این یه هفته _ 60
پنجشنبه 28 تیر 1397♦
11:17 ب.ظ♦
Flashy girl♦
اول یه بست نوشتم
بعد باکش کردم و تبدیلش کردم به این :
تو زندگی موسیقی همیشه الهام بخش من بوده
چه تو درس چه زندگی چه خشم چه شادی
همه چی
میدونم بیشتر نوجوونا به موسیقی وابسته اند
اما موسیقی یه معنای دیگه برای من داره
یکم غیر قابل توضیحه
ی چیز غیر مادیه که تو کلمات جا نمیگیره
این موسیقی کل شخصیت منو تشکیل میده
هر بخشش هر اتفاقش هر نصمیمش
به یه اهنگ وابسته ست
اما وقتی همه اون بخش ها کنار هم قرار میگیرن
مثل یه بازل دختری رو میسازن
که هیچ وقت هیچ وقت کوتاه نمیاد
دختری که در عین افسردگی شدید باز هم از امید حرف میزنه
شاید تو حرفاش کلمات : دیگه تمومه و نمیشه و اینا زیاد باشه
اما ته تهش امید داره
ک خودشم خبر نداره داره
میدونه هر لحظه ممکنه زندگیش متحول شه
اما اون تحول به دست شاهزاده نی
به دست خودشه
خود خودش
برام مهم نیست که خوشگل نیستم
یا معیار های زیبایی زو ندارم
چند وقت بیش داشتم فک میکردم چرا اون دخترای خوشگل
برای ادمایی مثل نیمار اند؟؟
خوش بحال دخترای خوشگل؟؟
نه
من نمیشم دختر خوشگلی که نیمار میخوادش
من میشم دختری ک خوشگل نی اما خود نیماره
نمیشم کسی که کل خوشبختیش رو به دوش کسی میکشه
که قراره شریکش باشه
خوشبختی من به دست خودمه حتی اگه تا ابد تنها باشم
ادم خاصی نیستم تز نمیدم
ادعا ندارم
اما همینم که هستممممممممممممم
ی چیز هم بهم ثابت شده
حرف چیزی رو تغییر نمیده
باید کار کنی
اونه که خوشبختت میکنه
نباید هم حتما تو درس باشه
منی که هدفم بزشکی بود دارم به این فکر میکنم اصلا دانشگاه نرم...
برم سراغ کار
کاری که استیو جابز دیبلمه رو کرد استیو جابر
نع درسی که دکترا دار هارو خونه نشین کرد
واقعا یعنی بین این همه شغل تو دنیا
یکی نیست منو من کنه؟
منی که برای اون ساخته شدم؟؟
کار من...من کار؟؟؟
چرا هست...
تمام