مرا خود با تو سری در میان هست
وگرنه روی زیبا در جهان هست
وجودی دارم از مهرت گدازان
وجودم رفت و مهرت همچنان هست...
ما را می گویی؟؟؟
از خوشحالی مانده ام به كجا بكوبم...
خبر مسرت بخشی امروز ما را حالی به هولی نمود...
با كمك مستمعان عزیز ...
امروز به عضویت باشگاه نویسندگان میهن بلاگ دراومدیم...
تبریك می گم... هم به خودم و هم به همه شما عزیزان یار و یاران عزیز
می دانی بهشت كجاست؟...
یك فضای چند جب در چند وجب...
بین بازوهای كسی كه دوستش داری ....
حسین پناهی
زندگی جیره مختصری است
مثل یك فنجان چای ...
و كنارش عشق است
مثل یك حبه ی قند...
زندگی را با عشق
نوش جان باید كرد...
بذار که خاک تشنه...
نگاهت بنوشه...
شب با طلوع چشمات...
رخت سحر بپوشه...
معجزه کن دوباره...
وقتی که بی قرارم...
وقتی که بی حضورت...
آرامشی ندارم...
تو لحظه های تردید...
اسم من صدا کن...
از این سکوت دلگیر...
قلب من رها کن...
با من بمون که فردا...
سهم من و تو باشه...
اندوه لحظه هامون...
با بودنت فنا شه...
لبخند تو صدامو...
می بره تا ستاره...
دوباره شعله ور شو...
معجزه کن دوباره...
لبخند تو معجزه اس...
معجزه کن دوباره