به نام نامی اولین عاشق که اوست
او فقط راه را نشان می دهد
در باب دستور جلسه هفتگی؛ هفته راهنما به قلم همسفر زهره
ادامه مطلب
طبقه بندی: مشارکتهای مکتوب، مطالب آموزنده، دلنوشته،
ادامه مطلب
طبقه بندی: مطالب آموزنده،
ادامه مطلب
طبقه بندی: مطالب آموزنده،
به نام قدرت مطلق الله
جلسه پرسش و پاسخ با حضور دیده بان محترم جناب آقای اشکذری در تاریخ 97/6/26 نمایندگی همسفران افسریهادامه مطلب
طبقه بندی: مطالب آموزنده،
در ادامه جلسه خصوصی همسفران جناب آقای امین دژاکام استاد محترم جهان بینی به سوالات تعدادی از همسفران پاسخ دادند.
منبع همسفران نمایندگی آکادمی
ادامه مطلب
طبقه بندی: مطالب آموزنده،
ادامه مطلب
طبقه بندی: مطالب آموزنده،
ادامه مطلب
طبقه بندی: مطالب آموزنده،
در روز پنجشنبه مورخ 96/7/20 جلسه پرسش و پاسخ با استادی دیده بان محترم؛ آقای حکیمی در شعبه نیک آباد برگزار گردید.
خلاصه ای از پرسشها و پاسخها
ادامه مطلب
طبقه بندی: مطالب آموزنده،
طبقه بندی: مطالب آموزنده،
نگارنده : همسفر مریم
نویسنده : همسفر فهیمه
طبقه بندی: مطالب آموزنده،
به نام خالق هستی بخش
اغلب
، مسائلی که باعث بیشترین آزارمان در گذشته شده است را با خود به دوش می کشیم.
اجازه
ندهید رنج های گذشته خوشبختی امروزتان را برباید.
باید
از آن حوادث عبور می کردید ، و دیگر چیزی عوض نمی شود ، اما اگر هنوز هم در ذهن
خود با گذشته تان زندگی می کنید ، ببخشایید ، رها کنید و آزاد گردید.
====================================
قدری تحمل بیشتر ....
ای دل! بشارت می دهم، خوش روزگاری
می رسدیا درد و غم طی می شود، یا شهریاری می رسدگر کارگردان جهان، باشد خدای مهرباناین کشتی طوفان زده، هم بر کناری می رسداندیشه از سرما مکن، سر می شود دوران ویشب را سحر باشد ز پی، آخر بهاری می رسد ...ای منتظر! غمگین مشو، قدری تحمل بیشترگردی به پا شد در افق، گویی سواری می رسد
نویسنده :همسفر سمیرا
طبقه بندی: مطالب آموزنده،
روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که ازیک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد. کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت: اصلا یک کاری می کنیم.
من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود. این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت! سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد. تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید ؟ چه توصیه ای برای آن دختر داشتید ؟ اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد: 1ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند. 2ـ هر دو سنگریزه را در بیاورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است. 3ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون بیاورد و با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیفتد. لحظه ای به این شرایط فکر کنید. هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می شود. معضل این دختر جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد. به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید، اگر شما بودید چه کار می کردید؟! و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد: دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود. در همین لحظه دخترک گفت : آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم ! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است.... و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است. 1ـ همیشه راه حلهای به ظاهر منطقی ما تنها راه های حل مشکلات پیچیده نیستند. 2ـ زاویه دید مناسب به مشکل و یا به عبارت بهتر شناخت صحیح مساله، خود، قسمتی از پاسخ است. 3ـ عجله در استفاده از فرصتها گاهی تهدید ساز می شوند تا اینکه کمک نمایند. شما چه نظری دارید؟ آیا زاویه دید شما بهتر از ماست و نکات بیشتری از این داستان زیبا و آموزنده یاد گرفته اید؟ بیایید آموخته هایمان را با دیگران سهیم شویم.
طبقه بندی: مطالب آموزنده،