتان آموختیم. در ادامه ی مسیر خدمت و تکامل بهترین ها را برایتان آرزومندیم.
تهیه و تایپ گزارش: همسفر زهرا ق
طبقه بندی: گفت و گو،
برچسب ها: گفت و گو، کنگره 60،