مار-57
پنجشنبه 18 شهریور 1395♦
09:24 ب.ظ♦
Flashy girl♦
من همیشه اینگونه نیستم
گاهی تلخ و به زهری مارم
اما نه ماری مرا گزیده
و نه من جام زهر مار را نوشیده ام!
گاهی فقط احساس میکنم من خود مار هستم
آری من ماری با نیش های خطرناک و کشنده ام
اما نه کسی را میگزم و نه زهرم را در جام زیبای بلورین
به جای شراب میفروشم!
من منم
ماری که هیچ کس نفهمید
در بس نیش های کشنده اش بهشتی از جنس الماس است
بهشتی که کلید گشایش درش بوسه ای بر لبان است!
اما کیست که از بوسیدن لب های یک مار لذت برد؟
بس میشود حال و روز بیرزنی را که طلب طعام از شاهزده زیبا
میکرد و جواب رد شنید را درک کرد
اما نمیشود حال و روز شاهزاده را بس از تبدیل شدن بیرزن به یک
زن زیبا را درک کرد!
زیرا مار زیبا شدن کشک است!
آن هم دربرابر افرادی که هیچ گاه طعم شیرین زهرم را نچشیده اند
اما مدام از خطرناک بودنش سخن میگویند
گویی جمله ازماست که بر ماست دروغ است
اگر من بودم مینوشتم: (از انهاست اما بر ماست!)
بایان
نوشته شده توسط فلشی گرل