به نام نامی اولین عاشق که اوست

او فقط راه را نشان می دهد

در باب دستور جلسه هفتگی؛ هفته راهنما به قلم همسفر زهره


او کسی است که هنگامی که در خواب غفلت و جهالت خودم آرام گرفته ام من را بیدار می کند و به حرکت و تغییر وا می دارد و وقتی مثل امواج سرگردان دریا به این سو و آن سو می زنم، آرامم می کند تا در پرتوی آن آرامش، بتوانم خوب تفکر کنم و راهم را بیابم...



زمانی که نفس ما در قالب انسانی قرار گرفت تا برای آموزش، خدمت و تکامل پا به این کره خاکی بگذارد؛ به او اختیار کامل داده شد تا سرنوشتش را خودش رقم بزند، خلقتش را خودش کامل کند، خودش تفکر کند، بسازد و صفحه ی نقاشی اش را هر گونه که می خواهد ترسیم کند. اما از آنجایی که انسان اختیار کامل دارد و از آنجایی که این مسیری که می خواهد طی کند یک مسیر سخت و پرپیچ و خمی است، پر از جاده های انحرافی، پر از جذابیت های فراوان که ممکن است من را از جاده اصلی و هدف نهایی ام منحرف سازد، نیاز به این است که من در هر مقطعی از حیاتم که هستم همواره یک راهنما داشته باشم، گویی تمامی انسانها در طول حیاتشان نیاز به راهنما دارند و اگر بخواهند این نیازمندی را کتمان کنند و این تفکر را داشته باشند که من نیازی به راهنما ندارم از وضعیت تفکر نامناسبی برخوردار هستند و این یک منیت پنهان است.

اما در زمانی که اعتیاد زخم های دردناکی بر روح و جسم من نهاده نیاز به داشتن یک راهنما بیشتر از همیشه احساس می شود، البته راهنمایی که بلد راه باشد، خودش آن راه را قبلا رفته باشد و به سلامت به سرمنزل مقصود رسیده باشد، می تواند التیامی بر زخم های من باشد. کسی که خودش روزی تمام سختی ها و سردی های مسیر اعتیاد را با تمام وجودش لمس کرده باشد، می تواند مرهمی بر دردهای من باشد. او کسی است که قبل از اینکه من لب به سخن بگشایم، می فهمد که من چه می خواهم و چه می گویم. از من نمی پرسد که چه کاره ام، از کجا آمده ام، که را می پرستم، گویی برای او مهم نیست که من که هستم، تا کنون چه کرده ام و چه می کنم، انگار که او آمده  فقط به من کمک کند. او کسی است که هنگامی که در خواب غفلت و جهالت خودم آرام گرفته ام من را بیدار می کند و به حرکت و تغییر وامی دارد و وقتی مثل امواج سرگردان دریا به این سو و آن سو می زنم، آرامم می کند تا در پرتوی آن آرامش، بتوانم خوب تفکر کنم و راهم را بیابم.

او فقط  راه را نشان می دهد و حرکت در این مسیر را بر عهده ی خودم می گذارد تا من خودم تفکر کنم، انتخاب کنم و حرکت کنم و اینگونه از من انسان قوی می سازد.

تمامی این ویژگی ها در انسانی به نام راهنما در کنگره 60 یافت می شود؛ گویی این راهنما در کنگره 60 چراغی در دست دارد که نور آن باعث می شود که من راهم را گم نکنم و سوخت این چراغ چیزی نیست جز عشق، عشقی که نشات گرفته از یک ایمان قوی است. او ایمان دارد که اگر باعث آرامش کسی شود در اصل آن آرامش را به زندگی خود هدیه کرده است، او ایمان دارد که وقتی گره از زندگی کسی باز کند، گره زندگی خودش باز می شود، او راز رسیدن به حال خوش را در خدمت به مخلوقین خداوند می داند، او عاشق واقعی است چرا که با هدفی والا پا به عرصه ی خدمت به بندگان خدا گذاشته، او تبلور عشق به خالق را در عشق به مخلوق می بیند، او از عصاره جانش می دهد تا دلی را شاد کند، تمام سختی ها را به جان می خرد تا خنده ای بر لبی بنشاند، از خواسته های خود می گذرد تا وظیفه ی انسانی خود را انجام دهد چون می داند که انسان مقام انسانی خود را در جایی جا گذاشته، پس با این کار به دنبال یافتن مقام انسانی خود است. او روزها و ماه های زیادی با من همراهی می کند به امید لحظه ای که حس زیبای رهایی یک انسان را از ظلمت لمس کند و آن لحظه، لحظه ایست که فرمان «مبارک باد» را از زبان بنیان کنگره می شنود؛ گویی آن لحظه خداوند تمام نعمت هایش را بر او ارزانی داشته و حاضر نیست که آن حس ناب را با هیچ چیزی عوض کند.

حال آیا انسانی با چنین ویژگی هایی نیاز به قدردانی من دارد؟! نه، من نیاز دارم که از این عزیزان قدردانی کنم تا یاد بگیرم سپاسگزار رب خود باشم زیرا سپاسگزار بودن صفتی است که من برای رسیدن به حال خوش به آن نیاز دارم.

پس درود و سپاس ما بر اولین راهنمایان کنگره 60  آقای مهندس حسین دژاکام و سرکار خانم آنی؛ که هر چه داریم و هر چه شدیم از تدابیر حکیمانه این خانواده بزرگ و این مرد بزرگ است، از خداوند آنچه خیر و خوبی در دنیا و آخرت است برای ایشان طلب می کنیم.

حال در کنگره 60 به پاس قدردانی و در اصل برای آموزش و کسب صفت قدردان بودن، هفته ای به نام راهنما انتخاب شده که در این هفته قدردانی خود را از این عزیزان به جای آوریم. درست است که در این روزها با بیماری و شرایطی که بر جامعه مان حاکم شده نمی توانیم جشن باشکوهی برایشان و به نامشان برگزار کنیم اما حداقل می توانیم که به رسم کنگره و طبق قوانین کنگره با اهدا پاکت در صورت حضور راهنمایمان در شعبه، محبتمان را نثارشان کنیم.

در پایان این هفته را به تمامی راهنمایان و کمک راهنمایان کنگره 60 صمیمانه تبریک عرض می کنم.

 

با احترام؛ همسفر زهره




طبقه بندی: مشارکتهای مکتوب،  مطالب آموزنده،  دلنوشته، 

تاریخ : چهارشنبه 21 خرداد 1399 | 10:52 ق.ظ | نویسنده : زهره | نظرات
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات