فحــش بی جـــواب هـم
درد دارد
عـشــق بی جـواب
جـــای خــود...
ღ پـرسـه خـیـال در کـوچـه تـنـهـایـی ღ شكسته هاى دلت را به بازار خدا ببر ... خدا خود بهاى شكسته دلان است درباره وبلاگ همه در دنیا کسی را دارند برای خودشان: خسرو و شیرین لیلی و مجنون ویس و رامین پیر مرد و پیرزن “تو” و اون “من” و تنهایی… . . . شنیده ام موی بلند زنان عاشق را زیباتر می کند برای همین است موهایم را کوتاه کرده ام این وصله ها به آغوش تنهایی من نمی چسبد . . . زمین قانون عجیبی دارد، هفت میلیارد آدم و فقط با یکی از آنها احساس تنهایی نمی کنی و خدا نکنه که آن یک نفر تنهایت بگذارد، آنوقت حتی با خودت هم غریبه میشوی . . . . . . نیستی و کوچه های تنهایی ام را هیچ شمعی روشن نمی کند بی تو هر شب شام ِ غریبان است . . . خسته از تمام جهان به خـــــــانه برمی گردی در را که باز می کنی چراغ را که خودت روشن می کنی یعنی تنهایی… . . . قامتم خم شده … دلــ ــــم گرفته … حس عجیب تنهایی پاهایم را میلرزاند … خودت میدانی … من به این نبودنت عادت ندارم . . . تنهایی را سربــازی فهمید که مرخصی داشت اما جایی برای رفتن نداشت . . . . . . ایـــــنـجــا همــه تــــــنهـان ! امّـــا خــــیـلــیـا هــــنـوز گــَـرمـَن ! مـــتـوجـّـه نــــشـدن ! . . . پرندگان هنگام پرواز مرز نمی شناسند و آدم ها هنگام دوست داشتن و آدم مرز را آفرید تا تنهایی اش را کوچک کند… . . . عشق اول هیچ وقت فراموش نمیشه چون اولین حسه که تنهاییتو پر کرده . . . . . . سکوت، یعنی گفتن در نگفتن، یعنی مقابله با شهوت رام نشدنی حرف، یعنی تمرین برگشتن به دوران جنینی و شنیدن انحصاری لالائی قلبِ مادر در تنهایی محض . . . تنهایی ام فــــقـط ادّعــــا دارد ! بــا ایــن هـمه بـــزرگـی اش .. جــــای خــــالــی ات را پـــــر نــــمی کـــــــنــــد ! . . . تنهایی مهربانم کرده است شبیه سربازے که از روے برجک دیده بانـے براے تک تیر انداز آن سوے مرز دست تکان می دهد … . . . می دانی که من جز با تو با هر کس که باشم باز تنهایم…؟ . . . از همان ابتدا دروغ گفتند! مگر نگفتند که من و تو ، ما میشویم؟! پس چرا حالا من اینقدر تنهاست! از کی تو اینقدر سنگدل شد؟! اصلا این او را که بازی داد؟! که آمد و تو را با خود برد و شدید ما! می بینی…؟ قصه ی عشقمان! فاتحه ی دستور زبان را خوانده است ! . . . به تار تنهایی ام دست نزن من پیله ی سکوتی ژرفم بی نوازش تو … . . . درست مثل یک جزیره از همه طرف به تنهایی محدودم و چشم به راه یک کاشف! . . . آسمان هم که توباشی، بغلت خواهم کرد فکر گستردگی واژه نباش ، همه در گوشه تنهایی من جادارند . . . . . . آخ که درد دارم درد من از تو غریبترم من میان این همه از توی تنها هم تنهاترم آخ … کمتر لگد بزن تنهایی ! . . . من به اندازه چشمان تو غمگین ماندم و به اندازه هر برق نگاهت نگران تو به اندازه تنهایی من شاد بمان . . . . . . خــواب هـایِ تـو هـر شـب از سـرِ کـابـوسِ تنهایی مـیـپـرنـد مـیـنـشـیـنـند رویِ پـلـکــــ هـایـم تـعـبیـر مـیشـونـد …! . . . اتاق سوت و کورم جهان کوچکی است . . . برای سر کردن با این همه تنهایی و دلتنگی ! . . . دلم بایگانی رؤیاهای شکسته ای ست که در حسرتت خاک می خورند چه اشتباه مهیبی ! آنجا که سرنوشت عشق را به دلم پیوست کرد و مرا در پوشۀ تنهایی گذاشت ! . . . برای من نقشه نکش …! من جهات جغرافیایی را نمیشناسم و هنوز در کوچههایی که با تو قدم زدهام گم میشوم؛ برای من نقشه نکش! در هیچ نقشهای راهی به تنهایی من وجود ندارد … . . . بـَعضـے وَפֿــتـآ بـآیـَـכ مثه مـــــن تـَنهـآ بـآشـے، تـنهـآـے ِ تَنهـآ… هـے آهَنـگــ گوشـ بــכے، فِکــ ڪـُـنـے،هَمــہ چیـو بـریزـے تـُو פֿــوכتـــ تـآ مـَرز اِنفجـآر بـرـے… اونـوَפֿــ כر ِ اُتـآقـ ُ بـآز ڪـُـنے ُ بـآ هَمـوטּ لـَبـפֿـَـنـכ مـَسـפֿــَرــہ هَمیشگـے وـآنِــموכ ڪـُـنـے ڪـہ هَمــہ چے פֿــوبــہ! مدیر وبلاگ : مــعـــصومهـ مطالب اخیر
آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها
نویسندگان آمار وبلاگ
3 آبان 97 :: نویسنده : مــعـــصومهـ
کلمات کتک خورده
شب خوب است و چقدر شب خوب است شب رازدار واژه خوان من است فردا که هوا روشن شد به کسی نمی گوید من بر مزار چند بی گور مشرقی گریه کرده ام نمی گوید به کسی سه شنبه چهارم بهمن است شب خوب است یک سکوتی دارد شب پنهانم می کند از کوچه از احتمال از آدمی من ظلم کرده ام به دیوار که ساکت است به سایه که اولاد آفتاب است یا شفای صبح تمام کاش می شد همه هر چه هست زندگی را تنها در خواب ادامه می دادند... ... و من نمک پرورده ی همین زخم های از آشنا خورده آنقدر با خرابی این گریه ساخته ام که هر کنج این خانه از دست دیده ام دریاست حالا که چه یعنی کلمه ؟ شما هم خودتان را معرفی کنید این سایه های مبهم خاموش همراه شما چه می خواهند ؟ این سنجاق های منتظر این کوچه های کنجکاو بی رهگذر این کلمات کتک خورده ی خراب ؟ حالا که چه یعنی شفا ؟ نوع مطلب : دخترونه، برچسب ها : لینک های مرتبط : 20 مهر 97 :: نویسنده : مــعـــصومهـ
نفس ،
شاید دلیلی باشد برای زندگی ، اما بی شک ” تـــــو “ بهانه ی آنی نوع مطلب : دخترونه، برچسب ها : لینک های مرتبط : 20 مهر 97 :: نویسنده : مــعـــصومهـ
سلام روزگار...
چه میکنی با نامردی مردمان... من هم ... اگر بگذارند ... دارم خرده های دلم را... چسب میزنم... راستی این دل ... دل می شود ؟ نوع مطلب : دخترونه، برچسب ها : لینک های مرتبط : 20 مهر 97 :: نویسنده : مــعـــصومهـ
نامه غضنفر به زنش!
روزی غضنفر برای کار و امرار معاش قصد سفر به آلمان میکنه و همسرش و نوزده بچه قد و نیم قد رو رها کنه خلاصه همسرغضنفر گفت :حال ما چه طور از احوال تو با خبر بشیم؟؟؟؟ غضنفر گفت: من برای تو نامه مینویسم.... همسرش گفت: ولی نه تو نوشتن بلدی و نه من خوندن !!!!!!!!!!!!!!!!! غضنفر گفت من برای تو نقاشی میکنم ... تو که بلدی نقاشی های منو بخونی مگه نه ؟؟؟؟؟؟ خلاصه غضنفر به سفر رفت و بعد از دو ماه این نامه به دست زنش رسید .. این شما و این هم نامه ببینید چیزی میفهمید!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟ + + + + + + شما چیزی فهمیدید !!!!!!!من که نفهمیدم این نامه رو فقط همسر غضنفر میفهمه چی نوشته شده + + + حال ترجمه از زبان همسرش خط اول :حالت چه طوره زن ؟ خط دوم :بچه ها چه طورن ؟ خط سوم : مادرت چه طوره ؟ خط چهارم :شنیدم سر و گوش ت می جنبه!!! خط پنجم : فقط برگردم خونه.... خط ششم : می کشمت خط هفتم :غضنفر از آلمان... نوع مطلب : دخترونه، برچسب ها : لینک های مرتبط : 20 مهر 97 :: نویسنده : مــعـــصومهـ
آدمایی که ساکت سوار تاکسی میشن تا مقصد از پنجره بیرون رو نگاه میکنن، آخرشم ، بدون ِ هیچ حرفی کرایه رو میدن و میرن آدمای خسته ایَن، سر به سرشون نذارین… نوع مطلب : دخترونه، برچسب ها : لینک های مرتبط : 20 مهر 97 :: نویسنده : مــعـــصومهـ
صـدایت میـکنم : مــرد مـن..
جـــــــانــــــی که میگـــــویـی جـــــانـم را مـیگیــــــرد .... نـــــزن این حــــرفهـا را ...!! دل مـن جـنبه نــــدارد مـوقعی که نـــــیستـی دمــــــار از روزگــــــــــــارم در مــــیاورد نوع مطلب : دخترونه، برچسب ها : لینک های مرتبط : 20 مهر 97 :: نویسنده : مــعـــصومهـ
نوع مطلب : دخترونه، برچسب ها : لینک های مرتبط : 20 مهر 97 :: نویسنده : مــعـــصومهـ
نوع مطلب : دخترونه، برچسب ها : لینک های مرتبط : 20 مهر 97 :: نویسنده : مــعـــصومهـ
آلـــیــــس کـــجـــایـــی؟؟
بـــیـــا ... ایـــنـــجـــا عــجــیـــب تــریــن ســـرزمــیــن دنـــیــاســت . مهربانیت را به حساب احتیاجت میگذارند عشقت را پای سادگی ات و حرف های صادقانه ات را به پای دیوانگی ات!!! نوع مطلب : دخترونه، برچسب ها : لینک های مرتبط : 20 مهر 97 :: نویسنده : مــعـــصومهـ
گــاهــی آدم میــماند بیــن بـــودن یا نــبــودن!
به رفــتــن که فــکـر می کنـی اتـفـاقـی می افتد کـه مــنــصــرف مــی شــوی… میــخواهــی بمــانی، رفـتـاری می بیــنــی که انــگــار بایــد بـــروی! . . . ایــن بـــلاتـــکلــیفــی خودش کـــلــــی جــهنـــــــــــــــم اســــت. نوع مطلب : دخترونه، برچسب ها : لینک های مرتبط : 20 مهر 97 :: نویسنده : مــعـــصومهـ
نوع مطلب : دخترونه، برچسب ها : لینک های مرتبط : 20 مهر 97 :: نویسنده : مــعـــصومهـ
بچه ها شوخی شوخی به گنجشک ها سنگ می زدن
گنجشک ها جدی جدی می مردن آدما شوخی شوخی زخم زبون می زدن و قلب ها جدی جدی می شکستن و تو شوخی شوخی لبخند میزدی و من جدی جدی عاشق می شدم نمی خوای شوخی شوخی به این که جدی جدی به فکرتم، فکر کنی؟ نوع مطلب : دخترونه، برچسب ها : لینک های مرتبط : 20 مهر 97 :: نویسنده : مــعـــصومهـ
نوع مطلب : دخترونه، برچسب ها : لینک های مرتبط : 20 مهر 97 :: نویسنده : مــعـــصومهـ
از تنهاییت دلگیرنباش...
و هیچ وقت آن را با کسی قسمت نکن!! مردم این شهر" تن" ها دادند تا "تنها" نمانند...!! . . . نوع مطلب : دخترونه، برچسب ها : لینک های مرتبط : 20 مهر 97 :: نویسنده : مــعـــصومهـ
میتــرســم…
کسـی بــوی ِ تنـت را بگیــرد نغمــه ِ دلـت را بشنــود و تو خــو بگیــری به مـــآنـدنـش!!! چـه احســآس ِخـط خطــی و مبـهـمـ یسـت! ایــن عــآشقــآنـه هــآی حســود مــن نوع مطلب : دخترونه، برچسب ها : لینک های مرتبط : |
||