جناب تقصیر ما كه نیست!
با شما كه حرف میزنیم قند در دلمان اب میشود.
اصلا دوست داریم یك گوشه بنشینیم و فقط به شما فكر كنیم!
تا الان قسمت نشده در كافه بنشینیم و مثل این ادم باكلاس ها قهوه سفارش بدهیم وخیره بشویم به پنجره و چشم انتظارتان باشیم!
بعد چشممان بیفتد به در كافه و شمارا ببینیم كه از دور به ما لبخند میزنید!
جناب،راستش چندروزیست كه مطمئنیم عاشق شده ایم!
میخ میشویم به یك نقطه و هی صورتتان را مرور میكنیم.
از خال های روی صورتتان بگیر تا خطوطش!
از اخم هایتان تا لبخندهایتان!
البته اخم بلد نیستید شما! خودتان خوب میدانید لبخند چقدر جذابتان میكند.
چند روزیست از خواب كه بلند میشویم اول از همه اینترنت مان را وصل كرده و پست های اینستاگرام و عكس های پروفایل تلگرامتان را چك میكنیم.
راستش همش دوست داریم به ما پیغام بدهید! حالمان را بپرسید...به ما فكر كنید!
بیرون هم كه میرویم در خیابان اگر دختر،پسر رومانتیكی ببینیم همش خودمان را میگذاریم جای انها و شما را در كنارمان تصور میكنیم كه در حال قدم زدنیم و شما مدام سربه سرمان میگذارید .
ما دل باختیم به شما،به نگاه مهربان تان!
خب عشق همین دلخوشی های کوچک است دیگر.
نورا مرغوب
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: نورا مرغوب، شعر نو، عاشقانه،