#welcome_to_sky_land

~+In The Name Of God+~
درود بر تو دوست خوبم!خوش اومدی!!
اینجا،"اسکای لند"،جایی که دنبالش میگشتی.جایی که قراره تو رویاها زندگی کنی و خوش بگذرونی! 3:
من،"سحر شالی" یا همون "سِبیوگ"،مدیر این سر زمین رویایی آسمونی هستم*v*
تو این وب کلی پست های متفاوت و علاقه هام میزارم*0*
و اینم بگم که این وب مثل وبای دیگه قوانین داره که تو باید رعایت کنی^_^
1.اگه نظر بدین،یعنی بهترین کارو انجام دادی!^0^

2.اگه از کارام مثل نقاشی ها و داستان هام و...کپی کنی،یعنی بدترین و زشت ترین کارو انجام دادی!پس کپی ممنوع!:|

3.نظر سنجی حتما شرکت کنین.^_^

4.اگه از این وب خوشت اومده،لینک کنین و خبرم بدین!<:")

5.این وب برای همه آزاده!3:

6.نویسنده به هیچ عنوان قبول نمیکنم=_=

همین بود!فقط اینم بگم که اگه نبودم و زیاد فعالیت نداشتم بدونین که من کار و زندگی دارم.XD
البته گاهی پیش میاد گشاد میشم و حوصلم نمیکشه پست بزارم:)
امیدوارم بهت خوش بگذره دوست خوب من*^*
بدرود!
楽しい
معنی:تانوشی!
مدیر:سِبیوگ(سحر شالی)

دکمه ها:
======

تاریخ تأسیس وب:1396/1/4

خبر وب:
نظر بارون ندین ممکنه مشکلی پیش بیاد. 
آهنگ وب عوض شد.
دو عکس این پست ادیت شده توسط بندس،کپی‌نکنین!

 دلم برات تنگ میشه مهتاب من:)♡
+ماهانا لطفا بمون...♡
++رسوی:(نمیدونم برمیگردی یا نه ولی منتظرت میمونم.دلم برات تنگ میشه:"(♡



آهنگ وب:SUHO Let's love •made in you•self portrait 

موضوعات: K-Pop ، BTS ، anime ، melanie martinez ، Sonic ، EXO ،
برچسب ها: پست همیشگی ، قانون وب ،
[ جمعه 4 فروردین 1396 ] [ 01:30 ق.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ ᑕOᗰᗰᕮᑎTS () ]
#اندر_احوالات:||||
وقتی فوتوتیزر سیتی لایتز میاد و میبینم بک خیلی هات شده و میخوام داد و هوار بزنم که مامانمو میبینم که دم دره:|
من:
#و_د_ف
+وقتی میفهمم یه روز یه دو روز دیگه مونده تا به کامبک آیدلم(به اون نوشته تو گیفه توجه نکنین به ژانگولر بازی مارکی توجه کنین:|)
من:
قیافه من موقعی که تو وب نویسی فعال شدم:
#اندر_احوالات
من وقتی تیزر ام وی"UN Village"رو میبینم:
#من_خل_و_چل_هستم:/

[ دوشنبه 17 تیر 1398 ] [ 07:35 ب.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#نتایج_نظرسنجی!
سلام دوستان*-*خوبید؟
اومدم با نتایج نظر سنجی!
به به مثل من سفر خارجی دوست دارینD:
خوب نظر سنجی جدیدمون گذاشتم فقط یه چیزی!
بعد از این که شرکت کردین تو کامنت این پست اسم آیدل مورد علاقتونو بنویسین!
من که ایدلم بکیهونه و گاهی وقتا دوست دارم همسرش باشم ولی احتمالا دلم میخواد خواهرش و همسایش باشمXD
به هرحال هر سه تاشو انتخاب کردم:|(شرکت کردم یعنی!)
بریم بیینم چه میکنین!!
فعلاD:

[ یکشنبه 16 تیر 1398 ] [ 08:14 ق.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#چالش:|
سلام دوستان خوبید؟؟
بچه ها این چالشی که مود شده اینه که باید در بطری رو با پا بازش کنین.از این حرکت رزمیا و این چیزا
حالا چانیول و بکیهون رفتن این چالشو انجام بدن!
سهون هم تو پیچش این دو تا ویدیو رو گذاشته!
برای دیدنش "بکلیک"
یعنی دلم برای هر دو تاشون سوخت:|
بیشتر چانیول چون دستش داغون شد و کلا دیگه هیچی.__.
انقدر خدیدم که نگوXD
عاشق کرم ریزیای بک شدم یعنیXD
خودتون ببینید!
فعلاD:
#چانبک_ایز_ریل:|

[ شنبه 15 تیر 1398 ] [ 02:59 ب.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#نیو_آرت!
سلام دوستان!خوبید؟
خوب اومدم با چند تا نقاشی جدید:)
البته باید قبلش توضیح بدم که قراره با دو تا اوسیم آشنا بشین!
آلبا و مارگاریت!
(آلبا دختر مو سفیدس و مارگاریتم مو سیاه رنگس)
از مارگاریت شروع میکنم.
مارگاریت یه دختر مهربونی بود.اون یه خواهر بزرگتر از خودش داره.
پدر و مادرش حدود بیست سال زندگی کردن تا اینکه مادر مارگاریت یه بیماری سختی گرفت.
تا یه هفته بعد زنده موند اما موقعی که میخواست دارو بخوره فوت کرد.
بعد از مرگ مادرش مارگاریت دچار افسردگی شدید شد.
قبل مرگ مادرش به شوهر(همون پدر مارگاریت)گفته بود که قول بده با کس دیگه ازدواج نکنه.
اون به قولی که همسرش داده شد عمل کرد اما این خانم"لونا"بود که این قولو فراموش کنه و بیاد با اون ازدواج کنه.
پدرش با این پیشنهاد احساس تهدید کرد و مجبور شد با لونا ازدواج کنه!
یه مدتی بعد،مارگاریت و خواهرش تو دام تنبیه بدنی های وحشتناک لونا بودند و جز گریه کردن و عادت به زخمای رو بدنشون کاری نمیتونستن بکنن!
پدرش مجبور شد از لونا طلاق بگیره که لونا با چاقو اونو کشت!
لونا در واقع یه شیطان بود!از همچی نفرت داشت!
مارگاریت وقتی فهمید لونا پدرشو کشته دلش شکست!
و حسش بهش گفته بود که باید انتقام خون پدرتو بگیری!...
پونزده سال میگذره و مارگاریت بیست سالشه و خواهرش به یه جای پناه برده و گفته تا لونا رو نکشی من بر نمیگردم!
و هنوزم افسردس اما سعی میکنه که بخنده...
(ببخشید یکم طولانی شد)
میریم سراغ آلبا!
آلبا توی دشت شکوفه ها بدنیا اومده.البته شانس بدش اینه که قبل بدنیا اومدنش پدرش توی آتیش سوخت.
آتیشی که بخشی از دشت شکوفه هارو سوزوند و پدرش برای نجات مردم تو درون آتیش رفت و دیگه برنگشت!
آلبا واقعا روز رو دوست داره و وقتی که شب میشه،زود خوابش میبره.
همه مردم دشت شکوفه ها لقب"شکوفه مظلوم"بهش دادن چون خود آلبا مظلومه و همیشه ساکته.

خوب،آشنا شدین؟
برین سراغ نقاشیای دیگه.
جریان آلبوم بکهیون که میدونین.عکسشو براتون گذاشتم!
منم گفتم یه نقاشی بکشم که مربوط به اوسی هام و آلبوم باشه.
آلبا که گفتم اون روزو دوست داره.
اینم نقاشی
مارگاریت مثل آلبا روز رو دوست داره اما بیشتر شبو دوست داره!
و خودش میگه:
موقع شب،همجا تاریک میشه و من میتونم تو عمق تاریکی،انتقام بگیرم:)
اینم از این
و تیزر ام ویUN Villageبکهیونو دیدین دیگه؟
منم سه سوته اینو کشیدمD:
خودمم عاشق چهار نقاشیام شدم*-*
امیدوارم خوشتون اومده باشه^0^
فعلا:))

[ جمعه 14 تیر 1398 ] [ 01:19 ق.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#لایتز
چرا انقدر خوبن؟؟
چرا انقدر با احساس میخونن؟؟
فوق العادس این آهنگ*0*♡♡
همشون خیلی خوب خوندن خدایش مخصوصا تهیونگیییی*-*♡
BTS#
Lights#
#آهنگ_فوق_العاده_یعنی_این!

[ پنجشنبه 13 تیر 1398 ] [ 07:56 ق.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#روز_دختر
اون ها با حس ها زندگی میکنند.
توی زندگیشون،غم و شادی دارن.
اون ها گیسو هایی دارن که از جنس رویاهاست.
دل هایی دارن که از جنس الماس هاست.
اون ها ظریف اند!
اون ها فرشته اند!
آره،اون ها دختر اند!
پس،به دختر بودنت افتخار کن!
~×-------------روز دختر مبارک!-------------×~
*
سلام دوستان*-*خوبید؟
روزتون مبارک*^*
این متن بالاییو تقدیم میکنم به همه دخملا عزیزم!
همیشه شاد و بانشاط باشین*0*
یه وقت چشم نخورین:|
فعلاD;


[ چهارشنبه 12 تیر 1398 ] [ 07:21 ب.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#سی_ال_بی_اچ
○☆DAY☆○
C.L.B.H
خوب توی عنوان معلومه که چی نوشتم:سیتی لایتز بک هیونXD
یعنی ناموسا جونمو دادم به بک!انقدر جذاب؟انقدر هات؟؟ها؟بازم بگم؟!
آقا تا اینارو دیدم غش کردم:"|
خیلی خوشحال شدم*-*
هی میگفتم چرا اون روزی که کامبکش هست نمیاد؟
خوب امروز که یازدهم تیره یعنی هشت روز دیگه موندهD:
و شنیدم که آلبوم چانهون سی و یک تیر میاد!
فعلا به این دو عکس این پست نگاه کنینXD 
اگه پیچ اکسو رو دارین ویدیو رو ببینید*-*
به قول  رسوی:انقدر سکشی:|||||♡♡♡
خلاصه که آرهD:منتظر کامبک بکهیون باشیمXD
●☆NIGHT☆●

[ سه شنبه 11 تیر 1398 ] [ 12:01 ق.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#نتایج_نظرسنجی!
سلام دوستان*-*خوبید؟؟
اینم نتایج نظرسنجی

کدوم(یک گزینه)
بیست و ششم خرداد 98 ساعت 13:35:03
ماه
95.83 درصد
(23 رای)
خورشید
4.17 درصد
(1 رای)
شرکت کنندگان 24 نفر
دلم برای کسی که فقط خورشیدو انتخاب کرده سوختD:
منم خودمم عاشق ماهم:)
برین نظرسنجی جدید گذاشتم بشرکتین
فعلا:)

[ یکشنبه 9 تیر 1398 ] [ 03:57 ب.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#هولی_شت!!
نمیتونم باور کنم...نمیتونم!!
I can't
نمیتونم باور کنم که ترامپ رفته با اکسو ملاقات کنه!
اولش خیلی عصبی شدم که چرا میخواد اکسو رو ببینه:///
بعد که تو توییتر چند تا تیکه از گزارشای خبر میاد خیلی شوکه شدم!!
الان باید بخندم و خوشحال باشم که ترامپ اکسو رو دیده یا گریه کنم از ناراحتی؟؟
حسم میگه فعلا پوکر باش تا ببینیم چی میشه!
من میدونم تو تلوزیون ایران درموردش حرف نمیزنن:|
چند تا عکسو میزارم ببینید(همه عکسارو از توییتر سیو کردم)
اینم دست دادن ترامپ به شش اعضا اکسو
عکس دیگرو ببینین.چقدر خوشگل شدن*-*
(حتی چانیول و بکهیون و سهون و کای*-*♡)
چانیول که هیچی خواسش به جای دیگسXD
ناموسا شوکه شدم:|
الان میگین خوشحالی؟خوب اره دیگه خوشحالم ولی نه زیاد.
چون که شوکه شدم:|
خودتون چی میگین؟.___.
#شوکه
#ترامپ_مو_طلایی_اکسو_را_دیده_است:||
#خبر_بمبی
(یعنی خبری که شوکه کننده ست و ترکونده:|||)
#الان_چه_گ_بخورم._.
#خنده_یا_گریه_مسئله_این_است
(شرمنده دست خودم نیست یه دفعه شوکه میشم و جوگیر میشم هشتگ میزنم:/)

[ شنبه 8 تیر 1398 ] [ 04:11 ب.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#معرفی_بی_تی_تونی_وان
سلام دوستان*-*خوفید؟
خوب گفتم یه پست در مورد بی تی تونی وان بزارم چون یه سری از بچه بی تی تونی وان نمیدونن و شخصیتارو نمیشناسن!
برای همین اومدم برای معرفی این پروژه فرندز لاین^-^♡
این پروژه توسط گروه بی تی اس تشکیل شده!
و منظور از کلمه پروژه"BT21" تشکیل شده از کلمه بی تی اس و بیست و یک.بیست و یک در واقع قرن حاله یعنی الان قرن بیست و یک هستیم!
حالا میرسیم به سراغ شخصیت ها:
TATA-تاتا |  توسط:کیم تهیونگ(وی)
یه موجود فضاییه که با همراه "وان"رباتش به زمین سفر میکنه و همیشه کنجکاوه.
شکل ظاهریش بدن آبی رنگ با خال های زرد رنگ و سر قرمز رنگ با شکل قلب.
(خیلی گوگولیه*-*)
Cooky-کوکی  |  توسط:جئون جونگ کوک(جونگ کوک)
کوکی یه خرگوش سخت کوشه که همیشه ورزش میکنه تا هیکل خفن بسازه و سیکس پک در بیارهD:
شکل ظاهریش بدن صورتی رنگ  و یه ابروی گنده سمت راستD:
Shooky-شوکی  |  توسط:مین یون گی(شوگا)
یه بیسکویت باحال که از شیر متنفره و بازگوشی میکنهXD
شکل ظاهریش بدن قهوه ای رنگ و یه ابروی گنده سمت راست(مثل کوکی)
Koya-کویا  |  توسط:کیم نام جون(آر ام).
یه کوالای تنبل و خوابالویه
گوشاشم گاهی وقتا از سرش جدا میشه و گاهی که شوکه میگه گوشاش میوفتن(توی گیف کویا متوجه میشین)
شکل ظاهریش بدن آبی کم رنگ با بینی آبی رنگ.
RJ-آر جی  |  توسط:کیم سوک جین(جین)
یه آلپاکا سفید رنگیه که دوست غذا بخوره.
شکل ظاهریش یه روسری قرمز روی گردنش و بدنی پشمالو سفید رنگیه.
Mang-مانگ  |  توسط:جانگ هو سوک(جی هوپ)
یه موجود ناشناخته که صورتشو با ماسک میپوشونه.
اون دوست داره برقصه
شکل ظاهریش که نامعلومه که با ماسکی که ظاهرش چشمای درشت و بینی قلبی شکله.
Chimmy-جیمی  |  توسط:پارک جی مین(جیمین)
یه توله پر شوریه که همیشه هودی زرد رنگ به تن داره و زبونش از دهتش بیرونه
شکل ظاهری بدنی پوشیده شده از هودی زرد رنگ با گوش سیاه رنگ
Van-وان  |  توسط:آر ام
یه ربات فضایی تاتا هست.این شخصیت نشان آرمی هاست(به عنوان فندوم)
شکل ظاهری بدن خاکستری با چشم"X" و سفید با چشم "O"

راستی یه پیچ اینستا هم داره"کلیک"
پدرم در اومد خدایش._.امیدوارم خوشتون اومده باشه!^-^
فعلا*^*♡

[ پنجشنبه 6 تیر 1398 ] [ 02:57 ب.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#فن_آرت
سلام دوستان*-*خوبید؟
بلی!بعد قرن ها رفتم پی نقاشی کشیدنم و بلاخره اون نقاشی خفنمو آماده کردمD:
و قبلش بگم که این قدیمی ترین اوسی منه که الان در موردش توضیح میدم*-*
فعلا اینو ببینیدش!(توی پیچ پینترستم این نقاشیمو پست کردم*-*)
چطوره؟من که خودمم دوستش دارم*^*
(نکته:اون گوشه پایینی سمت راست هاپویی رو میبینید.مثلا این هاپوییه بکهیونه*-*گوگولییی)
چهار پنچ سال پیش وقتی تو فاز "سونیک" و شخصیتاش بودم،یه دفعه گفتم یه شخصیت خیالیمو بکشم.
وقتی کشیدمش اسمشو روش گذاشتم سحر(میدونم یه جورایی مسخرسXD)
تازه قیافه اوسی من شبیه الان نبود.
یه جوری بود.جلو زلفیش موهای سیخ سیخ رو پیشونی ریخته بود و پشت موهاش شکل موهای شَدو یا شادو بود(یکی از شخصیت های سونیکه.من قبلا بهش میگفتم شِدو:|)
نژادش گربه بود.دمشو مثل دم بلیز(یکی از شخصیتای سونیک)کشیده بودم:|
قدرتم یه نیروی سبز و آبی (بیشتر فیروزه ای)بود با پنچ الماس که حاوی این نیرو بود و اینا.
تازه خودمم جای اوسیمو گرفته بودم و گفتم من قدرت فلان دارم و اینا.XD
یه دو سال بعد اسمشو عوض کردم و شد"سارینا"
خیلی بهش میومد این اسمش.
بعد یه کمی تغییرش کردم که موهاش خوشحالت باشه و هیکل خوب داشته باشه.
و اوسیم مثل الان شد.
چند تا اوسی دیگه هست که بعدا معرفی میکنم^-^
(چقدر طولانی نوشتم=_=)
امیدوارم خوشتون اومده باشه*-*
پ.ن:نقاشیاتون خوبه یا نه؟
پ.ن2:اوسی هم دارین؟(یعنی شخصیت خیالی)
فعلا*0*

[ دوشنبه 3 تیر 1398 ] [ 07:44 ق.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#خوشحالی_بعد_از_قبولی!!
دیروز اعصابم نداشتم،استرس داشتم،نگران بودم،ناراحت بودم،خوابم میومد،حوصله نداشتم...
همه اینا به خاطر فردا بود.فردا روز دادن کارنامه بود.
فردا که رسید میخواستم با مامانم و داداشم برم ولی مامانم گفتش تو خونه بمون و همون تو تختم خوابیدم.
بعد بیدار شدم و دیدم نزدیکای ساعت نه بود.استرسم بیشتر شد.
توی وسط هال نشسته بودم.تپش قلبم زیاد بود.تا این که گوشی خواهرم زنگ خورد و خود خواهرم برداشت.
و گفتش تو قبول شدی*00*
انقدر خوشحال شدم که نگو!ولی گشنم بود و نمیتونستم خوشحالیمو نشون بدم.
خوب معدلم۱۸/۳۱ شدم و توی کلاس ۹/۱ نفر چهارمم که نمره بالایی گرفتم.
خودم باورم نمیشد!
خوب...تبریک نمیگین؟-w-♡♡♡
#تبریک_به_من!!
#قبول_شدم!!
#سلام_تابستون!*-*

[ چهارشنبه 29 خرداد 1398 ] [ 09:56 ق.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#درد
سلام دوستان°^°خوفید؟
امروز رفتیم دندون پزشکی:|
میخواستم اون دندون بی چارمو پر کنم ولی فایده ای نداشت.میگفتند باید بکشی!
تا اینو گفت گرخیدم:||||
اعصابم داغون بود و بابام هی بحث میکرد.باز مامانم خیلی خوب بود.(فدای مامانم بشم♡♡)
خواهرمو با خودمون اورده بودیم تا زیادی تنها نباشیم3:
یه خانم دکتر بود انقدر خوش اخلاق بود و خنده رو بود که نگو.خیلی صمیمانه باهامون برخورد کرد و خیلی دوست داشتنی بود!
کارشم درست بود خدایش!
منو مامانم دندونمو کشیدیم اندازه یه دندون گنده بود:|
برای من میخواست در بیاره انقدر درد کشیدم که نگو:||
دو سه بارم آمپول بی حس کننده زدم الان عین پیرزنا حرف میزنم:/
هی میگفتم وایی وایی اونا میگفتن ویی چقدر لوسی:|
به مامانم گفته بودXD
هیچی دیگه منو مامانم دندونمو کشیدیم  برگشتیم خونه.
الانم در خدمت شمام:0
پ.ن:اولین باری که دندون پزشکی رفتین واکنشتون چی بود؟
پ.ن۲:آیا از آمپول هم میترسید؟
فعلا:|

[ دوشنبه 27 خرداد 1398 ] [ 01:21 ب.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#ماه_خورشید
+چهره سفید رنگ روشن با لکه هایی که رخ اش را زیبا میکند.
او گاهی رخ اش پنهان میکند.
او مادر شب هاست.شب های ستاره باران.
او،ماه است.او شب مرا میسازد.
پ.ن:تقدیم به مهتاب چانم*-*♡
+چهره گرم و سوزانی با خود دارد.
او پشت ابر ها قایم باشک بازی میکند.
آسمان را روشن تر میکند.
هنگام طلوع،خورشید از خواب طلایی اش رها میشود.
و هنگام غروب،فضا آسمان را تغییر میدهد.
او،خورشید است.او روز مرا میسازد.

پ.ن۲:یه توصیف کوتاه از ماه و خورشید تو کامنت بنویسید.
فعلا^-^

[ یکشنبه 26 خرداد 1398 ] [ 12:38 ب.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
#نتایج_نظرسنجی!
سلام دوستان!خوبید؟
اومدیم با نتایج نظر سنجی!
باید اعتراف کنم که واقعا دخملای خیلی خوبی هستین!خیلی خوشحالم که دوستایی خفن و باحالی مثل شمارو دارم*-*♡♡
*اشک در چشمانش جاری میشود*
خوب...برین نظر سنجی جدید.حتما شرکت کنین!!
ای لاو یو!
فعلا^-^♡

[ یکشنبه 26 خرداد 1398 ] [ 12:35 ب.ظ ] [ S.Я sᴀᴇʙʏ•ɴᴜᴛᴇʟʟᴀ ] [ نظرات () ]
Latest content
page's website

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات